ازدواج موفق
اگر قصد دارید مجرد بمانید این گفتوگو را نخوانید
مثل آب خوردن شوهر خوب پیدا کنید!
مگر ازدواج هم میتواند آسان باشد؟ آن هم به آسانی آب خوردن؟! تیتر ازدواج مثل آب خوردن آسان است، عنوان کتابی از دکتر آناهیتا چشمه علایی است. عنوانی که سبب می شود شما به عنوان یک دختر مجرد جلوی کتابفروشی میخکوب شوید و به فکر فرو روید. ما هم به بهانه همین کتاب به سراغ او رفتیم. دکتر چشمه علایی میگوید باور دارم که اگر جوانها بعضی از مهارتهای لازم را کسب کنند و موانع ذهنی نادرست را کنار بگذارند به آسانی ازدواج خواهند کرد. او به شما میگوید چطور موانع نامناسب ذهنی را شناسایی کرده و آنها را از بین ببرید. اگر از ازدواج در ذهنتان یک غول نسازید و موانع ذهنیتان را کنار بگذارید، ازدواج هم میتواند آسان باشد. دکتر چشمه علایی معتقد است تهیه کردن لیستی از ویژگیهای خودتان و شریک آینده زندگیتان بسیار در این مسیر به شما کمک میکند.
دلشکسته نشوید!
دل باختنهای زیاد و به وفور اشتباه است. همه شما در اطرافتان آدمهای مختلفی وجود داشته و دارد. پس با آدمهای زیادی برخورد داشتهاید. چه در محل کار، چه در محل تحصیل، در جامعه و.... پس دیگر یک دختر ۱۴ ساله یا یک پسر نوجوان چند دهه پیش نیستید که به یک باره و با دیدن فرد جدیدی که با معیارهایتان همخوانی دارد دل ببازید. مقایسه کردن موقعیتهای حال حاضرتان با ارتباطهای قبلی و یا حتی مواردی تخیلی که در فیلمها دیدهاید هم اشتباه است. گاهی صبر کردن برای رسیدن به یک فرد مناسبتر هم درست نیست. به هر حال از فرد مورد نظر شما جذابتر و ایدهآلتر هم وجود دارد. مگر اینکه بخواهید در این نا آگاهی بمانید و مدام صبر کنید!
مقایسه کردن را کنار بگذارید!
به موردها و موقعیتهایی که برایتان پیش میآید بهتر فکر کنید. وقتی جوانتر هستید به این فکر میکنید که موقعیتهای دیگری هم برایتان پیش میآید، پس آنهایی که در دسترس هستند را نادیده میگیرید. از این رو شاید در 35 سالگی به این نتیجه برسید که در طول زندگی ۲-۳ بار واقعا از فردی خوشتان امده است! بنابراین اشتباه است که به موردهایی که در حال حاضر و در دسترستان است توجهی نکنید. مدام همه را در ذهنتان با هم مقایسه نکنید. یک بار هم لطفا با دقت نگاهی به خودتان در آئینه بیاندازید. فقط هم نه از بعد ظاهری...
موانع ذهنی خود برای ازدواج را بشناسید!
بخشی از این موانع کاملا شخصی است. چون ممکن است کسی در خانوادهای بزرگ شده که ناسازگاریهایی در خانواده از پدر و مادر دیده یا یک ازدواج ناموفق برای خواهر یا برادر در خانواده وجود داشته که در ناخودآگاهش ارزشهایی متضاد با ازدواج به وجود آمده است. این برنامهها شخصی است، باید شناسایی و درمان شود. مثلا اینکه اگر مادر خانواده مدام مواردی مثل این جمله را تکرار میکرده که چون ازدواج کردم نتوانستم درس بخوانم یا ازدواج کردن مانع رسیدن به آرزوهایم شد. همه این موارد باعث میشود باورهای اشتباه بسیاری در سن زیر ۵ سالگی شکل بگیرد. مسلما آن دختر یا پسر از سن پایین با باورهای اشتباهی رشد میکند. الان شاید یک فرد 30 ساله باشید اما به واسطه باورهایی که در سن کمتر از ۵ سالگی برایتان به وجود آمده نمیتوانید تصمیم درستی بگیرید. بنابراین با همان باورها ذهنتان کنترل میشود و فرمان صادر میکند. راه حل درست این است که صادقانه با این باورهای اشتباه رو به رو شوید. به این فکر کنید که این افکار دیگر پوسیده و تاریخ مصرف گذشته شده است.
آیا هنوز هم ۱۴ ساله هستید؟ !
فردی برای مشاوره به من مراجعه کرد. مشکل او این بود که در مواجهه با هر مردی هر چند برای یک گفتوگوی ساده برخوردی تند و ناشایست از خود نشان میداد. مدام میخواست دعوا راه بیاندازد. به او گفتم گفتوگوی شما را در همایش با مردی که به شما مراجعه کرد را دیدم. سوال آن مرد کاملا علمی بود. یک مزاحم خیابانی که نبود! ولی شما باز هم خشن برخورد کردید. او در نهایت تصویری از دوره نوجوانیاش را به خاطر آورد و برایم گفت: زمانی که ۱۴ ساله بودم از مردی که در حال گفتوگو با من بود برخوردی ناشایست دیدم." به او گفتم :" باش،. اما آیا هنوز هم شما ۱۴ ساله هستید؟ !" با باورهای اشتباهتان رو به رو شوید و آنها را هر چه سریعتر برطرف کنید.
چطور زشت به نظر می رسید؟
ترس از تنها ماندن، ترس از مورد پسند واقع نشدن، ترس از پیر شدن، ترس از ازدواج نکردن، همه این افکار یک فرد را نازیبا جلوه میدهد و جذابیت او را پایین میآورد. چون این احساس باعث میشود شما مدام به یک نفر گیر بدهید و اصطلاحا آویزانش شوید. خرج کردن و هدیههای سنگین خریدن برای یک مرد باعث جذاب شدن شما نمیشود. گذرا است... همیشه به این فکر کنید که یک نفر در دنیا هست که شما را عاشقانه دوست دارد. همین داشتن شجاعت و اعتماد به نفس است که آدمها را به سمت شما جذب میکند.
کمی به ظاهرتان اهمیت دهید!
منظور از آراسته بودن، جلف بودن و یا آرایش تند و زننده نیست. درست است که آرایش زیاد آدمهای زیادی را جذب شما میکند اما نه هر مرد محترم و خانواده دوستی را. برای اینکه جذاب به نظر برسید باید کیفیتهای زنانه را در خودتان تقویت کنید. لطیف باشید. لبخند بزنید، اجتماعی باشید. البته قرار نیست هر فردی که برونگرا و اجتماعی است نسبت به یک فرد درون گرا ازدواج بهتری داشته باشد. درون گراها میتوانند ازدواجهایی بسیار خوبی داشته باشند، در عین حال خیلی هم بگو و بخندی نباشند. حتما لزومی ندارد آخرین مدل لباس بپوشید. جذاب بودن بیشتر یک کیفیت و ارزش درونی است. همین درونی بودن است که باعث میشود نمود بیرونی هم پیدا کند. باور داشته باشید که زیبا هستید. باور داشته باشید که جذاب هستید. باور داشته باشید که در این دنیا فرد مناسبی برای ازدواج با شما وجود دارد. از قالب ناامیدی بیرون بیایید.
لطفا کمی بیشتر دیده شوید!
متاسفانه هنوز هم دخترهایی در جامعه داریم که در گوشه خانه کنج عزلت گزیدهاند. تمام پسرهای فامیل و در و همسایه یک بار برای خواستگاری از این دخترها پیش قدم شدهاند و مورد پسند قرار نگرفتهاند. به نظر شما آن دختری که گوشه خانه است، شانسی برای ازدواج دارد؟ مسلما خیر. باید در جامعه دیده شود. حتما این مثال را شنیدهاید که فردی شب و روز دعا میکرد که بلیط بخت آزمایی برنده شود. یک روز ندایی آمد و به او گفت عزیز من ! شما اول یک بلیط تهیه کن بعد انقدر دعا و نذر و نیاز کن ! پس باید در جامعه دیده شوید. با حضور در کلاسهای مختلف، رفتن به مهمانی، گسترده کردن شبکه ارتباطیتان و... زمانی که موانع ذهنی را کنار بگذارید ازدواج مثل آب خوردن آسان میشود. چون در ناخودآگاه اثر میگذارد و دو نفر به راحتی جذب هم میشوند.
در مورد خواستگارتان پیش داوری نکنید!
در جلسات خواستگاری سنتی جبهه نگیرید. قضاوت نکنید. دلهره نداشته باشید. بالاخره باید یک نفر را ببینید که بفهمید از او خوشتان میآید یا نه. اگر خواستگاری سنتی را انقدر بزرگ نکنید و فکر نکنید با یک جلسه خواستگاری مجبور به ازدواج هستید راحتتر با این موضوع کنار میآیید. جلسه خواستگاری صرفا یک جلسه مهمانی رسمی است که دو نفر قرار است بیشتر با هم آشنا شوند. از قبل این سد ذهنی را برای خودتان به وجود نیاورید که چطور میشود از یک خواستگار سنتی خوشتان بیاید. قرار نیست عشق در لحظه اتفاق بیافتد. عشق ممکن است با ملایمت و شناخت اتفاق بیافتد. قضاوت چه مثبت و چه منفی در مورد کسی که تا به حال ندیدهاید آزار دهنده است. همچون یک کاغذ سفید با خواستگارتان برخورد کنید.
اگر حالتان خوب نیست ازدواج نکنید!
ازدواج همه چیز نیست. اما در خوشبختی و سعادت انسان بسیار تاثیرگذار است. کسی که قصد دارد ازدواج کند اول از همه باید حالش با خودش خوب باشد و خودش را دوست داشته باشد. در غیر این صورت بهتر است ازدواج نکند. ازدواج دو ستون میخواهد که یک سقف را استوار نگه دارد. نمیشود از یک ستون خراب انتظار یک سقف مستحکم را داشت. با ازدواج قرار نیست هدفمند یا خوشبخت شوید در صورتی که قبل از آن نبودهاید! ازدواج جنبههای مختلفی دارد. ظاهر، شغل، جهان بینی، تفریحات، نوع رفتار، سطح اجتماعی و خانوادگی و... . دو لیست بنویسید. لیست اول معیارهای شما از انتخاب همسر. لیست دوم ویژگیهای خودتان. بعد این دو لیست را کنار هم قرار دهید و بسنجید که آیا واقعا این دو نفر مناسب هم هستند؟ خودتان حاضر بودید با خودتون ازدواج کنید؟! اگر اشکالی در خودتان میبینید آن را رفع کنید. اگر هم ایده آل شما ۲۰۰ قدم از شما جلوتر است احتمال و شانس شما برای رسیدن به آن فرد کم میشود. پس واقع بین باشید.
لیست جادویی شما !
زمانی که با کسی آشنا میشوید ظرف ۲-۳ ماه چک اول کنید ببینید فرد مورد نظر شما چند درصد از خواستههای شما را دارد؟ معمولا بالای ۷۰ درصد عالی است. واقعا هم میتوان این لیست را با عدد و رقم در بیاورید. درست است که مهربانی کیفی است و قابل اندازه گیری نیست. اما اگر نامهربان بودن را ۱ و با محبت بودن را ۵ در نظر بگیرید. بالاخره خواستگار شما باید یک جایی آن وسطها عددی را کسب کند. صادقانه هم عدد تعیین کنید. شاید خواستگار شما در مواردی که بسیار برای شما مهم است از ۱۰۰، عددی معادل ۲۰ را کسب کند. خب مسلما این فرد مناسب شما نیست.
آیا از ابتدای رابطه بگویید که به دنبال یک رابطه هدفمند هستید؟
گاهی دختران به دلیل اینکه آمادگی برای ازدواج دارند محتاطانهتر از قبل عمل میکنند و در شروع یک رابطه سریع عنوان میکنند که:" ببین من سنم اجازه نمیده که وارد هر رابطهای بشوم و به دنبال یک رابطه هدفمند هستم !" هرگز از روز اول به یک مرد نگویید که من قصدم ازدواج است. اگر نیت شما هم ازدواج است ما با هم یک رابطه هدفمند را شروع کنیم ! حتی مستقیم مطرح کردن به مردی هم که نیتاش ازدواج است هم صحیح نیست. خانمها از همان ابتدای معاشرت ها به فکر ازدواج هستند. مرد را در قالب پدر فرزندشان و شوهرشان میپندارند. اما مردها اینگونه فکر نمیکنند. آنها فکر میکنند این خانم فقط شوهر میخواهد! وجود من به عنوان یک انسان برایش مهم نیست. آن مرد پیش خودش فکر میکند این دختر فقط میخواهد ازدواج کند. اصلا نمیخواهد من را کشف کند. دختر باید یک رابطه را هدفمند پیش ببرد ولی نه با بیان مستقیم. چرا؟ فرض کنید یک آقا در جلسه اول خواستگاری به شما بگوید نیت من از ازدواج بر طرف کردن نیازهای جنسیام است. چه رفتار ناشایستی است! البته مردها خودشان میدانند بسیاری از دخترها نیتشان ازدواج است. با این وجود میتوانید یک معاشرت هدفمند را بطور نامحسوس و نه به شکلی مستقیم به سمت ازدواج سوق دهید.
این مقاله در شماره 184 مجله ایده آل منتشر شده است.
با سپاس از خانم شیرین کرمی