امروز که داشتم میآمدم سر کار یه مسیریو پیاده اومدم و به گذشته فک کردم. تصمیم گرفتم بنویسم فقط برای اینکه حتی اگر یک نفر ازین تجربهها استفاده کنه من رسالتمو انجام دادم. لطفا داستان منو بدون نام بذارید. ممنونم.
۲۹سالم بود زیبا جذاب و خوش هیکل بودم و همیشه مورد توجه. مدرکم مهندسی برق بود از یه دانشگاه معتبر. با یه شغل خوب. چندین بار شکست عشقی خورده بودم. نمیدونستم چرا هیچ کدوم از رابطه هام سرانجام نداشت. دیگه به این نتیجه رسیده بودم خدا دوستم نداره. چقد این موضوع اعتماد به نفس یه دخترو میاره پایین. تا اینکه خیلی اتفاقی و با اصرار و التماس زیاد یه آقا وارد رابطهای عاشقانه شدم. شرایط دلخواه منو نداشت اینقد اصرار و التماس کرد و پیگیر شد که برای اولین بار خدا شاهده اولین بار در تمام زندگیم رابطهای رو فقط به نیت دوستی آغاز کردم. نمیدونم چرا اینکارو کردم شاید چون اون زمان من خیلی تنها بودم... دو ماه بعد هردو اصرار داشتیم با هم ازدواج کنیم و...
یک ماه بعد با خیانت دوست صمیمی من که مدت کوتاهی از دوستی و صمیمت ما میگذشت و اکثر مواقع در برنامههای تفریحی ما همراهمون بود، اون رابطه تمام شد. اون آقا ثروتمند بود و اون خانوم دنبال طعمههای اینچنینی. زنی از خانوادهای فقیر که ازین راه برای خودش ثروتی به هم زده بود.. بگذریم که بعدها اون آقا متوجه اشتباه بزرگش شد ولی دیگه خیلی دیر بود.
من داغون شدم شکستم له شدم خودم غرورم احساسم. اون مرد عاشق پیشه و ملتمس تبدیل شد به مردی سنگدل که منو روند. یکسال طول کشید تا به خودم بیام. دقت کنید رابطهای سه ماهه یکسال منو از زندگی عقب انداخت اونم با چه حال و روزی. به معنای واقعی کلمه جهنمو تجربه کردم.
یک آن به خودم اومدم مطالب سایت گیس گلابتون را همیشه میخوندم، ولی اینبار جدیتر سایت گیس گلابتون را مطالعه کردم.
باورتون میشه سایت گیس گلابتون را همون دختر خائن در زمان دوستیمون بهم معرفی کرده بود؟ چون به شدت برای رسیدن به اهدافش و جذب مردان ثرتمند و تلکه کردنشون مطالعه میکرد. اطلاعات زیادی درین مورد داشت و البته در روابطش بسیار بیپروا بود. عدو باعث خیر... اینو گفتم که خیلی حواستون به آدمایی که وارد زندگیتون میکنید باشه.
خلاصه.. به خودم اومدم. اول اینکه پذیرای هیچ رابطهای نشدم و به خودم قول دادم تا حالم خوب خوب نشده اینکارو نکنم. کتابای شفای زندگی و نیروی درون خانم لوییز هی رو که قبلا خونده بودم دوباره و دوباره خوندم. باید خودمو شفا میدادم. تمرینات خویشتن دوستی و بخشایش خودم دیگران و گذشتمو، رها کردن گذشته رو به شدت و پیگیر انجام دادم.
من از خدا کمک خواستم نماز و قران و دعا و ختم ۴۰ روزه دعای توسل و زیارت عاشورا و.... کم کم کمک هم از جانب خدا رسید. با دوستانی عالی آشنا شدم با دو استاد خانم که یکی استاد مسایل دینی و بسیار روشن فکرو دلسوز و دیگری روانشناسی که هر هفته کلاسهای عالی برگزار میکنه، کمکم کردن همراهم شدن و هر روز حالم بهتر شد. من در فرکانسی قوی و عالی قرار گرفته بودم. و همینطور چیزهای عالی جذب میکردم.
شکرگزاری راندا برن خیلی کمک کرد اواسط تمرینات بود دقیقا یادمه تمرینی که باید از رابطههای شکست خورده و آدمهایی که آزارمون دادن از خوبیهایی که برامون انجام دادن سپاسگزاری کنیم. من این تمرینو برای اون آقا و اون خانوم انجام دادم و سبک شدم.
کمتر از یک هفته بعد ۱۰ بهمن ۹۳ من با مردی بینظیر و دوست داشتنی آشنا شدم. ولی من زخم خورده بودم ترسو و شکاک شده بودم و حتی کمی عصبی. ولی این مرد بینظیر کمکم کرد صبوری کرد برام وقت گذاشت روحمو نوازش کرد و خدای من چقدر مشخصاتش شبیه نوشتههای تمرینات ازدواج مثل آب خوردن آسان هست بود! حتی مشخصات ظاهریش لباس پوشیدنش نوع خرج کردن و کادو خریدناش موقعیت اجتماعیش شغلش وحتی رشتههای ورزشیمون یکیه. چقدر من تاکید کرده بودم ورزشکار باشه وااااای خدایا ممنونم...... بیتردید ۹۰ درصد.
یکسال بعد از آشناییمون در اسفند ۹۴ ازدواج کردیم. مراسم خواستگاری و.. ظرف یک هفته انجام شد خانواده من عاشق اون و خاواده اون عاشق من شده بودن و ذرهای تاخیر و جایز نمیدونستن. من با مهریهای که دوست داشتم مراسمی که دوست داشتم و ماه عسلی رویایی به خانه بخت رفتم.
هر وقت یاد گذشته میوفتم با همه وجودم با همه همه وجودم ازون خانوم و آقا سپاسگزاری میکنم و براشون دعای خیر میکنم اونا بااون کار لطف بسیار بزرگی به من کردن. فرصت رشد و نزدیکی به خدا پیدا کردم. فرصت یافتن مرد واقعی زندگیمو پیدا کردم. و یه اتفاق خیلی مهم دارم برای کنکور ارشد روانشناسی آماده میشم. آره میخام دوباره درس بخونم. میخام روانشناس بشم. اینقد توی این مدت کتاب روانشناسی خوندم که عاشق این رشته شدم و دلم میخاد بتونم مشاور بشم و یا به قول گیس گلابتون جونم کوچینگ لایف و به دختران و زنان سرزمینم کمک کنم.
من الان خدارو هزار مرتبه شکر خوشبختم آرومم و مطمئن و برای خودم هدف دارم. هر روز برای خودم نامه مینویسم قربون صدقه خودم میرم و به خودم یادآوری میکنم چقدر ماه عالی و دوست داشتنی هستم. هنوز گاهی وقتها کابوس گذشته رو میبینم و میدونم هنوز ترسهایی هست که باید شفا بدم و رها کنم. و اگر گیس گلابتون جونم لطف کنه و درین مورد مطلب بذاره خیلی خوبه. خدا جونم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
پی نوشت ۱. اگه راس تاریخی که نوشتین ازدواج نکردین ناامید نشید قطعا درونتون چیزهایی برای رها کردن و موانع ذهنی وجود داره دوباره و دوباره تلاش کنید. بهتون قول شرف میدم موفق میشید.
پی نوشت ۲. الان تمرینات شکرگزاری جزئی از زندگی منه.
پی نوشت ۳. توکل واقعی به خدا معجزه میکنه. برای خدا نامه بنویسید. عاشق اون تمرین نامه هر ماه به خداوند هستم که گیس گلابتون جونم نوشته بود.
پی نوشت ۴. ازتون خواهش میکنم وارد هر رابطهای نشید چشماتون باز کنید گول چرب زبونی برخی مردها رو نخورید. بعضی وقتها رابطهای کوتاه مدت زخمهای زیادی به روح آدم میزنه که خیلی زمان میبره تا کاملا شفا پیدا کنه.
پی نوشت ۵. مهمترین اصل زندگی دوست داشتن خودمونه. عاشق خودمون باشیم زندگی برامون بهشت میشه. همه ما عالی بینظیر و دوست داشتنی هستیم چون خدا از روح خودش درما دمیده. پس ما لایق بهترینهاییم. ما شایستهایم.
پی نوشت ۶: با همه همه وجودم برای خوشبختی تمام زنان دنیا دعا میکنم و همینطور تو دوست خوبم.
پی نوشت ۷. گیس گلابتون جون عاشقتم.
گیس گلابتون: من عاشق تک تک شما خوانندهای سایت گیس گلابتون هستم. من نوشتههای زیبای همه شما را دوست دارم و این نوشته یکی از بهترین نوشتههای شماست. متشکرم