چند روز پیش این ایمیل به دستم رسید:
سلام خانم دکتر عزیز
امیدوارم شاد و سلامت باشید، چند شب پیش یه فیلم دیدم به نام سهیلا شماره 17 ، راستش زمانی که این فیلم تو سینما اکران میشد نقدهای فیلم رو خونده بودم و توجه ام را جلب کرده بود .
داستان فیلم در مورد دختر خانمیه که در آستانه چهل سالگیه و هنوز موفق به ازدواج نشده و راههای زیادی رو امتحان می کنه ،مثل شرکت در سمینار صندلی سفید ، تماس با دوستانی ( مذکر ) که از قبل میشناخته و .... .
اما چیزی که تو این فیلم به نظرم جالب اومد این بود که این خانم تو یه سمینار ازدواج شرکت می کنه که برگزار کننده اون سمینار یه خانم هست و تمام حرفهایی که می زنه دقیقاً کپی پیست حرفهایی هست که شما تو سمینار جذب همسر دلخواه گفته بودید ( من فایل صوتی این سمینارتون رو گوش دادهام ) یعنی دقیقاً حرفهای شما رو تکرار می کنه و الباقی سمینار و...
اگر دوست داشتید فیلم رو ببینید و بدونید که چقدر در حوزه ازدواج معروف شدید ، حتی من عضو کانالی در تلگرام هستم بنام مدیتیشن و چاکرا درمانی اونجا هم کتاب شما رو تبلیغ کردن ( ازدواج مثل آب خوردن آسان است)
شاد باشید
وقتی این ایمیل به دستم رسید کنجکاو شدم ببینم فیلم سهیلا شماره 17 چگونه فیلمی است. اعتراف میکنم من به ندرت فیلم ایرانی میبینم و کارگردانها و هنرپیشههای ایرانی را نمیشناسم. نمیدانستم چگونه فیلم سهیلا شماره 17 را تهیه کنم. در اینترنت جستجو کردم و دیدم فیلیمو این فیلم را دارد. دو روز از اشتراکم در فیلیمو باقی مانده بود، پس براحتی توانستم این فیلم را ببینم.
لینک فیلم سهیلا شماره 17 در فیلیمو
هنگامی که به همسرم درباره این فیلم سینمایی گفتم، اولین واکنش او این بود:
- باید از کارگردان شکایت کنی! او حق ندارد حرفهای تو را بدون اجازه منتشر کند.
- بی خیال! حرفهای من آنقدر در اینستاگرام و تلگرام دست به دست میشود که حد و حساب ندارد. بعلاوه او حرفهای مرا انتشار نداده، بلکه تحریف کرده است.
- خب... جرمش بیشتر است.
- من حوصله این کارها را ندارم. بی خیال!
درباره فیلم سهیلا شماره 17 در ویکی پدیا چنین نوشته است:
شماره ۱۷ سهیلا فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمود غفاری و تهیهکنندگی سید امیر سیدزاده محصول سال ۱۳۹۵ است.
شماره ۱۷ سهیلا روایت کننده داستان دختری میانسال است که زمان ازدواج او به تأخیر افتاده و با توجه به مشکل ژنتیکی که دارد در تلاش است که هر چه سریعتر ازدواج کند تا بچهدار شود.سهیلا در یک کلاس آموزشی شرکت میکند و مربی کلاس آموزشهایی درباره کنترل نیروی جنسی میدهد ، که در پایان فیلم وقتی سهیلا از پسر جوانی به اسم مسعود جدا میشود، از آن آموزشها استفاده میکند و شروع به نفس عمیق کشیدن و دویدن میکند.
اول از همه بگویم بازی خانم زهرا داوودنژاد معرکه است. نمیدانم چه کسی نقش مرا بازی میکند، متاسفانه نتوانستم نام او را پیدا کنم، ولی او هم خیلی خوب رفتار مرا تقلید میکند، تازه لاغرتر و خوش هیکل تر از من هم هست! حیف که صدای جیغ جیغی دارد. کاش صدای خودم را میگذاشتند چون او عین حرفهای مرا با همان زیر و بم بیان میکند. البته من هرگز نگفتم برای ارضای غریزه جنسی ازدواج کنید! و روشهای کنترل اورژانسی نیاز جنسی را آموزش نمیدهم! آنچه در فیلم تحت عنوان کنترل اورژانسی نیاز جنسی آمده، مطالبی است که من در خداحافظ خشم برای کنترل اورژانسی خشم گفتهام. معلوم است فیلمنامه نویس با من و آموزشهای من بخوبی آشناست، ولی یکجوری درهم برهم.
راستش اگر هدف شما از ازدواج، ارضای غریزه جنسی باشد، روشهای بسیار سادهتر از ازدواج برای ارضای این غریزه وجود دارد. ازدواج یعنی مسئولیتهای فراوان، مشکلات مضاعف و رابطه جنسی کم! آدمها پس از ازدواج و داشتن رابطه جنسی منظم و حاضر و آماده، نیاز کمتری به رابطه جنسی احساس میکنند و آن تشنگی و ولع شدید برای رابطه جنسی را از دست میدهند. بعلاوه بیشتر وقت آدمهای متأهل صرف کار کردن، پول درآوردن، پرداخت وامها و قبضها، انجام کارهای خانه و بچه داری میشود. آدم متأهل فرصت کمی برای رابطه جنسی دارد.
من هرگز نمیگویم فقط برای ارضای غریزه جنسی ازدواج کنید، بلکه می گویم ازدواج، مدرسه رشد فردی است. در ازدواج شما مسئولیت پذیری، متعهد بودن، احترام به عقاید متفاوت، احترام به هویت شخصی افراد، مذاکره، بیان خواستهها و نیازها و کلی مطالب دیگر را به شکل عملی میآموزید. در ازدواج یاد میگیرید همسرتان را همین گونه که هست بپذیرید و تلاش نکنید او را تغییر بدهید. در ازدواج یاد میگیرید متعهد باشید و مسئولیت پذیر. در ازدواج یاد میگیرید حرف شما حرف شاه و لازم الاجرا نیست، بلکه باید در همه موارد با همسرتان هماهنگ شوید. در ازدواج یاد میگیرید مصالحه کنید. خودخواهیها کمتر میشود و گذشت و پذیرش بیشتر.
آموختن موارد بالا باعث میگردد شما رابطه عاطفی غنی و صمیمانهای را با همسرتان تجربه کنید و از نظر شخصی رشد کنید. اینها اهداف ازدواج است.
دوم این که فیلم سهیلا شماره 17، فیلم تلخی است. دلهرهها، اضطرابها، نگرانیها، احساس شرمندگی و خجالت و حتی قرار گرفتن در موقعیتهای تحقیرآمیز برای خانمهای مجرد بالای 35 به نمایش درآمده، اما هیچ راه حلی ارائه نداده است. یک جوری که انگار خانم مجرد بالای 35 سال اگر بخواهد ازدواج کند، تحقیر میشود، شرمندگی میکشد و به نتیجه نمیرسد. من توصیه نمیکنم این فیلم را ببینید، مگر این که قبل یا پس از دیدن فیلم، توضیحات مرا بخوانید، وگرنه دیدن این فیلم شما را سرشار از حس حقارت و ناراحتی خواهد کرد.
هشدار: توضیحات من، فیلم را لو میدهد.
سهیلا 40 ساله است، ولی دوست ندارد سن خود را بگوید. انگار باور ندارد چهل ساله شده. گاهی خود را 35 ساله معرفی میکند، گاهی 38 ساله و بیشتر اوقات وقتی سن او را میپرسند، از شدت خجالت و اندوه سرخ و سفید میشود و با اضطراب عرق روی صورتش را پاک میکند و پاسخ نمیدهد.
سهیلا بیماری ژنتیک ندارد. احتمالاً تخمدانهایش پر از کیست است یا شاید فیبرومی در رحم دارد و بهتر است جراحی شود و مواردی از این دست. دکتر زنان به او گفته زودتر بچهدار شو! متاسفانه بعضی متخصصین زنان از این جور تجویزها میکنند. یک دختر مجرد چطوری زودتر بچهدار شود؟! این تجویزهای عجیبوغریب باعث میشود نگرانی درباره بیماری با نگرانی درباره ازدواج تشدید شود.
سهیلا به پوست صورت خود رسیدگی میکند: لیزر و درم ابرشن و ماسکهای زیبایی، ولی به هیکل خود نمیرسد و ورزش نمیکند. یا دست کم جوری لباس نمیپوشد که خوش هیکل تر به نظر برسد. اگر سهیلا به جای لباسهای شل و وارفته و شال پت و پهن، مانتوی مشکی شق و رق با خطوط عمودی، یقه انگلیسی باریک و بلند میپوشید و دسته شال را روی تنش پهن نمیکرد، بلکه کاملاً عمودی و باریک روی بدنش رها میگذاشت، خوش هیکل تر به نظر میرسید. یادتان باشد اگر قصد ازدواج دارید، اول باید به ظاهر خود رسیدگی کنید. این اولین اشتباه سهیلا!
دومین اشتباه: شرکت در جلسات همسریابی بدون آموزش
سهیلا بدون آموزش در جلسات همسریابی شرکت میکند. یعنی نمیداند چگونه رفتار کند تا بیشترین جلوه و جذابیت را داشته باشد.
اجازه بدهید مثالی بزنم تا بتوانم منظورم را واضحتر برسانم:
فرض کنید 200 آدم مجرد را به یک جلسه دعوت میکنند، 100 خانم مجرد و 100 آقای مجرد. این جلسه چهار ساعت طول میکشد. همگی میتوانند با هم صحبت کنند و آشنا شوند. در انتهای جلسه به شما قول میدهم 90% آقایان دور دو سه تا خانم جمع شدهاند و بقیه خانمها نامرئی ماندهاند. بعلاوه 90% خانمها دور دو سه تا آقا جمع شدهاند و بقیه آقایان را ندیدهاند! به شما قول میدهم.
یعنی اگر شرایط مساوی برای آشنایی با جنس مخالف فراهم شود، باز هم عدهای از خانمها و آقایان اصلاً دیده و انتخاب نمیشوند. به همین دلیل لازم است یاد بگیرید جذابیت خود را بالا ببرید. جذابیت ظاهری و رفتاری. در جذابیت فوری این مطالب را آموزش دادهام.
سومین اشتباه: شرکت در جلسات همسریابی بی هدف
- سهیلا نمیداند چگونه همسری میخواهد. اگر میدانست مرتب در آن جلسات همسریابی شرکت نمیکرد، چون میفهمید همسر دلخواهش آن طرفها نیست.
- سهیلا نمیداند چگونه همسری میخواهد، وگرنه سراغ قدیمیها نمیرفت. آنها اگر مناسب بودند، همان موقع رابطه به نتیجه میرسید. چه لزومی داشت خود را در معرض تحقیر قرار بدهد؟
- سهیلا نمیداند چگونه همسری میخواهد، وگرنه با یک پسر بی سروپا قاطی نمیشد یا در پایان فیلم دنبال او نمیگشت.
- سهیلا نمیداند چگونه همسری میخواهد، وگرنه به نظر من آن آقایی که دو تا بچه داشت، میتوانست مورد مناسبی برای او باشد. چرا سهیلا از آن آقا دوری کرد؟ وقتی از او این سؤال را پرسیدند، پاسخ داد: من نمیرم زن مردی بشوم که طلاق گرفته و دو تا بچه دارد؟ خب... سهیلا خانم عزیز... خیال داری همسر چه کسی شوید؟ آقایی که همسن شما باشد و اهل ازدواج، به احتمال زیاد، ازدواج کرده و به احتمال زیاد یکی دو تا بچه دارد. این وضعیت مختص ایران نیست. در همه جای دنیا وقتی خانم چهل ساله یا بیشتر تصمیم دارد ازدواج کند، به احتمال زیاد قرار است مادرناتنی شود. مادرناتنی شدن، وضعیت بد یا شرم آوری نیست که سهیلا اصلا حاضر نبود به آن فکر کند.
سهیلا وقتی شاد است و کیف میکند که با آن پسرک جوان لاس می زند. پسره میگوید 30 ساله است ولی به نظر من دروغ گفته و حداکثر 25 سال دارد. پسرک خیلی واضح به او گفت انتظار دارد پول جیبی بگیرد، تر و خشک شود و یک ماشین زیر پایش باشد. بعلاوه وقتی سهیلا گفت میخواهد ازدواج کند، پسرک گفت: «آره یک خانومی هم گفت بیا صیغه کنیم، ولی من فوری در افق محو شدم.» یعنی اگر سهیلا خیال داشت با پسر 15-10 سال کوچکتر از دوست شود، خانه و ماشین و پول جیبی و مراقبت مادرانه به او هدیه نماید، باز هم آن آقا پسر قصد ازدواج نداشت.
چهارمین اشتباه: سهیلا خیلی نازک نارنجی بود. خیلی زود بهش برمی خورد و قهر میکرد. هر کلمه مثل خنجر در قلبش فرو میرفت و اشکش را در میآورد. چرا؟ آیا افسرده بود؟ آیا زیادی به مجرد بودن خود حساس شده بود؟ اصلاً کی گفته همه باید ازدواج کنند؟ کی گفته برای خوشبخت بودن باید متأهل بود؟ کی گفته اگر ازدواج کنید حتماً خوشبخت و شاد خواهید بود؟ سهیلا باید یاد بگیرد اول روحیه شاد و مثبتی داشته باشد و از شرایط فعلیاش راضی و خشنود باشد، سپس به فکر ازدواج بیفتد. سهیلا باید با نازک نارنجی بودن خداحافظی کند. آدم نازک نارنجی، آدم حساس نیست، بلکه آدم قلدری است که با گریهها و قهرهایش دیگران را وادار میکند مطابق میل او رفتار کنند و حرف بزنند.
پنجمین اشتباه: دوستان سهیلا، مطلقه و مجرد بودند. دوستان سهیلا که هنوز ازدواج نکردهاند یا ازدواج ناموفقی داشتند، نمیتوانند راهنمای خوبی برای ازدواج کردن باشند. بهتر است سهیلا دوستانی از میان خانمهای متأهل خوشبخت پیدا کند.
اگر شما خانم مجردی هستید که دوست دارید ازدواج کنید، پیشنهاد میکنم این مقاله رایگان را مطالعه کنید:
چگونه ملکه هرا را در خود شکوفا کنید؟