بعضی از دوستان از من خواستهاند در مورد مسائل پس از جدایی بنویسم، ولی من ترجیح میدهم در مورد چیزهایی بنویسم که در مورد آنها تجربه شخصی دارم. زیرا میخواهم تجارب خود را با شما سهیم شوم. به همین دلیل نوشتهام درباره طلاق کوتاه خواهد بود. وگرنه آنقدر کتاب غربی درباره طلاق وجود دارد که از شماره خارج است. من نمیخواهم از روی کتابها رونویسی کنم. نوشتهای که از دل برنیاید، لاجرم بر دل هم ننشیند .
آمار طلاق در جامعه بقدری بالا رفته است که هر کدام از ما در میان عزیزان خود دست کم یک نفر را داریم که این واقعه دردناک را تجربه کردهاند .
طلاق بسیار تلخ است و آثار دردناکی در روح و روان دو طرف باقی میگذارد. هم زن و هم مرد پس از طلاق دچار صدمه میشوند. این طور نیست که فقط زنها آسیب میبینند و مردهاعین خیالشان نیست. مردها بشدت از طلاق آسیب میبینند. من این مطلب را بخوبی میدانم چون دارم با یکی از آنها زندگی میکنم. گاهی اوقات هردو نفرمان برای سختیهایی که او کشیده، گریه میکنیم.
یکی از بدترین وقایع زندگی انسان، مرگ همسر است. پس از مرگ همسر، کیفیت زندگی و سلامتی و حتی طول عمر همسری که زنده مانده است، کاهش پیدا میکند. زیرا مرگ همسر باعث صدمه روحی شدید میشود. آمار و بررسیهای علمی نشان میدهد که عوارض طلاق از مرگ همسر بدتر است . یعنی اگر همسرمان بمیرد، بهتر از آن است که از ما جدا شود !
حقیقت تلخی است .
من هرگز ندیدم ازدواجی به خاطر خطاهای یک نفر بهم بخورد. بلکه زن و مرد هردو در مورد این موضوع مسئول هستند. حتی اگر شما همه تلاش خود را کردهاید، ولی طرف مقابل معتاد، هرزه یا خشن بوده، باز هم به خاطر داشته باشید که «شما» او را انتخاب کرده بودید. پس مسئول انتخاب خود هستید. مسئولیت خود را قبول کنید.
البته بعضی از شما میدانید که در این جدایی سهم داشتهاید، مثلا به کارتان یا والدین خود بیش از همسرتان بها دادهاید، یا روابطی خارج از زناشویی داشتهاید، یا محبت و عشقی که همسرتان نیاز داشته، به او عطا نکردهاید و و و...
متاسفانه اگر وقت کافی برای گذر از این مرحله نگذارید و هول هولکی دوباره ازدواج کنید، ممکن است باز هم آدم نامناسبی را جذب کنید و یا رفتارهای نامناسب قبلی خود را تکرار کنید و بزودی خود را در همانجای قبلی ببینید.
دوران پس از طلاق بسیار دشوار است. اگر درست مدیریت نشود یا آدم برای همیشه از ازدواج و جنس مخالف فراری میشود یا برعکس، رفتار بیبند و بارانه در پیش میگیرد. در هر دو صورت از یک ازدواج سالم و شایسته دور میشود .
مژده آن است که اگر دو سال پس از طلاق را درست مدیریت کنید، ازدواج دوم شما بهتر از هر ازدواجی خواهد بود. زیرا هم در انتخاب همسر بیشتر دقت خواهید کرد و هم در روابط زناشویی عاقلتر خواهید بود و هشیاری و انعطاف بیشتری نشان خواهید داد .
من به کسانی که ازدواج قبلی شان شکست خورده، توصیه می کنم "پاکسازی روح" را انجام بدهند، تا هرچه زودتر از خشم و درد رها بشوند. البته ممکن است لازم باشد از خدمات تخصصی یک روانشناس کمک بگیرید. برای کمک گرفتن تردید نکنید و هرچه زودتر به زندگی برگردید. مبادا دچار سرزنش و سرخوردگی شوید و خود را ازآیندهای شاد محروم کنید .
من در مورد افرادی که سابقه ازدواج داشتهاند، ولی در حال حاضر مجرد هستند، (دوست ندارم لفظ مطلقه را بکار ببرم) زیاد ننوشتم، چون من مجردها را به دو دسته تقسیم نمیکنم. به نظر من این اتفاق فقط یک تجربه آموزی است و بس. درسهای آن را بیاموزید و غمهایش را رها کنید. بال بگشایید و زندگی را در آغوش بگیرید. فردای روشن در انتظار کسانی است که امروز را خوب زندگی کنند. گذشتهها گذشته است، پس آن را در خاک دفن کنید.