مهارتهای زندگی
برای خانمهای تحصیلکرده
مربی رشد فردی
دکتر آناهیتا چشمه علایی
برای باز شدن صفحات بصورت همزمان
کلید ctrl را پایین نگه داشته
سپس روی لینک کلیک کنید!
یک دوست باهوش دارم که پزشک متخصص است. دختری خوش اخلاق، مهربان، بگوبخند، دست بخیر، ولی قدی کوتاه، چشم هایی ریز، عینک ته استکانی و دماغی نسبتا بزرگ دارد. شلخته لباس می پوشید، آرایش نمی کرد، کفش کهنه ورزشی به پا داشت و همیشه خدا لخ لخ کنان آدامس می جوید. (البته حالا بهتر شده است!)
من یک پسر 34 ساله هستم. یک آموزشگاه دارم. چهار سال است که منشی آموزشگاه به من علاقه مند شده است ولی من نه از نظر ظاهری او را می پسندم و نه از نظر رفتاری. البته اشتباهی که من کرده ام این است که چند بار او را بوسیده ام. او انتظار دارد که من با او ازدواج کنم. می گوید که چهار سال منتظر من بوده است و هر روز گریه می کند. دلم برای او می سوزد، حتی فکر کردم که با او ازدواج کنم. ولی این ازدواج نه او را خوشبخت خواهد کرد و نه مرا. مانده ام که چه کنم. مستاصل شده ام.