سلام گیسوی عزیز
از زمانی که با شما و سایتتون آشنا شدم زندگیام خیلی تغییر کرده ماهی که گذشت (خرداد) ۲ تا اتفاق خوب برام رخ داد اولیش انتقالم از قسمتی ای که کار میکردم به گروه دیگری که میخواستم درحالیکه این انتقال خیلی سخت و تقریباً غیرممکن بود ؛ و دومیش هم دیروز ۳۱ خرداد اتفاق افتاد , دفاع از پایاننامه ارشدم بود که نمره کامل گرفتم که همه اینها به لطف خدا و راهنماییهای شما راجع به «هدفگذاری» اتفاق افتاد.
چون اول سال من ۵ تا هدف برای خودم تعیین کردم که تا حالا ۲ تاش انجام شد بقیش هم مطمئنم بازهم به کمک خدا و بودن در کنار شما انجام میشه و به همه
دوستای عزیز گلابتونی میخواستم بگم اگه واقعاً چیزی رو بخواهیم و به خدا توکل کنیم و راهنماییهای خانم دکتر رو هم در کنار تلاشمون مد نظر بگیریم حتماً انجام میشه.
با آرزوی سلامتی و موفقیت برای همه گیس گلابتونیها و مخصوصاً خانم دکتر عزیزم
سارا
سلام به گیس گلاب عزیزم
حدود ۹ ماه پیش بود که کتاب ازدواج مثل آب خوردن رو خریداری کردم. انصافاً کتاب جالب و متفاوتی هست. متوجه شدم که بزرگترین ایراد من اینه: ذهنیت بدی نسبت به ازدواج دارم. خلاصه تمرینهای کتاب رو انجام دادم و برای خودم قرار گذاشتم قبل از ۹۷/۷/۹۳ ازدواج کنم. یعنی چیزی حدود ۹ ماه به خودم فرصت دادم چون فرموده بودید که تاریخ منطقی باشه. الان دو هفته هست که عقد کردم. با مردی که حدود ۸۰ درصد شبیه ایدهآلهای ذهنی من قبل از خواندن کتاب و ۱۰۰ درصد همونی هست که بعد از تمرینات کتاب بهش رسیده بودم.
گیس گلابم بینهایت ازت ممنونم که مادر و معلم خیلی از دخترهای مجرد و تازه عروسهای ایران مون شدید. کاش یه روز شما رو از نزدیک ببینم و از نزدیک ازتون تشکر کنم.
آرزوی من شادی و موفقیت شما و همه دختر خانمها و خانمهای کشورمون هست.
بازم ممنون.
نجمه
و یکی دیگه: زیباترین هدیهای که یک معلم میتواند دریافت کند، چیست؟ داستان موفقیت خودت. بله!
چند روز پیش به مطب آمد. قبل از آمدن با منشی مطب هماهنگ کرده بود و به اندازه ۵ دقیقه وقت خواسته بود. از شاگردان کلاس هدف بود. خبر آورد که در کمال ناباوری و به سادگی به هردو هدف خود رسیده است. هم درآمدش به حد مورد نظرش رسیده، هم ویزای کانادایش آماده شده است. ۱۴ تیرماه پرواز داشت. صورتش از شادی و شادابی مثل قرص ماه میدرخشید.
یادم میآمد که تصور میکرد به عنوان یک کارمند، تأثیر زیادی در محل کارش ندارد. فکر میکرد فقط چطور ساعات کارش را پر کند. آن روز تعریف کرد که در طول مدت کمی، ارتقای کاری پیداکرده. رئیس برای کار دو روز هفته به او حقوق کامل میداد. روز آخر هم دستش را به نشانه حق شناسی بوسیده و یک تبلت به او هدیه داده است. میگفت: «باورم نمیشود این همه بزرگشده باشم. این هم رشد کرده باشم.» قطرههای اشک بیاختیار از چشمانش میریخت و میگفت: «تو مرا با خودم آشتی دادی.»
این شمع را خودش ساخته و به عنوان یادگاری پیش من گذاشت. عزیزترین، دست خدا به همراهت. هر جا که هستی، قلبت شاد و پر از عشق باد.
سلام خانم دکتر عزیزم
چندوقت پیش دوره پاکسازی رو ازتون خریدم و تازه 2 روزه شروع کردم.همین دو روز به قدری معرکه بود که فقط میتونم بگم اگه پیشم بودیدمحکم محکم بوست میکردم.خیلی وقت بود دلم میخواست بدونم ریشه ی دردام کجاست.و تو این دوروزه پرده بزرگ از وجودم و زندگیم برام برداشته شد.خوبم خیلی خوب.الان نیم ساعت ضجه میزنم و23/5 دیگه رو آرامش دارم وشادم.دفترچمو خودم طراحی کردم برا نوشتن تصویر قشنگ زندگیم .عکساشو براتون میفرستم.الهی خودا شادیهای زندگیتون رو صد چندان کنه.مطمئنم بعداز این دوره تصمیمای عجیبی برا زندگیم میگیرم.بازم ممنون و ی بوس محکم محکم
من منتظر خبرهای خوب شما هستم. من منتظرم ببینم همه فرزندان وطنم شاد و موفق هستند. من منتظرم ببینم بذرهایی که کاشتهام، به ثمر نشسته است. من منتظرم.