وقتی کتاب «چگونه مغناطیس پول شویم؟» به دستم رسید، آن را نخواندم، بلکه بلعیدم. نه تنها یک بار با دقت از اول تا به انتهای آن را خواندم، بلکه تکتک تمرینات آن را با دقت انجام دادم. ظرف شش ماه درآمدم «ده برابر» شد!
این کتاب را همسرم برای من سوغاتی آورده بود، ولی خودش رغبتی به مطالعه آن نداشت. پیشرفت مالی من باعث شد او متوجه ارزش این کتاب بشود. او اعتراف کرد حوصله مطالعه کتاب و انجام همه تمرینات آن را ندارد. قرار شد من کلیدیترین تمرینات این کتاب را به صورت کلاس برای او برگزار کنم. این اولین کارگاه «مغناطیس پول» بود!
نتیجه این کارگاه به سرعت در زندگی مالی همسرم آشکار شد. یک سال بعد به درخواست خودش همین کار را دوباره انجام دادیم. امسال عید برای بار سوم این کارگاه را دو نفری برگزار کردیم. از صبح تا شب طول کشید. امروز که شش ماه از آخرین کارگاه دو نفری ما میگذرد، همسرم رقم درآمد امسالش را گفت. حظ کردم. به قول خودش این رقم در طول عمر ۴۶ سالهاش بیسابقه بوده است.
پس از برگزاری آخرین کارگاه هدف که در تاریخ پنجم دی ۱۳۹۲ برگزار شد، عدهای از دوستان برای یک دوره یک ساله ثبتنام کردند. با این افراد مصاحبه شد و فقط کسانی که با شور و شوق به دنبال عملی کردن اهدافشان بودند، توانستند وارد «حلقه هدف» بشوند.
ما ماهی یک بار دور هم جمع میشویم و مطالبی تازه میآموزیم. تا به حال ۹ جلسه از این دوره برگزار شده است. این چند نفر چشم و چراغ من هستند. امید زیادی به آینده هر کدامشان دارم. آنها با یکدیگر تفاوت زیادی دارند، ولی در یک مطلب مشترک هستند: شور و شوق بهتر زندگی کردن.
یکی از جلسات این گروه، برگزاری «کارگاه مغناطیس پول» بود. ما تجربهای شگرف در کنار هم داشتیم؛ زیرا هرچه تعداد افراد شرکتکننده بیشتر باشد، انرژی مثبت گروه بالاتر میرود.