از دوستان عزیزی که همت کردند، شجاعت نشان دادند و ما را در تجربیات فوق العاده شان سهیم کردند، سپاسگزارم.
از شما دوستان عزیزی که با قلبی مهربان، مطالب را خواندید و با دقت رأی دادید، سپاسگزارم.
به نظر من هر نوزده داستان فوق العاده هستند و تصمیم گیری برای انتخاب یکی بسیار دشوار است.
شماره یک را دوست دارم، چون قدم به قدم، آزادی از قفس افسردگی را به ما میآموزد.
شماره دو را دوست دارم، چون گام به گام، نظم پذیری و مسئولیت پذیری را به ما میآموزد.
شماره سه را دوست دارم، چون نشان میدهد تغییرات کوچک، نتایج بزرگ به ثمر میآورند. لازم نیست شاخ غول بشکنیم، قدری تغییر در رفتار، معجزه میکند.
شماره چهار را دوست دارم، چون نشان میدهد ما درخت نیستیم که مجبور باشیم همیشه در جایی که دوست نداریم باقی بمانیم. ما انسانیم. اراده آزاد داریم و اشرف مخلوقات هستیم، به شرطی که براستی قدر خود را بدانیم.
شماره پنج را دوست دارم، چون نشان میدهد ضمن احترام گذاشتن و دوست داشتن والدین، میتوانیم زندگی دلخواه خود را انتخاب کنیم. نباید اجازه بدهیم دیگران با ایجاد احساس گناه و باج عاطفی گرفتن، ما را از آرزوها و عشقهایمان دور کنند.
شماره شش را دوست دارم، چون نشان میدهد بیمار بیش از هرکسی در برابر بیماری خود مسئول است و اگر مسئولیت خود را بپذیرد، دردهای بی درمان را هم میتوان شکست داد.
شماره هفت را دوست دارم، نه برای زن قهرمانی که زندگی خود و خانواده و دوستانش را علیرغم شرایط دشوارش به اعتلا رساند، بلکه برای قلب مهربان نویسندهاش که از پیروزیهای همکلاسیهایش لذت میبرد و با شادی آن را تعریف میکند.
شماره هشت را دوست دارم، چون نجمه بسیار شیرین مینویسد. از ظرافت کلامی او لذت میبرم. می دانم او افتخارهای بسیار بزرگتری دارد که به خاطر به خاطر شکسته نفسی چیزی از آنها نمینویسد.
شماره نه را دوست دارم، چون از موفقیتهای هموطنانم لذت میبرم. ولی کاش میدانستیم چگونه لجاجت و خودسری آن دختر به سرسختی و پشتکار تبدیل شد. کاش رمز موفقیت او را میدانستیم.
شماره ده را دوست دارم، چون افتخار میکنم به یک کارآفرین، بویژه وقتی از همجنس من باشد.
شماره یازده را دوست دارم، چون چگونگی عملکرد قانون جذب را به زبانی شیرین و شیوا توضیح داده است.
شماره دوازده را دوست دارم، چون ... این یکی را بعداً می گویم چرا.
شماره سیزده را دوست دارم، چون عزم و اراده یکی از مردان وطنم را نشان میدهد. او هنوز به سی سال نرسیده و اینطور پیشرفت کرده است. منتظر خبرهای بسیار عالی در مورد ایشان هستم.
شماره چهارده را دوست دارم، چون شجاعت و استواری فراوانی نشان داده است. آفرین به تو شیردختر ایرانی.
شماره پانزده را دوست دارم، چون شوهرداری مدرن را به زیبایی و اختصار به ما میآموزد. چون مطلب مهمی را در آشفته بازار ازدواج ایران به ما یادآوری میکند: باید مسائل زندگی زناشویی را حل کرد و هرگز نباید تسلیم روزمرگی شد.
شماره شانزده را دوست دارم، چون نشان داد توکل به خدا و صد البته سختکوشی، باعث موفقیت و پیروزی است.
شماره هفده را دوست دارم، چون فرار از روابط ناسالم را به خانمهای مجرد میآموزاند و به آنها میگوید لازم نیست از ترس تنهایی در رابطه ای ناسالم گرفتار بمانند.
شماره هجده را دوست دارم، چون نشان میدهد میتوانید از زندان بایدها و نبایدهای خانوادههای سختگیر، آزاد شد. به شرطی که بدانید هیچکس شما را زندانی نکرده است، بلکه خود شما، خودتان را در بند نگه داشتهاید. به محضی که این موضوع را متوجه بشوید، دیوارهای زندان فرو میریزد. در واقع خانوادههای ایرانی برای محافظت از بچههایشان آنها را بشدت کنترل میکنند. اگر بچهها آنها را مطمئن کنند که عاقل و بالغ هستند، خانوادهها دست از کنترلگری برمی دارند.
شماره نوزده را دوست دارم، چون با بیان یک خاطره ساده نشان داد، از هر دست بدهی، از همان دست میگیری. اگر به مردم عشق و مهربانی هدیه کنید، جهان چند برابر عشق و مهربانی به شما هدیه خواهد داد.
همه نوشتهها عالی هستند. من به خودم میبالم با شما آشنا شدهام. سپاسگزارم تجربیات عالی خود را در اختیار ما گذاشتید. قلب مان شاد شد. هربار احساس گرفتاری کنیم، حتماً به اینجا سر میزنیم و با خواندن نوشتههای پرشور شما، دلگرم میشویم.
انتخاب من شماره دوازده است.
زیرا پزشک هستم و بخوبی می دانم یک مادر اسکیزوفرنی یعنی چه ... می دانم برادر معتاد یعنی چه... می دانم برادر افسرده یعنی چه ... حرفی از پدر نیست. پس لابد در خانواده حضور نداشته و یا بودن و نبودنش فرقی نمیکرده...
و آن آدم خنثی با کار، تلاش و سختکوشی، زندگی خود و خانوادهاش را تغییر داده است. اسم مرا هم آورده، ولی من کاره ای نبودهام. این نوشتهها به رایگان و بسادگی در اختیار هزاران نفر قرار گرفته است، چرا زندگی بقیه این همه تغییر نکرده است؟ زیرا آدمی که نمیدانم چرا اسمش خنثی است، کاری کرده کارستان.
او نشان داده به جبر ژنتیک معتقد نیست. او نشان داده به جبر تربیت خانواده و شرایط خانوادگی معتقد نیست. او نشان داده به جبر اجتماع هم معتقد نیست، چون حاضر شده جامعهاش را عوض کند. او ثابت کرده به آزادی اراده و انتخاب انسان معتقد است. آفرین و هزار آفرین!
او "سرنوشت" ش را از "سر" نوشت.
(او سرنوشتش را دوباره از اول نوشت و آن را تغییر داد)
قبل از رأی دادن من، دو داستان هفت و چهارده رأی مساوی آوردهاند و رأی من میتواند سرنوشت نهایی این مسابقه را تغییر بدهد! چه جالب! کی میگه یه دست صدا نداره: )
رأی من داستان دوازده است.
برندگان مسابقه نوروزی 1394: شماره هفت و شماره چهارده
آفرین!
119 نفر در این مسابقه شرکت کردند، با خودم میشه 120 نفر. برای همه هدیه را ارسال کردم. برندگان مسابقه لطفا با من مکاتبه کنند تا هدیه انتخابی خدمتشان تقدیم شود. باز هم از شما نویسندگان و شما نظردهندگان تشکر می کنم. مسابقه شیرینی بود. ممنونم