روانشناسی مثبت-5

من همیشه از دیدن سایت هانی شف و شف طبیه کیفور میشم و بخاطر اینهمه عشق و آموزش های بی نظیر تحسینشون میکنم...عاشقشونم...همینطور فیلم جولی و جولیا که هر روز یعنی واقعا هر روز میبینم و خسته نمیشم...انقدر که این دوتا شخصیت رو دوست دارم و ازینکه عاشقانه کاراشونو انجام میدن از ته دلم کیف می کنم...

من شغلم را خیلی دوست دارم ولی فکر نمی کنم عاشقش باشم، محیط شغلی و همکارهایم را زیاد دوست نداشتم، با راهنمایی شما ارتباطاتم خیلی بهتر و صمیمی تر شده و الان محیط کارم خیلی قابل تحمل تر از گذشته است. ممنونم.
امروز خیلی ها سر کار تولدم را تبریک گفتند، حتی دو بادکنک تولد صبح روی میز کارم بود با دوتا کتاب قشنگ. پس ماییم که محیط کار رو میسازیم :)
من کتاب خواندن، فیلم دیدن، نوشتن، نقاشی، آشپزی، طبیعت گردی و هزارتا کار دیگر را دوست دارم :) اما هنوز بصورت جدی کاری که به خاطرش نخوابم را پیدا نکرده ام!

عاشق كارم هستم
گلكاري باغباني آشپزي

من سالهاست تصمیم گرفتم کاری رو انجام بدم که دوست دارم . به زودی از کارم همانطور که قبلا گفتم خواهم نوشت(البته نوشتم ولی طولانیه و نیاز به ویرایش داره. اگه همون طولانیه رو می خواید بفرستم) . البته کارهای دیگه ای هم در نظر دارم که شروع کردم.

1- من شغل خودم را اصلا اصلا دوست ندارم و مخصوصا آدمهایی که کنارشان کار میکنم رفتار و افکارشان خیلی وقتها برایم غیر قابل تحمل می شوند.
2- قدیم ها نوشتن را خیلی دوست داشتم عاشق کتاب خواندن بودم...استادهام تشویقم می کردند...داستان هام چاپ شد و خیلی پیشرفت کرده بودم... ولی الان نمی توانم ..نمی توانم بنویسم..اشتیاقش را ندارم..وقتی میرسم خانه تنبلی میکنم حتا کتاب هم نمی خوانم...واقعا گم شده ام نمی دانم چه کاری و چی برایم لذتبخش است...دلم میخواهدواقعا یک کاری باشد که مثل آن روزها غرقش بشوم ولی نیست......فقط عاشق فیلم دیدنم

1- خوشبختانه بله
2- خواندن کتاب.نوشتن.نوشتن.نوشتن.آشپزی

سلام،
1. من عاشق شغلم هستم.
2. ویراستاری،نوشتن ، کار پژوهشی، انجام پروژه های اجرایی بزرگ در موضوعات مورد علاقه.

سلام دوست من ، من کارم را دوست دارم محیط کارم وهمکارانم را دوست ندارم ، من عاشق خواندن کتاب و نویسندگی هستم

1- بله, شغلم را خیلی دوست دارم.
۲- ورزش کردن, بازی کردن, نقاشی, سر و کله زدن با آمار و ارقام, نوشتن(متون سخنرانی کاری و کتابهای مرتبط با شغلم).

من تو کودکیم هنرهای زیادی داشتم و اونارو با عشق انجام میدادم طوریکه همه اطرافیانم از استعدادهام تعریف میکردن.من عاشق نقاشی بودم و واقعا هم بااستعداد بودم.به نویسندگی هم علاقه داشتم و هرازگاهی داستانهایی مینوشم.خیاطی هم میکردم البته واسه عروسکهام.با اینکه 7 سالم بود گاهی با کمک مادرم کیک درس میکردم.کاردستی که شده بود کل زندگیم حتی تو نوجوانی و عاشق درس کردن ماکت های خونه بودم با طراحی و معماری های مختلف.ولی نمیدونم یدفعه چی شد همینکه دوران نوجوانی رو طی کردم و وارد مرحله جوانی شدم کل استعدادهام خاموش شد البته استعداد هنوز هم دارم ولی علاقه ام از بین رفت.دیگه اون کارا برام حس خوبی نمیده.نمیدونم علتش چیه؟

1. من خانه دار هستم و اصلا ازین کار لذت نمیبرم
2.نوشتن، داستان و رمان خواندن ، گشت و گذار در اینترنت ، تایپ کردن ، قلاب بافی .
امیدوارم منم بتونم استعداد و شغل مناسبم رو پیدا کنم

شاید خیلیا به نظرشون احمقانه بیاد ولی من از کار پردرامدی که داشتم دست کشیدم و کار ی رو که دوست دارم رو بدون داشتن رییس شروع کردم. درامدش هنوز اونی که میخوام نیست ولی ایشاللا می رسه به اون حد.

راستی طراحی لباسم دوست دارم

1- من کارم رو که منبع درامدم هست دوست ندارم
2-عکاسی .اشپزی. گلکاری. خیاطی طراحی داخلی منزل و باغ. نوشتن . نقاشی .خانه داری. بچه داری
تو همه اش هم دستی بردم ولی درامد نه .

سلام من وقتی نوجوان بودم خیلی شغل فعلیم رودوست میداشتم درجوانی کارمجانی زیاد انجام میدادم حتی حاضربودم پول هم بپردازم تاکاری به من داده بشه بعدها درکنارشغل اصلی اینکاررو به عنوان زنگ تفریح وچیزی که خستگی ادم رو درمیکنه انجام میدادم اماوقتی به صورت حرفه ای اونو شروع کردم بعدازیکسال دیگه رغبتی ندارم دیگه این کارمنوبه ذوق وشوق نمیاره الان بردوشم سنگینی میکنه میخوام اززیرش دربرم برام کسالت اور وملال اور ورنجه چیزی که یه زمانی لذت بود حالا رنج شده واقعا چرا؟الان فقط خوردن وخوابیدن ومسافرت بهم لذت میده ازچیزی که عنوان کاربهش اتلاق بشه وحشت دارم مثلارانندگی لذت بخشه ولی راننده تاکسی واژانس شدن رنج آوره این روزها چیزی که برای انسانها لذت بخشه ودراون غرق میشن وزمان رو فراموش میکنن سرزنش میشه مثل بازی های کامپیوتری، کارباگوشیهای هوشمند، وبگردی، تماشای فیلم ،خوردن وخوابیدن ،...

1- فکر کنم منفی می گیرم از این سوال اگر دانشجو بودن رو شغل بگیریم زمانی درس خوندن رو خیلی دوست داشتم الآن احساس خوبی ندارم
2- عاشق حرف زدن، نوشتن، آشپزی و بازی با طعم ها و ادویه هام، درست کردن دسر و ... ، کتاب خوندن، موسیقی، مرتب کردن خونه! وقت گذروندن با بچه ها و بازی باهاشون، مهمونی گرفتن
باغبونی و اینکه یه عالمه گیاه داشته باشم هم خیلی دوست دارم الآن زیاد بلد نیستم فقط دو تا خوشگلند...
مرسی از پستتون ... تا حالا اینقدر بهش فکر نکرده بودم همیشه فقط 3-4 تا مورد اول تو ذهنم بود ... حالا ولی لیست همچنان داره اضافه میشه

سلام
من خیاط هستم.شغلم رو دوست دارم .
عاشق خانه داری و مرتب کردن فضاعا هستم.
من مهندسی کامپوتر خوندم ام نتونستم شغل مناسبی پیدا کنم.
به نظرم درآمدم در خیاطی کافی نیست .اما از اینکه مشتری ها ازدیدن لباس هایی که براشون دوختم ذوق می کنند خستگی رو از تنم بیرون میکنه.

من شغلم را دوست ندارم. در یک وضعیت استیصال هستم. گیجم. نگرانم و قطب نما رو گم کرده ام. الان یک همچین حالی دارم. روزها رو با کارهای زیادی که برای خودم می چینم شروع می کنم. در حالی که از درون دلم می خواهد از این همه بار رها شوم. فرار کنم بروم. خیلی خسته ام از لحاظ روحی. هر برنامه مثلا شادی که برای خودم می چینم مثل بار بر دوشم سنگینی می کند. گم شده ام.

سلام
ممنون از مطالب بسیار مفید شما
1- من دبیرم و عاشق شغلمم
2- تدریس - کمک به دیگران - مشورت دادن - کتاب خواندن - گاهی اشپزی-شرکت در امور عام المنفعه و خیریه - یادگیری هر چیزی که باعث بشه تو کارم پیشرفت کنم

1- نمی دانم! این روزها هزار کار نصفه انجام می دهم ولی عملا بیکارم!
2- ورزش ، نقاشی ، خوندن نوشته های گیس گلابتون ، کتاب خوندن، انگلیسی حرف زدن، صحبت کردن با دوستان آدم حسابی!(چون دوستی هم دارم که هیچ فایده ای به حالم ندارد و نمی توانم او را ول کنم به امان خدا!)

1. من شغلم رو دوست دارم...خیلی ...من در دانشگاه تدریس میکنم اما درآمد من خیلی زیاد نیست البته بابتش خیلی خیلی شکرگزارم هم بابت این شغل و هم درآمدم...پیشرفت در این شغل منوط به داشتن مدرک دکتریه و من متاسفانه هنوز نتونستم قبول بشم...

2.کارهایی که بهشون علاقمندم :
کتاب خوندن ، شعر خوندن ، باغبانی و گلکاری ، آشپزی و کیک پختن ( حدود چهار ساله که من از آشپزی هام عکس میگیرم )،پیاده روی ،طبیعت گردی و از همه ی اینها مهم تر من خیلی وقته که به دنبال انجام ی کار خانگی هستم...خیلی فکر کار آفرینی دارم...امیدوارم موفق بشم درش:)

سلام
من عاشق شغلم هستم، محیط کارم، شاگردانم، حتی سختی های کارم را دوست دارم و با اینکه شغل به نسبت انرژی گیری هست، خستگی اش برایم طاقت فرسا نیست.. خدا رو شکر..
من نوشتن و خواندن رو دوست دارم، گاهی وقتی حالم خیلی خوب نیست و نیاز دارم در سکوت به آرامش برسم، می نویسم یا چیزی که دوست دارم را می خوانم. آشپزی را دوست دارم و گاهی بعنوان جایزه برای خودم چیزی که دوست دارم رو درست می کنم. خرید کردن یا تماشای ویترین مغازه ها یا فیلم دیدن هم گاهی جزو علایقم هست چون ایده های جدید به من می دهند. موسیقی رو دوست دارم و گاهی در تک تک نت های یک آهنگ زیبا غرق می شم.
راستی داشتن گل و گلدان و حتی یک باغچه کوچک رو هم خیلی دوست دارم، ولی تا بحال امتحانش نکردم. گاهی دلم میخواد در فلاور باکس بالکن خانه مان سبزی بکارم..
کلا دوست دارم برای انجام هر کاری- حتی اگر کاری که دوست دارم نیست هم- یک بهانه خوشحال کننده پیدا کنم. گاهی میش ود، گاهی نه.

این تمرین رو خیلی خیلی دوست دارم

سلام گیس گلابتون حان.
راستش من از کاری که انجام میدادم بدم نمیومد ولی خوب براش ذوق و شوق هم نداشتم و به قول شما توش غرق نمیشدم.
- تو چه کاری غرق میشم و زمان رو گم می کنم؟ وقتی وبگردی میکنم و مطالب جدید میخونم. مخصوصا وقتی سایت شما رو میخونم.و وقتی وبلاگ نویسی می کنم.و همین طور وقتی برای حل مشکلات دوستام بهشون ایده های مخلف میدم و جنبه های مختلف یه موضوع رو بشون نشون میدم حس خوبی پیدا میکنم
.

من عاشق نوشتنم و عاشق طراحی معماری. عشقم به معماری با یک ترس عجیب که از روزهای اول تحصیل شروع شد آمیخته است. ترس ناتوانی و نابلدی و نمیدانم با وجود انجام کارهای موفق چرا این ترس ریشه کن نمیشود. اما نوشتن مث یه باغ سبز و امنه وقتی واردش میشم ملکه ای شکوهمندم که میخرامد و لذت میبرد بی هراس بی حسرت بی وحشت پر از عشق و آرامش... حدس میزنم که با ترکیبی از این دو شوق باید شغل ایدالم را بسازم هر چند نمیدونم چه جوری....

١-من عاشق كارمم و وقتي ميرم تو فازش اصلا ادم ديگه اي ميشم و هميشه يكي از نگرانيهام از دست دادن كارمه
٢-عاشق ورزش و هرچيزي راجع به تناسب اندام.نوشتن و مشاوره دادن راجع به ورزش ها و كارايي كه به تناسب اندام مربوط ميشه.خوندن نوشته هاي شما و نگارا و محمدرضا شعبانعلي.

1- بله، شغلم را دوست دارم.
2- پیاده روی، نقاشی، مطالعه مطالب مورد علاقه ام، تیراندازی با کمان، سروکله زدن با آمار و ارقام مرتبط با کارم، تهیه متون سخنرانی مرتبط با کارم

سلام گیس گلابتون جان.
من عاشق کارم هستم ولی از روزمرگی خسته شدم.
عاشق کتاب خوندن ، گشت و گذار تو طبیعت ، رسیدگی به گلها ، نقاشی ، سفر

1- من کارمو دوست دارم و خوب هم انجامش میدم ولی عاشقش نیستم واقعا (اما نمیدونم هم که عاشق چه کاری هستم )
2- میتونم بگم هیچکاری ولی گاهی توی کار خودم وقتی چیزی چالش برانگیز بشه گذشت زمان یادم میره، گذشت زمان که هیچی گلاب به روتون دستشویی رفتن و نفس کشیدن و خوردن و آشامیدن هم یادم میره

سلام به گیسوی نازنینم
من از شغل فعلیم متنفرم و صرفا به خاطر اینکه منبع درآمدم هست و با وجود دو بچه نمی تونم ریسک کنم همچنان در این شغل هستم
عاشق آشپزی و قنادی (که البته هر از چند گاهی سفارش یا آموزش دارم) ، خانه داری، مسافرت،نقاشی، ورزش هستم

سلام
من عاشق كارم هستم . كار من تجارت خارجي است و محصولات ايراني را به خارج كشور صادر مي كنم . كلا عاشق تجارت هستم . و از وقتي كه با سايت شما آشنا شدم متوجه شده ام كه با حفظ ويژگي هاي زنانه مي توانم موفق تر هم بشوم . راستي گفته بودم محل كارم برام از لحاظ پيشرفتي كوچك شده من در جايي بهتر و با حقوق و مزاياي دو برابر مشغول شدم .
سوال دوم من عاشق آشپزي ، خانه داري ، كتاب خوندن ، بازي با كودكان ، كوهنوردي ، بازيهاي هيجان انگيز ، دوچرخه سواري ...... يه عالمه ديگه ...

سلام...وقت بخیر
1- من شغلم رودوست داشتم ..تا اینکه یک ماه پش مسئولیت جدیدی به م سپرده شد و اتاقم رو جابه جا کردم که الان چندان راضی نیستم...یعنی سعی میکنم خودمو بکشوم..مثبت فکر کنم و از اینا ولی واقعا انرژی م رو تحلیل می بره..همکارهای جدید به شدت زن ستیز و سنتی هستند و باقی داستانها..
2- کتاب خوندن...آشپزی...شنا...رانندگی...

پ.ن: البته من به تمرینات اینجا واقعا اعتقاد دارم...تمرین آهنربای پول واقعا اثر داشت....منی که ماه به ماه فقط پول اجاره و حقوق به حسابم واریز می شد فقط طی تیر ماه 15 میلیون تومن به حسابم واریز شدو رفت البته...رسته که همه ش مال من نبودولیهمین که به حساب شخصی من این پول بیاد همون قانون جذب بودکه با تمرین صورت پذیرفت...

سلام مهربونم من نه عاشق شغلمم نه ازش متنفرم .كارهاي زيادي هست كه دوست دارممثل درست كردن دسر خوندن كتابهاي روانشناسي سفر ولي كاري كه غرق بشم توش و زمان و مكان يادم بره نميشناسم چي كار كنم؟

سلام
من کارمو تقریبا دوست دارم ولی عاشقش نیستم.محل کارمو دوست دارم همکارامم دوست دارم ولی حدود چند هفته هست که با همکارام مشکل پیدا کردم کارم شده فقط گریه و غصه و ناامیدی
میخواستم تو کارگاه انتقادپذیری شرکت کنم اما نتونستم.لطفا کمکم کنید.همه چیز عالی بود نمیتونم درستش کنم.

سلام گیس گلابتون عزیز
1 بله من عاشق تدریس هستم .....شاگردام بهم خیلی انرژی مثبت می دن دوسشون دارم

2 علاقه شدید به یاد گیری زبانهای دیگه و آموزش آنها ، کلی ایده دارم تو ذهنم که یاد گیری زبان و خیلی آسون و لذت بخش می کن- طب سنتی - رقص - باغبانی - آشپزی و ترکیب رنگها که این آخری و نمی دونم باهاش چه کار کنم ....طراحی لباس خوبه؟:))))

فقط حیف هنوز اینجام ....دارم خودمو کنترل می کنم و به پیشنهادهایی که مثل فرار کردنه جواب مثبت ندم ...می خوام این دفه اصولی برم جلو ...خیلی سخته...

راستی امروز تولدمه....

سلام خانم دکتر عزیز و دوست داشتنی و مهربون
1-من وقتی 4 سال پیش وارد شغلم شدم اونو بسیار دوست داشتم. گاهی تا ساعت 2 شب بیدار میموندم و توی اینترنت سرچ مسکردم تا اطلاعات بیشتری در موردش به دست بیارم. حتی رییسم این کار و از من نمی خواست. ولی خودم دوست داشتم. اما الان مدتیه که از اون مسیر کم کم منحرف شدم. رییسم کارهای جورواجور بهم میده که بعضی هاشونو دوست ندارم و منو از مسیر منحرف می کنه و وقتمو تلف میکنه ولی چاره ای جز انجامشون ندارم. گاهی وقتا صبح دوست ندارم بیام سرکار و دنبال بهانه میگردم که بیشتر بخوابم.اصلا نمیدونم چرا اون ذوق و علاقه به اینجا رسید.ولی سعی می کنم توی محیط کار شاد باشم.
2-من چند موقع غرق میشم و زمان و نمیفهمم.وقتی یه مسئله ریاضی سخت حل می کنم. وقتی دارم خودشناسی میکنم و به زوایای پنهان وجودم دارم پی میبرم. ووقتی توی اینترنت دارم سرچ میکنم تا درباره ی هر موضوع مورد علاقه ام اطلاعات به دست بیارم. این میتونه مسایل علمی باشه یا حتی پیدا کردن یه دامن خوشگل.

سلام گیس گلابتون عزیز
1- خیر عاشق شغل فعلیم نیستم چون برام تکراری و خسته کننده شده ، من شغلی رو دوست دارم که بیشتر بتونم استعداد خودم رو بروز بدم

2- من در کارهای رقابتی و هیجانی زمان رو از یاد میبرم ، من وقتی با دیگران حرف میزنم و روشون تاثیر میزارم زمان رو از یاد میبرم ، من موقعی که برای دیگران داستان یا خاطره ای رو تعریف میکنم زمان رو از یاد میبرم و اگر روشون تاثیر بزارم خیلی احساس خوبی پیدا میکنم ، در گذشته موقع برنامه نویسی هم زمان رو از یاد میبردم چون اجرا شدن نرم افزار یه شور و شعف خاصی درونم ایجاد میکرد ، من در محیط رقابتی خیلی هیجان زده میشم و زمان رو از یاد میبرم معمولا اگر رقابت فقط متکی بر تحلیل و فکر هم باشه قطعا پیروز میشم .

من رقصیدن و ورزش کردن و شنا رو هم دوست دارم.
مدتیه دنبال یه کلاس رقص خوب سمت غرب تهرانم

من عاشق كارم نيستم. ارشيتكت هستم و دانشجوي دكتري. دفتر شخصي دارم و تدريس دانشگاه
به پژوهش و خواندن در زمينه موضوعات علمي و دقيق علاقه دارم و تدريس. به ترجمه و ف اگيري زبان. به كمك به ديگران. كارهاي اجتماعي. فكر ميكنم ميبايست پزشك ميشدم

من خانه دار هستم.عاشق خانه داری نیستم ولی عاشق ارامش توی خونه هستم.
من انجام کارهای دستی رو دوست دارم.رنگ امیزی با گواش و آبرنگ رو خیلی دوست دارم و یه زمانی روی سفال نقاشی و رنگ امیزی میکردم.کار با فتوشاپ و میکس و مونتاژ فیلم هم دوست دارم و چند تا از فیلم های خودم رو میکس کرده ام.عاشق حساب و کتاب تقسیم بندی درامد و مدیریت حقوق شوهرم هستم و مسعولیت این کار، کامل به عهده خودمه
عاشق مطلب خوندن درباره روانشناسی مثبت هستم.با اینکه زندگی شاد و ارومی دارم ولی عاشق اینم که این مطلبهای روانشناسی رو بخونم برای اینکه به دیگران یاد بدم و به صورت دست جمعی تمرین ها رو انجام بدیم.شنونده خیلی خوبی هستم و از اینکه بتونم با مبحث های روانشناسی که تا حالا یاد گرفتم مشکلی از زندگی کسی رفع کنم لذت میبرم.انشالا امسال تصمیم دارم برای کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی امتحان بدم.

راستی یکی دیگه از کارهای مورد علاقم خوندن سایت شماست.واقعا لذت میبرم ازش

1-من هنوز کاری ندارم.تازه فارغ التحصیل شدم وباید مدرکم رو بگیرم ولی جویای کار هستم.اینقدر عاشق فعالیت و استقلالم که میدونم عاشق کارمم میشم.
2-نقاشی،کتاب خوندن،مرتب کردن وسایل وهر جا که نامرتب باشه،تحقیق وپژوهش،یادگیریه هنر،مهمونی وگشت وگذار،باغبونی و آشپزی

سلام گیس گلابتون عزیز


همونطور که میدونید شغل من کارمندی نیست من برا خودم کار میکنم و سفارش کارای نقاشی و پتینه میگیرم و عاشق کارم هستم ووقتی سفارشی قبول میکنم و دارم انجامش میدم غرق اون کار میشم و گذشت زمان و حس نمیکنم ولی الان دارم دنبال کار کارمندی میگردم تا همیشه یه در امد ثابتی داشته باشم چون بلد نیستم به کسب و کار خونگی که درامد دایمی و دلخواهم را داشته باشه رو را بندازم ضمن اینکه علایق و استعدادهای زیادی در طراحی پارچه و طراحی لباس دارم.

سلام گیس گلابتون جان.ببخشید کمی دیر جواب دادم.در رابطه با سوالتون که پرسیده بودید؟آیا افسرده نیستید یا کلا به هیچ کاری علاقه ندارید؟خدمتتون عرض کنم فکر نکنم افسرده باشم چون اینطوری حس نمیکنم.احساس میکنم الان چون دغدغه من شده کار پایان نامه نمیتونم تو کارایی که میتونم ازش لذت ببرم غرق بشم.کلا من تو کودکی ذوق و استعدادی که تو اون کارا داشتم شاید اگه ادامه میدادم باعث پیشرفتم میشد.ولی الان که 29سالمه علقه ای به اون کارا ندارم.البته اینم بگم من در حال حاضر کارهای مورد علاقم که واقعا از اونا میتونم لذت ببرم پیاده روی،ورزش تو باشگاه،عکاسی،مسافرت و خریدکردنه.به رانندگی علاقه وافری داریم گواهینامه هم دارم ولی تسلط خیلی کمه و ترسم مانع میشه که به این لذتم بپردازم.ممنون از لطف ومحبت بسیار شما که همیشه شادی و امید رو برامون میارین.همیشه دعاتون میکنم.

سلام
من خودم روانشناس هستم کارشناس ارشد روانشناسی و تخصص درمانیم رو معنادرمانگری بود البته تو کلینیک روانشناسی آتیه تهران نوروتراپی میکردم که خیلی هم بهش اعتقاد نداشتم در کنار نوروتراپی از همون معنادرمانی خودم استفاده میکردم و جواب میگرفتم
سه سال پیش ازدواج کردم اومدم شیراز و الان بچه دارم و به همین دلیل کار نمیکنم ...
اما میدونم به محض اینکه بچه ام رسید به سنی که بتونم بذارمش کلاسهای مختلف و یا حتی روزها و ساعات محدودی مهدکودک چه کاری میخوام انجام بدم

من عاشق آموزش هستم... کلام و صدای تاثیرگذار و خوبی دارم و خیلی درست بلدم حق مطلب رو به دیگران ادا کنم بدون حاشیه و بدون شاخ و برگ
کلی هم شیوه های تربیت فرزند بلدم و کلی کتاب خوب در این زمینه دارم و مطالعه کردم که میشه از توش یه پکیج بی نقص درآورد
تصمیم دارم به محض کم شدن وابستگی پسرم به من راه بیفتم تو مهد کودک ها و کارگاههای آموزش فرزندپروری برای مادران بذارم
از بس که عاشق اینکارم میدونم که از توش می تونم حسابی هم کسب درآمد کنم
من مدارک لازم برای گرفتن مجوز مطب هم دارم ولی خیلی بعیده بقیهء عمرم رو مثل سابق برم پشت میز کارم بشینم و منتظر بشم کسی خودش برای گرفتن کمک سراغم بیاد
بعد از این خودم میرم سراغ دیگران

گیس گلابتون عزیز
اولین بار با خواندن پست "ماموریت زندگی" از خودم پرسیدم که از انجام چه کارهایی لذت می برم و زمان را فراموش می کنم.
نتیجه فکر کردن به این سوال بررسی زندگی 32 ساله ام شد! فهمیدم که دائم از این شاخه به ان شاخه پریده ام زیرا می توانم به مسائل مختلفی علاقه مند باشم اما متاسفانه وقتی با مشکلی مواجه می شوم معمولا کار را رها می کنم. علاوه براین هیچوقت راضی نبوده ام. واقع بینانه بگویم شرایطم همواره متوسط است.

لیسانس ریاضی دارم، فوق لیسانس صنایع. تجربه چند شغل را دارم که برخی کارهای دانشجویی محسوب می شوند(استقلال مالی برایم اهمیت داشت) و بعد از ازدواج به دلیل تغییر محل زندگی، اخرین شغلم را که موقعیت نسبتا خوبی داشت رها کردم.حالا خانه دار هستم.

از یادگیری هر مطلب تازه ای لذت میبرم، عاشق سفر و کوهنوردی و طبیعت گردی هستم. یکی از لذات من معاشرت سطحی با ادم هاست.(مثل کار فروشندگی یا منشی گری)اشپزی و حتی نظم و ترتیب دادن به خانه را هم دوست دارم!! تدریس هم زمانی از علایقم بود، فکر می کردم معلم خواهم شد اما کارمند بودم. مطالعه جز سرگرمی های مورد علاقه ام هست و...
گیسوی عزیز
من همواره ارزویی داشتم که هنوز براورده نشده و قسمت عمده ای از تغییرات(مثل انجام برخی شغل ها و تغییر رشته و حتی ازدواجم) در راستای رسیدن به ان هدف بود اما اشتباه کردم و از مسیر دورتر شدم.

فکر می کنم نمیدانم از زندگی ام چه می خواهم.

گیس گلابتون جان، بله! من نمی دونم باید در اینده چه کار کنم و نمی دونم از بین این همه علایق مختلفی که دارم کدوم رو باید بلد کنم و بکنم برنامه زندگیم.
راستش رو بخواهید دوست دارم ازدواج کنم. خانم خانه خودم باشم و فرزندانم را بزرگ کنمو در کنارش کاری نیمه وقت داشته باشه و باقی وقتم را با کارهای هنری پر کنم. این تنها چشم اندازی است که برای زندگیم دارم. و داشتن این چشم انداز معنی اش این است که برنامه های زندگی من به تصمیم کس دیگری هم ربط دارد و و من نمی توانم برنامه ریزی تک نفره برای زندگیم بکنم. منظور از کس دیگر شخص خاصی نیست البته!
ایا با این حرف ها باز هم هدف گذاری برای ادمهای باهوش به درد من می خوره؟

سلام
من عاشق درس خوندن هستم. وقتی پای درس مینشبنم ، اصلا نمیفهمم کی هشت ساعت گذشت.
ولی چون هدفم دکترا و هیئت علمی شدن هست، احتمالا حالا حالاها نمیتونم کسب درامد کنم از رشته ام. هر چند رشته ی من ، هر ساله بین رتبه 1 تا 3 دارد، از لحاظ پول ساز بودن. البته نه در ایران!( رشته اکچوئری)

سلام..من پزشک هستم و واقعا عاشق کارم هستم و جزو افراد معدودی که از کارم لذت وافر می برم. البته به کتاب خواندن، فیلم و موسیقی هم خیلی علاقه دارم ولی هیچ کدام به اندازه کارم من رو از لحاظ روحی ارضا نمیکنه.
ممنون از پست زیباتون

سلام مهربون
ممنونم که این پست رونشناسی مثبت رو نوشتید. البته این اولین پستی بود که من خوندم ولی گویا 4 تا قبل از این هم هست که میرم و میخونم.

پاسخ سوالات:
1. من از کارم لدت میبرم ولی دوست ندارم فشرده کار کنم. مثلا هر روز سر کار برم. دوست دارم یه ساعت هایی رو توی خونه خودم با آرامش باشم. (ساعات حضورم در خونه کم بشه افسردگی میگیرم)
2. من عاشق عکاسی و کار کردن روی عکسام هستم.(یه آتلیه کوچیک هم دارم. خوشحال میشم تشریف بیارید.)
من عاشق آشپزی و شیرینی پزی هستم و با نهایت عشق اینکارو میکنم و لذت میبرم (اما وقتی حال ندارم ترجیح میدم اصلا آشپزی نکنم. چون از نظر خودم بی مزه است.)
من عاشق صحبت کردن به زبان انگلیسی هستم. و از کلاس زبان رفتن و زبان خوندن لذت میبرم
من عاشق یادگیری هستم. دوست دارم همش در حال آموختن باشم
من عاشق سفرم. مخصوصا دو تایی و خارجی
من عاشق خوندن کتاب های رمان و کتاب های روانشناسی که سبک درست زندگی رو آموزش میدن هستم. (مثل راز)
من کلا عاشقم دیگه
بیشتر از همه عاشق همسرم که از کنارش بودن سیر نمیشم

من کار کردن رو دوست دارم ولی از شغل فعلیم که شاید آرزوی خیلی ها باشه بدم میاد. از کارش ، مدیرش و....

مدام هم از طرف همسرم تشویق میشم به اینکه کارمورد علاقه خودم رو راه اندازی کنم ولی نمیدونم چه جوری.
اینا منو خوشحال میکنه واقعا: آشپزی، درست کردن کیک، تمیز کردن خونه، گردوندن یه سایت عالی ، کتاب خوندن و مراقبتهای پوستی

میتونم بپرسم فایل صوتی زنان کارآفرین کجا هست؟در همین سایت؟

منم کتاب مغناطیس پول شمارو خوندم،کتاب ازدواج مثل آب خوردن آسان است و دوره بهترین سال زندگیم رو هم گذروندم و چند ماه بعدش یه ازدواج عالی داشتم خداروشکر
حالا هم منتظر اینم که باز هم به مدد همین سایت و البته تغییرات درونی خودم، شغل مورد علاقه ام رو پیدا کنم.
ممنون از پاسخ گویی شما

سلام گیسو جون نازنینم
1-من شغلمو دوست ندارم.مهندس مکانیک هستم و توی بخش فروش کار میکنم.قبلنا دوس داشتم ولی الان دیگه نه .چطور میتونم علاقمندیمو پیدا کنم؟بخصوص که میخام ادامه تحصیل بدم و دلم میخاد تحصیلات تکمیلیم در رشته ای باشه که بهش علاقه داشته باشم.
2.مطالعه بخصوص کتابهای روانشناسی مثبت.تدریس.آشپزی.ورزش.مسافرت

سلام
من شغلم وخیلی دوست دارم اما میزان درآمد حاصل ازاین شغلم بسیار کمه واین موضوع گاهی وقتا انگیزه کاری واز من میگیره بعضی وقتا فک میکنم عیب نداره فیلم سبیل لله
2.به کارهای هنری خیلی علاقه مندم وخوندن بعضی از کتابها غرق در زمان میشم کارهای هنری مثل گلدوزی خیاطی اشپزی حالم باهاشون خوب میشه همیشه دوست داشتم شغلم وکه مرتبط با رشته ودر آمد خوبی ندارم وول کنم برم دنباله علایقم اما هنوز جرات این کارو پیدا نکردم

درسته گیس گلابتون جون . چقدر خوشحالم که من رو یادتونه

میشه من یکم زیاد حرف بزنم؟
خب من شاغل نیستم. با اینکه رشته تحصیلی مو با عشق انتخاب کرده بودم و کل برگه انتخاب واحدم فقط با همین یک رشته پر شده بود ولی با رفتن به دانشگاه کم کم فهمیدم اشتباه کردم انگار و هر روز مایوستر میشدم. قبلا تو مدرسه حل کردن یه مسیله ریاضی کاری بود که توش غرق میشدم و گذر زمان رو نمیفهمیدم. فکر کردم این یعنی عشق و منباید حتما علوم پایه بخونم امو وقتی رفتم دانشگاه فهمیدم انگار اشتباه کردم چون من اگه ریاضی رو دوست دارم عاشق نقاشی و هنر هم هستم و روحم تشنه هنره و با هر روز ریاضی خوندن خسته میشه. درسم تموم شد به سختی، از اون به بعد احساس کردم نمی تونم به علایقم اعتماد کنم و تا کاری رو تجربه نکردم نمی تونم احساسمو در موردش بگم.
الان بیکارم دوست دارم معلم هنر بشم در دبستان اما نمی دونم چطور و حتی نمی دونم به این علاقه چقدر میشه اعتماد کرد! دانشگاه به سختی به من فهموند هیچ وقت قاطعانه حتی در مورد خودم و علایقم نظر ندم!
من کلا ادم عاشقیم و خیلی از کارها رو وقتی انجام میدم متوجه گذر زمان نمیشم و یهو سرمو بلند می کنم میبینم چند ساعت گذشته و دلم داره ضعف میره و باید سریع برم دستشویی!
مدتیه خیاطی میکنم به طور تقریبا تخصصی قبلا فکر ننی کردم علاقه ای بهش داشته باشم اما الان میبینم از اون کاراس که توش غرق میشم
آشپزیم هم که معروفه و میتونم ساعتها با مواد ور برم و زمان رو نفهمم.
موقع کتاب خوندن هم همین طورم. قبلترها یک رمان رو دستم میگرفتم و شب تا صبح تمومش میکردم و بعد میدیدم که اااا صبح شده!
نقاشی رو هم که از بچگی دوست داشتم با اینکه الان کمتر نقاشی میکنم اما تصمیم دارم ادامش بدم و می دونم از اون کاهاست که ساعت ها توش غرق میشم
خطاطی هم میکنم و باز هم متوجه گذر زمان نمیشم!
دبیرستان که بودم موقع درس خوندن هم اینطور بودم. نمی فهمیدم زمان کی گذشت. سرمو بلند میکردم از روی کتاب و میدیدم ساعت 2 نصفه شبه! اکثر درس ها رو هم دوست داشتم. از فیزیک و ریاضی گرفته تا ادبیات و تاریخ. الان اما تنها کاری که رغبتی به انجامش ندارم درس خوندنه!
شاید اصلا مشکلم همین جاست. اینکه خیلی کارها رو دوست دارم و در خیلی کارها عاشقانه غرق میشم و گذر زمانو نمی فهمم، بنابراین انجام فقط یک کار هرچند بهش علاقه داشته باشم منو از اون کار زده میکنه اتفاقی که تو دانشگاه افتاد!
خلاصه که فعلا دوست دارم شغل پاره وقتی داشته باشم و معلم هنر یه دبستان باشم و مدرک دانشگاه تهرانمو بذارم در کوزه!
گیس گلابتون جان ببخشید زیاد خرف زدم. موضوع خیلی خوبی بود و درد دل منو باز کرد

نه متاسفانه من این درس هارو نخوندم وبه طبعش تمریناتش وهم انجام ندادم
...

سپاس از جوابتون . بله گیسو جان من هم فایل صوتی زنان کارافرین و هم هفت ویژگی ثروتمندان راگوش کرده ام و کتاب مغناطیس پول راخوانده ام و دوره بهترین سال زندگی را هم گزرانده ام و خیلی مایل بودم در دوره انتقاد پذیری هم شرکت کنم که متاسفانه ظرفیت کلاس تکمیل شد و نتوانستم شرکت کنم .و با همه تلاشهایم هنوز به در امد زایی در شغل مورد علاقه ام نرسیده ام

سلام خانم دکتر جان
انشاالله حالتون خوب خوب هست؟
ممنونم از پاسختون. درسته. ذهنم دوست داره به طور دقیق درگیر موضوعات مورد علاقه بشه و کشف کنه. تا عمیق درک نکنم راضی نمیشدم.تا موضوع مثل خورشید برام روشن نشه ولش نمیکردم. یکمی الان بی حوصله و انگیزه شدم.کارم یه کار تحقیقاتی-مهندسی هست. ولی الان 2 سال هست که بیشتر دارم گزارش مینویسم. چون رییس فرصت تحقیق بهم نمیده. بیشتر اهل شو دادن هست.
یه چیز جالب خانم دکتر. یه شب خواب دیدم که شما دارید کمکم می کنید. شاید یه الهام باشه بهم.از خواب پا شدم حال خوبی داشتم. فکر کنم توی خواب هم یه کمک هایی کرده بودید.:)
توکل به خدا
خیلی دوستتون دارم.

من در حالت کلی ای فکرکنم شبیه افسردگی باشم. از هیچی لذت آنچنانی ای نمی برم. گاهی هر چیزی به نظرم بی معنیه چون آخرش که میمیریم.
و چیزهایی هم که برام کمی لذتبخشن، یه جورایی انگار خوب یا درآمدزا نیستن.
من وقتی میر قصم، خیلی از همه چی رهام
وقتی آب بازی و شنا و ریلکسی کنار آب دارم هم همینطور- جالبه در عین حال ترس از غرق شدن هم دارم.
از مدلینگ هم خیلی لذت می برم.

گاهی وقتا یه روز تمام مشغول نگاه کردن سایتهای طراحی و دکوراسیون، خوندن درباره تاربخچه یه صندلی! و این کارهام. درحالیکه قصدم یکساعت بوده.

سلام خانم دکتر من اصلا اصلا کارم را دوست ندارم و همکارانم هم غیر قابل تحمل هستند و تا بعد از ظهر که میام خونه دیگه حوصله ندارم کارای مورد علاقه ام را انجام بدم . با اینکه در زمینه نقاشی خوشنویسی خیاطی ورزش استعداد عالی دارم و گاها انجامشون می دم اما نتونستم ادامه بدم

سلام گیس گلابتون عزیز
من دانشجوی دکتری ژنتیک هستم،اینکه هنوز کار ندارم خیلی خیلی عذابم میده و همش با خودم فکر میکنم اگه پزشکی خونده بودم الان کار داشتم و این فکر تمام انرژیم رو گرفته
از علایقم در کنار آشپزی و کیک و شیرینی خیلی دوست دارم بتونم با استفاده از علم ژنتیک در مانی برای بیماری های لاعلاج مثل سرطان پیدا کنم و هر روز خیلی در این زمینه دارم مقاله م مطالعه میکنم
گیس گلابتون عزیز میشه با دل پاکتون برای من دعا کنید آرامش پیدا کنم و بتونم به هدفم برسم

سلام دکتر نازنین
من کاری که درحال حاضر دارم علاقه ندارم
یعنی نه که علاقه نداشته باشم ایده آلم نیست من عاشق تدریسم
عاشق محیط یادگیریم
اما کار در حال حاضرم رو عاشقانه انجام میدم
من مسیول داخلی بخشم
و ارباب رجوع های من کاملا این عشق رو دریافت کردند و خیلی راضی هستند
اما من معتقدم هر فردی در هر فضایی که هست اگر هر طور کارکند و حس خوبی داشته باشد
مطمینا اگر فضای بهتری برایش مهیا شود باز بهترین است چرا که فضا عوض شده اما خود فرد هنوزم همونه