روانشناسی مثبت شماره 5 را اینجا بخوانید
و اما پایه سوم خوشبختی چیست؟
همانطور که به خاطر دارید برای احساس خوشبختی و شادمانی، لازم است از مواهب مادی برخوردار شویم. به کار و حرفه مان عشق بورزیم یا دست کم بفهمیم از انجام چه کار یا کارهایی بشدت رضایت پیدا میکنیم، ولی نکته خیلی مهم این است که زندگی مان حول محور معنایی بزرگتر از خودمان باشد.
این جمله یعنی چه؟
ما در مقابل عظمت هستی، یک نقطه کوچک و حقیر هستیم و اگر باور نداشته باشیم به چیزی بزرگتر و برتر از خودمان خدمت میکنیم و در پناه آن هستیم، بشدت احساس تنهایی و حقارت خواهیم کرد.
لذات مادی عالی هستند، ولی بسرعت عادی و حتی تهوع آور میشوند. خوردن یک بستنی عالی است. خوردن سه تا بستنی هم خوب است. ولی آیا خوردن پانزدهمین بستنی پشت سرهم، لذت بخش است؟
هر لذت مادی که نام ببرید همینطور است. اول عالی است. بعد خوب است و اگر در آن افراط شود، مزخرف است. به همین دلیل لازم است میزان کافی پول داشته باشیم تا نیازهای خود را برطرف کنیم. این میزان کافی برای افراد مختلف متفاوت است. ولی وقتی به اندازه کافی پول داشته باشیم، پول بیش از آن ما را شادتر نمیکند.
به اشتباه می گویند پول خوشبختی نمیآورد. اووووه! چرا! پول خوشبختی و شادی میآورد. شخصی که بی پولی کشیده باشد، بخوبی این موضوع را میداند. ولی وقتی بیش از میزان کافی پول داشته باشیم، رضایت و خوشبختی مان بیشتر نمیشود.
افرادی که عاشق کار خود هستند، بدون توجه به میزان درآمدشان، باز هم کار میکنند. حتی ممکن است وقت نکنند آن همه پول را خرج کنند، ولی باز هم در شیرینی کار کردن غرق میشوند و کار میکنند و باز هم کار میکنند. این افراد سختکوش و پرکار زندگی بقیه مردم را بهتر میکنند و دنیا را جای بهتری برای زیستن میکنند. ولی خودشان نه به پول توجه دارند و نه به تاثیری که روی دیگران میگذارند. آنها خوشبخت و شاد هستند، زیرا در هنگام انجام آن کار خاص، غرق در لذت هستند.
چنین لذتی پایدار است، زیرا با بیشتر کار کردن، شخص دچار کسالت نمیشود. بلکه برعکس، هر روز در آن رشته خاص ماهرتر و متخصص تر میشود و حسابی از انجام کار خود لذت میبرد.
ولی لذتی برتر هم وجود دارد: لذت اتصال به معنایی بالاتر، باور به این که زندگی ما در خدمت هدفی والاتر است. و این لذت بسیار شگرف است.
شیوه اول خوشبختی، کسب لذات مادی، منحصر به شخص است.
شیوه دوم خوشبختی، غرق شدن در لذت کار کردن هم منحصر به شخص است.
هر دو شیوه باعث میشوند "من" و "منیت" بزرگتر و بزرگتر شود. و راستش ته قلب مان می دانیم این منیت بادکرده، مثل یک بادکنک پر از باد است.
ولی وقتی به خاطر بیاوریم ما در مقابل عظمت هستی از یک نقطه کوچک هم حقیرتر و کوچکتر هستیم، منیت ما کوچک میشود. آنگاه که زندگی خود را در خدمت معنایی بالاتر بدانیم، به عظمتی متصل میشویم وصف نشدنی. مثل قطره ای که به اقیانوس بپیوندد. آن قطره به تنهایی فقط یک قطره است و بسرعت تبخیر میشود. ولی وقتی به اقیانوس متصل شود ... قطره به اقیانوس مبدل میگردد.
اگر میخواهید شاد و خوشبخت باشید، یاد بگیرید خود را خادم آدمها بدانید. یاد بگیرید به دنیا خدمت کنید. همه ما در استخدام خدا هستیم و کارمندان او هستیم. ولی او از ما بی نیاز است. ما نمیتوانیم کفش خدا را واکس بزنیم، پیراهنش را اتو کنیم و یا برای او غذا بپزیم یا راننده او باشیم و او را جابجا کنیم. ما از طریق خدمت به خلق میتوانیم به خدا خدمت کنیم.
پیشنهاد میکنم این هفته هر روز سه کار نیک انجام بدهید. مدام دنبال راهی برای خدمت به مردم باشید. ممکن است به رایگان کاری انجام بدهید، ممکن است برای انجام کار خیر، پول هم خرج کنید و یا ممکن است برای انجام کاری پول میگیرید ولی آن را به شیوه ای انجام بدهید که آدمها را شاد کنید.
فرض کنیم فروشنده هستید یا کارمند. شخصی وارد مغازه یا دفتر کار شما میشود. کار او را به شکلی راه بیندازید که خوشحال شود. بله! شما دارید برای انجام کار خود پول میگیرید، ولی شادی که به دیگران هدیه میدهید، چند برابر ارزش دارد. یادتان باشد وقتی به دنبال شادی خودتان هستید، شادی از شما فرار میکند. وقتی به دنبال شاد کردن دیگران باشید، یکمرتبه میبینید که خودتان شاد هستید!
ممکن است برایتان قدری عجیب باشد و به خودتان بگویید مگر گیس گلابتون آخوند و مولاست که چنین حرفهایی می زند. من آخوند و مولا نیستم. هیچ سمت مذهبی ندارم. من فقط دارم در مورد خوشبختی شما مینویسم. من دارم مینویسم شما چگونه میتوانید خوشبخت باشید.
اگر ما احساس نکنیم در دستان امن خداوند هستیم، کم میآوریم. ما نیاز داریم رابطه ای معنوی و عمیق با خدای خود داشته باشیم. حتی اگر به دنیای دیگر باور نداشته باشید و بهشت و جهنم را افسانه بدانید، مهم نیست. دوست دارید در این دنیا خوشبخت و شاد باشید؟ پس در خدمت مردم و خدا باشید. حرفهای من مذهبی نیست، بلکه مطالبی کاملاً علمی و ثابت شده با تحقیقات روانشناسان است. آدمهای مؤمن و خادم، شادتر و خوشبخت تر هستند.
و توجه داشته باشید که آدم مؤمن، شاد است. آدمی که شاد نیست، مؤمن نیست. ایمان داشتن، فقط چادر و نماز اول وقت نیست. حجاب و انجام واجبات دین، بخش کوچکی از داشتن ایمان است. کسی ایمان واقعی به خدا دارد که ته دلش قرص است و میداند خدا هوایش را دارد.
یونس 61
احفاف 13
بقره 112
انعام 48
آل عمران 170
وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
در آیههایی که در بالا ذکر کردم، تقریباً به یک شکل گفته شده: مؤمن نمیترسد و غمگین نمیشود. یعنی مؤمن شاد و مطمئن است. اگر دین دارید، بدانید خدا در قرآن گفته و به کرات گفته: مؤمن شاد است. اگر دین ندارید، خوشحال و شاد که میخواهید باشید؟ پس ایمان به خدا و خدمت به خلق خدا را سرلوحه زندگیتان قرار بدهید.
تمرین: این هفته هر روز سه کار نیک انجام بدهید.
هفته بعد نتیجه را برایمان بگویید.
حالا نوبت شماست. نظرتان در این مورد چیست؟