قرار بود همگی تمرین پاکسازی روح را انجام بدهیم تا نیمه دوم سال را با قلبی سبک و شاد آغاز کنیم.
من یک هفته وردنه کوبیدم. چه مزه ای داد. چند وقتی بود گردن و شانهام درد میکرد. من خشم و عصبانیتم را در شانه راستم جمع میکنم. با کوبیدن وردنه، خشم پنهان شده و قورت داده شده، آزاد شد. دلم نمیخواست سراغ پاکسازی بروم، ولی ساعت را تنظیم کرده بودم تا خبرم کند. با بی میلی پاکسازی را شروع میکردم و هر بار از حجم خشمی که در دلم تلنبار شده بود، وحشت میکردم. همان چند روز عصبی تر و بداخلاق تر شده بودم. انگار روحم نازک شده بود. ولی وقتی شروع کردم به پیدا کردن موهبتهای نهفته در مشکلاتم، حسابی به خودم مفتخر شدم.
خانواده ما ظرف یک سال اخیر با مشکلات سنگینی دست و پنجه نرم میکند. من در این مورد چیزی ننوشتم چون مربوط به شخص من نیست و اجازه ندارم مسائل شخصی دیگری را عمومی کنم. مشکلات مربوط به من نیست و از ناحیه من نبوده ولی حسابی گریبان مرا هم گرفته است. این مشکلات و دست و پنجه نرم کردن با آنها باعث شده، مهارتهای زیادی پیدا کنم و احساس اعتماد به نفسم بالاتر برود. گاهی خداوند هدیهها و نعمتهایش را در بسته بندی عجیبی به دست ما میرساند.
دوشنبه شش مهر روز آخر است. چطوری کینهها را رها کردم؟ برایتان خواهم نوشت. لطفاً ظرف دو سه روز آینده به اینجا سر بزنید.
حالا نوبت شماست. شما چه کردید؟ تجربه خود را با ما سهیم میشوید؟
راستی از سه شنبه هفتم مهرماه، تمرین 28 روزه سپاسگزاری را آغاز میکنیم.
لطفا نحوه انجام تمرین 28 روزه سپاسگزاری در در لینک بالا بخوانید.