گیس گلابتون عزیز سلام. نمیدونم هنوز وقت شرکت در مسابقه خاطره الهام بخش هست یا نه ولی من مینویسم.
مهمترین اتفاق زندگی من در سال 94، ازدواج بود. متولد سال 61 هستم، کارشناس ارشد مهندسی شیمی. و بسیار دوست داشتم ازدواج کنم مثل همه دخترای مجرد ولی هیچ کدوم از آشنایی ها یا معرفی ها به ازدواج ختم نمیشد و من هر بار سرخورده تر از بار پیش تو فکر میرفتم که چرا نمیشه؟ بگذریم از اینکه گاهی فکر بسته شدن بخت و یاری از نیروهای ماوراءالطبیعه من رو آزار میداد ولی مدام به خودم گوشزد میکردم که سراغ اینجور کارها نرم.
خلاصه کنم اواسط سال 93 با سایت شما آشنا شدم یه نفر تو سایت شما کامنتی گذاشته بود که اگر 40 تا دختر مجرد ختم چله معراج بخونن حاجت روا میشن و من تو وایبر یه گروه چهل نفره ساختم و خوندیم از اون میون دو سه نفر ازدواج کردن اما من نه. دقیقا 19 فروردین سال 94 بود که کتاب" ازدواج مثل آب خوردن آسان است" رو بصورت آنلاین خریدم و خوندم و تمرینات رو اجرا کردم اما نه موبه مو بلکه جسته و گریخته. منتها تمرینات اولیه رو خصوصا نوشتن مزایای مجردی و معایب متاهلی و بعد چایگزینی افکار مثبت با منفی و سوزوندن افکار منفی و خصوصا پاکسازی منزل رو کامل انجام دادم و بقیه رو کمابیش.
توی خرداد ماه هم میخواستم تو سمینارتون شرکت کنم اما نشد ولی پیگیر نوشته هاتون بودم. نیمه دوم خرداد ماه اتفاقی افتاد که خیلی حالم پریشون شد، یه بنده خدایی منو در نظر داشت برای برادرشوهرش منتها از نظر سطح خانوادگی خیلی از خانواده ما پایین تر بودن و این برای من یه جورایی آزار دهنده بود که چرا من نباید مورد توجه کسی همسطح خودم باشم؟!
البته پنهان هم نمونه که علاوه بر تمرینات کتاب، من برای خودم خیلی دعا میکردم و ختم هم برداشتم . مثلا بهم گفتن دعای چهل کلید بخون، مرتب غسل روز جمعه بجا بیار، نماز اول وقت و نمازحاجت و طلب خیر از خدا بخون، و ذکر"یا لطیف" بگو. من هم این کارها رو میکردم.
روز جمعه بود 22 خرداد 94، اون روز بشدت دلم گرفته بود، غسل روز جمعه کردم قبل از اذان و زیر دوش آب گریه ام گرفت و به خدا گفتم : خدایا تو میدونی من خودم اهل شوهر پیدا کردن برای خودم نیستم، و در ضمن نمیخوام به گناه آلوده بشم، از خود خود خودت میخوام هر چی خیر و صلاحمه بزودی برام بوجود بیاری. ریش و قیچی دست خودت من دیگه بریدم. اگر منو دوست داری و پاکی روحم رو میخوای کمکم کن.
دقیقا روز بعدش یکی از دوستام زنگ زد و یه آقایی رو معرفی کرد، عصر یکشنبه 24 خرداد اولین دیدار ما بود. تو دوران آشنایی و نامزدی بارها دچار استرس و ترس و بهم ریختگی شدم اما خدا کمک کرد.
و 17 بهمن هم جشن عقد وعروسیمون برگزار شد. دوران آشنایی و نامزدی دوران پر از تلاطم های روانی و فکری برام بود ولی در عین حال دوران شیرینی بود.
امیدوارم همه دختران مجرد بخیر و خوشی وارد زندگی متاهلی بشن.
گیس گلابتون: تبریک میگم عروس قشنگم. تبریک میگم. انشاالله به پای هم جوان بمانید. انشاالله سفیدبخت باشید. انشاالله در کنار هم همیشه خوش باشید.