گریچن رابین، نویسنده کتاب پروژه شادی، خانم وکیلی است که وکالت را رها کرده تا نویسنده شود. شرایط زندگی او خوب است: با مردی خوش قیافه ازدواج کرده که عاشقش است، دو تا دختر خوشگل و سالم دارد، در شهری که همیشه آرزویش را داشت زندگی میکند، یعنی نیویورک، خودش سالم است و نگرانی مالی ندارد. با وجود تمام نعمتهایی که در زندگی گریچن وجود دارد، او آنقدرها که دلش میخواست شاد نبود. نه این که افسردگی داشته باشدها. نه! افسرده نبود، فقط دلش میخواست شادتر باشد. بعلاوه او شغل جدی و پردرآمد وکالت را رها کرده بود که نویسنده شود، ولی هنوز نمیدانست آیا این تصمیم درست است یا خیر. بنابراین تصمیم میگیرد وبلاگی تأسیس کند و به مدت یک سال هر روز در آن بنویسد. او تحقیقاتش درباره شادی را در این وبلاگ ثبت کرد. نوشتههای او، تحقیقاتی خشک نبود، بلکه تحقیقاتش را با تجربههای زندگی روزمرهاش درهم آمیخت. او با شجاعت زندگیاش را بررسی کرد تا ببیند برای تجربه شادی بیشتر، لازم است چه جنبههایی در وجودش را تقویت کند؟ لازم است چه عادتهایی را کسب کند؟ و لازم است انجام چه کارهایی را متوقف کند؟
او میدانست الیزابت گیلبرت، نویسنده کتاب خوردن، نیایش، عشق ورزیدن، چنین پروژهای را آغاز کرد: الیزابت گیلبرت تصمیم گرفت یک سال از عمرش را در کشورهای ایتالیا، هند و بالی بگذراند و خوشبختی را جستجو کند. این جستجو برای الیزابت، شادی، موفقیت، شهرت، عشق و پول به ارمغان آورد. گریچن هم میخواست پروژه شادی خودش را داشته باشد، ولی نمیتوانست و نمیخواست خانه و زندگیاش را ترک کند. او میخواست شادی را زیر سقف خانه خودش بیابد. او معتقد است برای جستجوی شادی لازم نیست ترک خانه و وطن کند. خوشبختی همین نزدیکیهاست. شاید در آشپزخانه خانهمان. در پایان سال، او مطالب وبلاگش را در کتابی به نام "پروژه شادی" منتشر کرد. کتاب او به مدت دو سال در صدر کتابهای پرفروش قرار داشت. کتاب او فقط یک کتاب نیست، بلکه دعوت از شما به شروع یک چالش است: چالش جستجوی شادی خودتان.
من هنوز مطالعه کتاب را تمام نکردهام، فقط فصل ژانویه و فوریه را خواندم، ولی عاشق این کتاب شدم. کتاب پر است از مطالب علمی و داستانهایی حقیقی از زندگی خود نویسنده. ترجمه خوبی دارد. انتشارات آموت آن را منتشر کرده و الان به چاپ دهم رسیده است.
خیال دارم شما را به چالش جستجوی شادی دعوت کنم. متاسفانه وبلاگ نویسی در ایران دارد به فراموشی سپرده میشود، ولی بعضی از شما نویسندههای بسیار خوبی هستید. حیف است که ننویسید. حتی اگر خود را نویسنده خوبی نمیدانید، باور کنید که نوشتن شما را شاد میکند. پشنهاد میکنم هر کدام از شما وبلاگی بسازید به نام : پروژه شادی ... (نام خودتان یا نام مستعارتان) مثلاً پروژه شادی مریم، پروژه شادی فریبا، پروژه شادی انوشه.... و دست کم هر هفته یک بار در آن بنویسید. در این وبلاگ، تحقیقات خود در زمینه شادی را در آن ثبت کنید. جستجوی شادی، شادی بخش است.
فکر کنید:
- چه کارهایی شما را شاد میکند؟ چطور این کارها را بیشتر انجام دهید؟
- چه کارهایی شما را ناخرسند و ناشاد میکند؟ چطور انجام این کارها را متوقف کنید؟
- چه عادتهایی دارید که بهتر است آنها را متوقف کنید تا زندگی شادمانهتری داشته باشید؟
راستش همان جمعه که من و آقای شوشو به نمایشگاه کتاب رفتیم و قبل از این که من این کتاب را ببینم و بخرم، داشتیم در مورد همین موضوع صحبت میکردیم. نزدیک انتخابات است و بازار یک سری مسائل داغ داغ است. شما میدانید که من در این سایت، حتی یک کلمه در مورد سیاست ننوشتهام و نخواهم نوشت. نه این که به سیاست علاقه نداشته باشم، نه! من آدم بسیار علاقه مند به سیاست هستم. پیش خودمان باشد و به کسی نگویید، ولی دلم میخواست امکانش فراهم بود مثلاً نماینده مجلس، شهردار، وزیر یا حتی رئیس جمهور یک جایی میشدم. راستی راستی میگویم. من به رفاه و آسایش مردم بسیار علاقه مندم. به آموزش و رشد تک تک افراد جامعه علاقه مندم. الان مدیر ساختمان هستم و همه تلاشم را میکنم که ساختمانی منظم و تمیز داشته باشیم. خب... اگر امکانات و اقتدار بیشتری داشتم، مثلاً همه کوچه را سر و سامان میدادم. می دانید منظورم چیست؟
ولی از یک سنی تصمیم گرفتم هیچ کاری با سیاست نداشته باشم، چون دنبال کردن اخبار سیاسی مرا آزار میدهد. آن روز صبح جمعه، آقای شوشو داشت اخبار کل مملکت را برای من بازگو میکرد و حرص میخورد. به او گفتم:
آقای شوشو غرق در تفکر شد. کاش شما هم با خواندن این مقاله، به فکر بیفتید. متاسفانه برای بسیاری افراد؛ غر زدن در مورد بودجه کشوری ساده تر از بودجه بندی خانه خودشان است! راستی... خواهش میکنم در پایین این پست، بحث سیاسی راه نیندازید. این وبسایت جای سیاست نیست. ممنونم توجه می کنید.
در دو فصلی که از کتاب پروژه شادی خواندم، گریچن هیچ کار شق القمری نکرده است. خانهاش را رفع انباشتگی کرده، سحرخیزی را تمرین کرده، ورزش را آغاز کرده، روی رابطه صمیمانه با همسرش سرمایه گذاری بیشتری کرده ... اگر شما کتاب ازدواج مثل آب خوردن را تمرین میکنید یا عضو بهترین سال زندگی هستید، پس لابد الان خانه و زندگی مرتبی دارید. اگر دستورالعمل کاربردی سحرخیزی را بکار گرفته باشید، لابد الان سحرخیز هستید، اگر تمرینات زندگی مثل عسل را انجام داده باشید، حتم دارم الان زندگی زناشویی شیرینتری دارید، اگر از اول امسال، کانال گیس گلابتون را دنبال کرده باشید، لابد سپاسگزاری و ورزش الان بخشی از زندگی شماست. پروژه شادی شما چیست؟ آیا حاضرید وبلاگی در موردش بنویسید و فقط یک سال، متعهد شوید هر هفته دست کم یک بار در آن بنویسید؟
می دانید که من وبلاگ نویسی را وقتی آغاز کردم که به عمق تاریک چاه افسردگی و نومیدی سقوط کرده بودم. از نوشتههای خود طنابی بافتم و به کمک آن از چاه تاریک و عمیق اندوه بیرون آمدم. جستجوی من برای شادی، وبسایت گیس گلابتون را ساخت. هم خودم شادتر شدم و هم شما عزیزان را شادتر کردم. حالا نوبت شماست. اگر دعوت به چالش جستجوی شادی را قبول میکنید، آدرس وبلاگ جدید خود را زیر این پست بنویسید.