شما خانمهای تحصیلکرده، باهوش هستید. یعنی IQ یا بهره هوشی بالایی دارید. میزان IQ یا بهره هوشی با انجام تستهای استاندارد قابل اندازه گیری است. IQ یا بهره هوشی، تواناییهای شما را در استفاده از کلمات و اعداد را نشان میدهد. به عبارت سادهتر، شما که IQ یا بهره هوشی بالایی دارید، میتوانید بخوبی مفاهیم نوشتهها و کتابها را بفهمید، خلاصه نویسی کنید، مقاله و حتی کتاب بنویسید. شما میتوانید سخنران خوبی باشید. شما میتوانید مسائل ریاضی را بخوبی حل کنید و هندسه و جبر و ریاضیات جدید و فیزیک و شیمی برای شما شیرین است و حتی ممکن است بتوانید طرح مسئله کنید.
IQ یا بهره هوشی ژنیتک است. شما با IQ یا بهره هوشی مشخصی به دنیا میآیید. آموزش میتواند 5-4 نمره IQ یا بهره هوشی را افزایش بدهد و نه بیشتر. یعنی اگر کودک کم هوشی را با صدها کلاس و معلم بمباران کنیم، باهوش نخواهد شد و اگر کودک باهوشی در فقر مالی و فقر فرهنگی به دنیا بیاید، به خاطر نداشتن آموزش مناسب، کم هوش نمیشود. او باهوش است.
IQ یا بهره هوشی، پایه و اساس خلاقیت است. ما به آدمهای باهوش نیاز داریم تا اکتشافات بیشتر، اختراعات بیشتر، قوانین بهتر و تحقیقات بهتری داشته باشیم. به عبارت دیگر، تمدن و پیشرفت انسان به دست افراد با IQ یا بهره هوشی بالا، مثل شما خانمهای تحصیلکرده عزیز، شکل میگیرد.
اما...
اما و اما...
IQ یا بهره هوشی بالا و توانایی شما در مطالعه و نوشتن کتاب و حل و طرح مسئلههای ریاضی، شما را خوشبخت و شاد نمیکند. میزان خوشبختی و شادی شما وابسته به مهارت شما در برقراری رابطه موفق و مؤثر است. اگر شما بتوانید با خودتان و دیگران روابط خوبی برقرار کنید، هوش هیجانی بالایی دارید و این اساس خوشبختی و شادمانی است.
EQ یا هوش هیجانی یعنی توانایی شناسایی احساسات و عواطف خود، توانایی مدیریت احساسات و عواطف خود، توانایی شناسایی احساسات و عواطف دیگران و توانایی کنار آمدن با احساسات و عواطف دیگران. به زبان ساده اگر شما بتوانید احساسات خود را بشناسید و بخوبی مدیریت کنید و احساسات اطرافیان خود را هم بشناسید و بتوانید واکنش درستی در مقابل احساسات آنها نشان بدهید، مطمئناً در برقراری رابطه با خود و اطرافیان ماهر هستید و EQ یا هوش هیجانی بالایی دارید.
وقتی شما EQ یا هوش هیجانی بالایی داشته باشید، میتوانید دوستان خوبی پیدا کنید، همسر خوبی جذب کنید، ازدواج خوبی خواهید داشت، فرزند خوبی تربیت میکنید و با فرزند خود رابطه خوبی دارید، با خانواده همسر بخوبی کنار میآیید، با همکاران، رئیس و زیردستان خود بخوبی و مؤثر رابطه برقرار میکنید. در شغلتان پیشرفت میکنید. با مشتریها رابطه خوبی دارید، پس میتوانید خدمات و محصولات خود را بخوبی بفروشید و درآمد خوبی دارید. اگر عقیده و باوری دارید که لازم می دانید در جامعه منتشر شود، می دانید کجا و چطور آن را مطرح کنید تا اثرگذار باشد.
EQ یا هوش هیجانی بالا به زبان ساده یعنی شما می دانید با چه کسی، در کجا، چه بگویید و چه نگویید!
EQ یا هوش هیجانی بالا به زبان ساده یعنی اگر حالتان خوب نیست، می دانید چطوری حال خودتان را خوب کنید. اگر عصبانی هستید، بدانید خشم شما سالم است یا ناسالم و قرار است چگونه آن را مدیریت کنید. هدفها و آرزوهای خود را بشناسید و بدانید چگونه انگیزه رسیدن به هدفها را در خود زنده نگه دارید.
IQ یا بهره هوشی ثابت و ژنتیک است، ولی خوشبختانه EQ یا هوش هیجانی آموختنی است. ما EQ یا هوش هیجانی را از در خانواده و مدارس ابتدایی یاد میگیریم. اگر ما خوش شانس باشیم والدینی داریم با EQ یا هوش هیجانی بالا و از آنها رمز و راز زندگی – مهارتهای زندگی – را میآموزیم. اگر بدشانس باشیم، بدون آموختن مهارتهای زندگی وارد جامعه میشویم و مرتب شکست میخوریم. برای بالا بردن EQ یا هوش هیجانی باید مهارتهای زندگی را یاد بگیریم. مهارتهای زندگی و EQ یا هوش هیجانی آموختنی است. تصمیم بگیریم و آنها را بیاموزیم.
بعضی افراد باهوش هستند، یعنی IQ یا بهره هوشی بالایی دارند، ولی متاسفانه EQ یا هوش هیجانی پایینی دارند. آنها در مدرسه و دانشگاه شاگرد اول هستند و در زندگی، شاگرد آخر. اگر دوستان خوبی ندارید، با والدین و بقیه افراد خانوادهتان درگیری دارید، نمیتوانید همسر دلخواهتان را جذب کنید، با همسرتان و فرزندانتان کشمکش دارید، شغل دلخواهتان را ندارید، درآمدتان کم است، دخل و خرجتان بهم نمیخورد و کلاً زندگیتان در هم پیچیده، متاسفانه شاید EQ یا هوش هیجانی شما پایین است، ولی نگران نباشید. EQ یا هوش هیجانی آموختنی است و شما میتوانید تصمیم بگیرید هوشمند باشید و تک تک مهارتهای زندگی را بیاموزید.
من تا چهلسالگی نمیدانستم چیزی تحت عنوان مهارت زندگی وجود دارد! نمیدانستم چرا در بعضی موارد مثل درس خواندن و طبابت و درمان بیماران کاملاً موفق هستم، ولی نمیتوانم درآمد خوبی کسب کنم، فقط دارم بیگاری انجام میدهم. دلم میخواست ازدواج کنم، ولی نمیتوانستم مرد خوبی را جذب کنم، افسرده و غمگین بودم. نمیتوانستم خود را شاد کنم، گاهی اوقات بشدت بی انرژی بودم. دلم میخواست فقط بخوابم و باز هم بخوابم. بعضیاوقات بشدت خشمگین بودم و دعوا راه میانداختم. گاهی اوقات از شدت غم، هقهق گریه میکردم. من نمیدانستم چرا در بعضی موارد مدام شکست میخورم. فکر میکردم بدشانسم یا دیگران قدر مرا نمیدانند. انتظار داشتم بقیه مردم مطابق میل من تغییر کنند تا من به خواستههای خودم برسم. ابداً نمیدانستم مهارتهای زندگی را بلد نیستم. اصلاً نمیدانستم زندگی کردن مهارت میخواهد. وقتی با مبحث مهارتهای زندگی آشنا شدم، کمکم این مهارتها را آموختم.
مهارتهای زندگی باید از سنین کودکی آموزش داده شوند. در مهدکودک و مدارس ابتدایی. ولی اگر هر یک از ما این شانس را نداشتیم که مهارتهای زندگی را در خانواده، مهدکودک و مدرسه ابتدایی، بیاموزیم، دیر نشده است. ما میتوانیم تصمیم بگیریم از همین امروز آموختن مهارتهای زندگی را شروع کنیم.
لینک دسترسی به مهارتهای زندگی
در سایت گیس گلابتون