کتاب:والدین سمی- بخش یک
یکی از کتابهای بسیار خوبی که امسال خواندم کتاب «والدین سمی» نوشته سوزان فوروارد است. امیدوارم خلاصهای که خدمتتان ارائه خواهم داد برای شما مفید باشد و بتواند شما را تشویق کند این کتاب را مطالعه و مفاهیم آن بهخوبی استفاده کنید.
خلاصه کتاب: یک کودک باید در امنیت و عشق و پذیرش بزرگ شود، همچنین لازم است محدودیتهای منطقی برای تربیت او وجود داشته باشد. اگر کودک در چنین شرایطی رشد و نمو کند، به انسانی آرام و شاد تبدیل میشود که در پی رشد و موفقیت است. متأسفانه بعضی والدین ابداً چنین محیط مناسبی را برای پرورش کودکان خود فراهم نمیکنند. رفتار نامناسب والدین، سبب میشود افراد افسرده، مضطرب، پرخاشگر، قانونشکن، بیعاطفه، سودجو و ... تحویل جامعه گردد.
ممکن است تصور کنید کودک آسیبدیده، کودکی است که والدین معتاد دارد یا در مورد تجاوز جنسی قرارگرفته باشد. البته اعتیاد والدین سبب میشود کودک تحت مراقبت مناسب قرار نگیرد و یا تجاوز جنسی در کودکی از سوی والد، یکی از مخربترین تجربههای فرد است، اما آسیب زدن به کودک سادهتر از اینها رخ میدهد.
- اگر کودکی هر روز با دادوفریاد بمباران شود
- اگر کودکی مرتب مورد انتقاد قرار بگیرد (تو مثل من خوشگل نیستی، به خانواده بابات رفتی!)
- اگر کودکی هر چند روز یکبار فحش بشنود
- اگر کودکی هفتهای یکی دو بار کتک بخورد، حتی در حد پشتدستی یا پسسری
- اگر از کودکی زیادی مراقبت شود، به حدی که نتواند دوچرخهسواری کند چون ممکن است زمین بخورد، یا همه کارهای شخصیاش را توسط والدینش انجام شود، حتی بند کفش او را ببندند و لقمه غذا را در دهانش بگذارند
- اگر هیچ محدودیت و قانونی برای کودک تعریف نشود، او بتواند هر وقت بخواهد بخوابد یا بیدار شود، هرچه میخواهد بخورد یا نخورد، والدینش را بزند، با همبازیهایش کتککاری کند، اسباببازیهایش را پخشوپلا کند،...
- اگر کودک هرچه بخواهد برای او خریداری شود و در اختیارش قرار بگیرد
چنین کودکی آسیب خورده است.
قرار نیست دوران کودکی، بیعیب و نقص باشد. کافی است که دوران کودکی رویهمرفته خوب باشد. بهطور طبیعی همه والدین گاهبهگاه ناکارآمدیهایی دارند. برای هیچکس ممکن نیست همیشه و در همه لحظات زندگی و از هر لحاظ برای فرزندانشان کاملترین و بینقصترین باشند. هر پدر و مادری گاهی بر سر فرزندشان فریاد میزند، با آنها تند برخورد میکند یا میخواهد رفتارها و تصمیمهای آنها را کنترل کند. حتی ممکن است والدین دست به تنبیه بدنی فرزندان خود بزنند. آیا در این صورت میتوانیم این والدین را ظالم، بد یا سمی بنامیم؟ خیر!
والدین هم انسان هستند و مثل اغلب انسانها دارای محرومیتها، شکستها، کمبودها و ناکامیهایی بودهاند. اگر عشق و اعتماد و توجه بین والد و فرزند وجود داشته باشد، فرزندان میتوانند بدون اینکه آسیب ببینند، با رفتارهای ناخوشایند و گاهبهگاه والدین خود کنار بیایند؛ اما اگر رفتار غلط والدین دائمی و پیوسته باشد، روح و روان کودک دچار آسیب جدی میشود. ما این دسته والدین را والدین سمی مینامیم. چه کلمهای بهتر از سمی میتواند والدینی را توصیف کند که با نادانی، بیمسئولیتی، بیکفایتی، خودخواهی و خودشیفتگی، کودکان خود را دچار مشکلات روحی و روانی میکنند؟ آسیبهایی که گاه تا پایان عمر گریبان فرزندان را خواهد گرفت.
در ابتدای کتاب والدین سمی، پرسشنامهای وجود دارد که معلوم میکند آیا والدین شما سمی بودهاند یا خیر. اگر والدین شما سمی بودهاند، علاوه بر اینکه شما این کاسه زهر را همواره با خود حمل میکنید، بلکه بهصورت ناخودآگاه شیوه پرورش ناسالم آنها را به فرزندان خود منتقل خواهید کرد و زنجیره این میراث شوم در نسلهای آینده هم ادامه خواهد داشت. شما میتوانید از این بار سنگین رها شوید. قدم اول، آگاهی است.
توجه داشته باشید بهاحتمالزیاد والدین شما تغییری نخواهند کرد. این شما هستید که میتوانید تصمیم بگیرید زهر را از وجودتان بیرون کنید. پس هدفتان از مطالعه این کتاب، تغییر دادن والدینتان نباشد.
انواع والدین سمی عبارتاند از:
- 1-والدین سلطهجو
- 2-والدین بیکفایت
- 3-والدین معتاد
- 4-والدین بدزبان
- 5-والدین کتک زن
- 6-والدین متجاوز جنسی
- 1-والدین سلطهجو
این دسته والدین میخواهند همیشه فرزندان خود را تحت کنترل و سیطره قدرت خود نگه دارند. به همین دلیل هر نوع استقلالطلبی را در آنها سرکوب میکنند و آنها را به خود وابسته و نیازمند نگه میدارند. ادعا میکنند صلاح فرزندان خود را میخواهند و فرزندشان بیتجربه است و نمیتواند خوب و بد را تشخیص بدهد. پس وظیفه آنهاست که کنترل تصمیمات را در اختیار داشته باشند.
فرزندان چنین والدینی از ابتدا به انجام وظایف و مسئولیتهای مناسب سنشان تشویق نشدهاند و اشتباه را تجربه نکردهاند. آنها از خطر کردن میترسند و اغلب بعدها به بزرگسالانی بیکفایت و با اعتمادبهنفس پایین تبدیل میشوند.
والدین سلطهگر، ترس و اطاعت را در وجود فرزندان خود نهادینه میکنند و سبب فلج شدن آنها میشوند.
- 2-والدین بیکفایت
کودکان برای ادامه حیات و رشد خود نیازهایی ضروری دارند، مثل غذا، لباس، سرپناه و امنیت. اینها تنها نیازهای فیزیکی آنهاست. کودکان برای رشد سالم و تبدیلشدن به انسانی کارآمد، شاد، مفید، مسئول و مهربان نیاز دارند ازنظر عاطفی موردتوجه و حمایت قرار بگیرند تا از عزتنفس و شخصیت سالم برخوردار باشند.
ازنظر بسیاری از والدین نادان و سمی، نیازها تنها در سطح فیزیکی خلاصه میشوند. چهبسا از اینکه برای فرزندان خود جا و مکان و غذا فراهم میکنند بسیار به خود ببالند و بر آنها منت بگذارند. ازنظر این والدین بیکفایت، وظیفه رشد روانی و پرورش استعدادها و قابلیتها همه به عهده خود کودک است.
در بسیاری موارد والدین از فرزند خود چیزی را طلب میکنند که هرگز به او ندادهاند مثل اعتمادبهنفس، توانایی گرفتن حق، آداب معاشرت. چهبسا که فرزندشان را بابت ناکارآمدی در برخی زمینهها مواخذه و تنبیه و تحقیر هم بکنند. بسیاری ازایندست والدین نسبت به استعدادهای فرزندان خود ناآگاه هستند، مثلاً استعداد نقاشی او را مسخره میکنند، چراکه آن را راه مناسبی برای پول درآوردن نمیدانند.
از سایر حقوق طبیعی کودکان، برخورداری از والدینی است که مسئولانه فرزندشان را از اشتباهات و خطرات بازدارند بیآنکه او را مورد تنبیهات جسمی و روانی قرار بدهند.
کودکان حق دارند کودک باشند و کودکی کنند. آنها حق دارند بازی کنند و مسئولیتی به عهدهشان نباشد. مسلماً همچنان که بزرگتر میشوند والدین دانا با دادن مسئولیتهایی مناسب سنشان، در مسیر رشد و پختگی کمکشان میکنند. راهنمای همکاری بچهها در خانه. از چه سنی و چه کارهایی؟
- 3-والدین معتاد
اعتیاد والدین فراز و نشیبهای فراوانی ازنظر روانی و مالی بر خانواده تحمیل میکند. عجیب آنکه بیشتر چنین فرزندانی بشدت اعتیاد والدین خود را انکار میکنند و اسیر دروغ و پنهانکاری هستند. افراد این قبیل خانوادهها در ذهن خود مفهوم درستی از خانواده عادی ندارند، چراکه هرگز آن را تجربه نکردهاند. اعتمادبهنفس فرزندان پایین است زیرا دائم در اضطراب به سر میبرند که آیا مردم دروغهای آنها درباره خانواده خوبشان را باور میکنند یا خیر؟ آنها معمولاً خجالتی هستند، از مردم فاصله میگیرند و مهارت کمی در برقراری ارتباط اجتماعی دارند.
- 4-والدین بدزبان
وقتی کودکی بهصورت مرتب مورد کلام تحقیرآمیز و فحش و ناسزا قرار بگیرد، ازنظر سلامتی روانی صدمه میبیند.
حملههای دائمی به شعور، ظاهر یا مقایسه کودک با سایرین، ازجمله این آزارهاست. (گیس گلابتون: یکی از مواردی که من بهکرات در میان مراجعهکنندگانم دیدهام، احساس زشت بودن است. دلیل آن چیست؟ مادری که فکر میکند خوشگل است مرتب دخترش را با جملاتی مثل این بمباران میکند: تو مثل من خوشگل نیستی! مثل عمهات زشتی! )
- 5-والدین کتک زن
متأسفانه بعضی والدین تصور میکنند مالک فرزندان خود هستند و میتوانند هر بلایی سر آنها بیاورند. برخی تصور میکنند آزار جسمی کودک یعنی شکستن استخوانهای او و کمتر از آن را جایز میدانند. درحالیکه آزار جسمی کودک یعنی هر نوع ضربهای از جانب والدین که باعث ایجاد درد در کودک شود، چه کبودی، زخم یا شکستگی ایجاد شود یا خیر.
والدینی که فرزندان خود را کتک میزنند در کنترل خشم خود بسیار ضعیف هستند. آنها از کتک زدن فرزندان خود برای تخلیه احساسات منفیشان استفاده میکنند. بعلاوه این قبیل والدین معمولاً خودشان در دوران کودکی، کتک خوردهاند.
معمولاً رفتارهای بزرگسالان انعکاسی از رفتار است که در دوره کودکی و نوجوانی با آنها شده و در بیشتر موارد الگوی یادگیری آنها، فردی بدرفتار است.
- 6-والدین متجاوز جنسی
خبیثترین والدین، آن دسته والدینی هستند که با کودک خود را رابطه جنسی، به هر میزان، برقرار میکنند. چنین رفتاری حتی اگر فقط یکبار انجام شود، آسیبی عمیق در روح و روان کودک ایجاد میکند. چگونه والدینی چنین رفتاری با کودکشان میکنند؟ والدین بیماری که دچار بیماریهای روانی – جنسی هستند. این رفتارهای شیطانی ممکن است ارتباط کامل جنسی باشد یا رفتارهایی نظیر لمس بدن، گفتگوهای جنسی یا گرفتن عکس برهنه از کودک. فرد خاطی سعی میکند این رفتارها را پنهان کند و از زشتی عمل خود خبر دارد. پدری که فرزند خود را در آغوش میگیرد و میبوسد، چیزی برای پنهان کردن ندارد زیرا کار بدی انجام نمیدهد، ولی همه ما بهعنوان بزرگسال بهخوبی میدانیم رفتارهای نابجای جنسی چه نوع رفتاری است.
ادامه دارد...