بخش اول را اینجا بخوانید
تفاوت خانواده سالم با خانواده سمی
یکی از تفاوتهای اصلی خانوادههای سالم و خانواده سمی، میزان آزادی و اختیار تکتک افراد خانواده است.
در خانوادههای سالم، والدین فرزندان خود را تشویق میکنند مستقل شوند. به آنها اجازه میدهند فردیت خود را حفظ کنند و به آنها مسئولیتهایی متناسب سنشان داده میشود تا استقلال و توانمندی را تجربه کنند.
در خانوادههای ناسالم کاملاً برعکس است. والدین سمی به فرزندان خود میفهمانند که عقیده آنها هیچ ارزشی ندارد. آنچه ارزش دارد عقیده والدین است و آنها وظیفه دارند افکار و احساسات خود را با والدینشان هماهنگ کنند. والدین سمی برای حریم شخصی فرزندشان هیچ ارزشی قائل نیستند و در همه تصمیمها و کارهای آنها مداخله میکنند. بعلاوه اجازه تجربه و استقلال به آنها داده نمیشود تا هرگز نتوانند از زیر سایه اقتدار والدینشان خارج شوند. در خانواده سمی همه اعمال و رفتارها غیرمنطقی و خشن است.
اگر والدین شما سمی بودهاند، احتمالاً چنین دیدگاهی دارید:
- من نمیتوانم به کسی اعتماد کنم
- من آدم ارزشمندی نیستم
- من دوست داشتنی نیستم
حالا که متوجه شدید شما دست پرورده والدین سمی هستید، چه کار میتوانید بکنید؟ در بخش دوم کتاب "والدین سمی" راهکارهای آموزش داده میشود. البته اگر شما در کودکی مدام و بشدت مورد تنبیه جسمی قرار گرفته باشید یا قربانی تجاوز جنسی هستید، لازم است تحت نظر یک روانشناس زبده قرار بگیرید. توجه داشته باشید تنها شما نیستید که فرزند والدین نادان و سمی بودهاید. این مشکل میلیونها میلیون انسان است. تا زمانی که نتوانیم نسلی سالم از والدین آگاه پرورش دهیم، معضلات خانوادگی و اجتماعی ناشی از کودکان زخم خورده که بزرگسالان آینده را تشکیل میدهند، ادامه خواهد داشت.
چه باید کرد؟
یک) ترک اعتیاد
اگر به خاطر کاهش دردهای روحی ناشی از مشکلات روانی مواد مخدر یا الکل استفاده میکنید، نخستین اقدام شما کنار گذاشتن اعتیاد است. اگر کنترل اعتیاد خود را نداشته باشید چطور میتوانید کنترل زندگیتان را به دست بگیرید؟
دو) لازم نیست والدین خود را ببخشید!
اگر والدی سالها به جسم و روح ما آسیب زده و در نتیجه حال و آیندهمان را فلج کرده باشد، نمیشود به این راحتی او را بخشید. پس لازم نیست برای این کار خود را تحت فشار بگذارید. در واقع در حین شفا یافتن ممکن است لازم باشد رابطه با والد ستمگر کم کنید یا حتی به صورت موقت یا دائم قطع رابطه کنید. شما نمیتوانید هر روز زهر بنوشید و در عین حال بهبود پیدا کنید.
(این پاراگراف از طرف گیس گلابتون و برای فرهنگ ما نوشته شده است: در غرب فرزندان 18 سالگی خانه والدین خود را ترک میکنند و اگر پس از 18 سالگی همچنان با والدین خود زندگی کنند، از نظر غربیها بسیار عجیب است. در ایران معمولاً فرزندان تا هنگام ازدواج در خانه والدین باقی میمانند. پس از ازدواج هم ممکن است آپارتمانی مجاور والدین به آنها داده شود. اگر والدین شما سمی هستند، ممکن است به نحوی مانع ازدواج شما شوند یا ازدواج شما را به طلاق بکشانند تا باز هم شما را در خانهشان محبوس کنند. شاید شما احساس میکنید توانایی مستقل شدن ندارید زیرا خود را بشدت وابسته و ناتوان میبینید. بر شما واجب است که هرچه زودتر درآمد و استقلال مالی به دست آورید تا بتوانید والدین سمی را ترک کنید. در خانه آنها نمانید تا هر روز شما را با زهر بدرفتاری مسموم کنند. شغلی پیدا کنید و از شهر و خانه والدینتان خارج شوید. نترسید! شما تواناتر از این حرفها هستید و تا میتوانید از والدین نادان و بدرفتار فاصله بگیرید. اینطوری سریعتر بهبود پیدا میکنید)
تا وقتی شما احساسات دردناک و خشم انباشته شده خود را پردازش نکنید، نمیتوانید والدین سمی خود را ببخشید. قبول کنید ممکن است هرگز نتوانید رابطه صمیمانه و خوبی با والدینتان برقرار کنید. زیرا رابطه دو سر دارد و اگر یک طرف رابطه، گنجایش و ظرفیت صمیمیت نداشته باشد، امکان برقراری رابطه سالم و صمیمانه وجود ندارد.
پس انرژی خود را صرف بخشیدن والدین سمی نکنید، بلکه همه انرژیتان را صرف قوی کردن خود از نظر مالی، اجتماعی و عاطفی کنید تا هرچه سریعتر بهبود پیدا کنید.
سه) درک وابستگی ناسالم خود به والدینتان
من دیگر بزرگ شدهام. پس چرا هنوز در برابر والدینم احساس کودکی میکنم؟
بین فرزندان و والدین همواره پیوندی غریزی برقرار است، حتی اگر فرزند بزرگسال باشد و در خانه خود و همراه همسرش باشد.
در خانواده سالم مقداری وابستگی بین والدین و فرزندان مقبول و حتی ضروری است، زیرا باعث ایجاد حس خوب تعلق میشود.
متاسفانه در خانوادههای سمی مقدار این وابستگی و در هم آمیختگی از حد عادی خارج شده و حالت آسیب زننده پیدا میکند. مشکل وابستگی زمانی است که از سر ترس یا اجبار باشد. عموماً دو نوع وابستگی منفی وجود دارد:
نوع اول در فرزندانی است که همواره در پی خوشحال و راضی نگه داشتن والدین خود هستند. این فرزندان زندگی شخصی ندارند، زیرا همه انرژیشان صرف والدینشان میکنند. این دسته فرزندان تحمل بدرفتاری والدین بویژه گله و شکایت و گریه زاری مادرشان را ندارند. پس اطاعت میکنند و اجازه می دهنند والین انتظارات خود را به آنها تحمیل کند. کتاب پرسشنامهای دارد که به کمک آن تعیین میکنید آیا وابستگی شما به والدینتان بیمارگونه است یا خیر. زمانی که بیشتر تصمیمات شما بر اساس رضایت خاطر و تأیید والدین باشد، در اصل آنها راننده خودروی زندگی شما هستند و نه خود شما.
نوع دوم وابستگی به دلیل امر و نهی والدین و انتظارات بالای آنهاست که در صورت عدم اطاعت به بدرفتاری و قهر و عاق کردن منجر میشود.
چهار) شجاعانه با والدین سمی مواجه شوید
این قدم مهم گفتگو با والدینتان و مواجه کردن آنها با آنچه بین شما گذشته و یا اکنون میگذرد و رنجی که متحمل شدهاید و شرایط کنونیتان است.
هدف این گفتگو این نیست که:
- تلافی کنید
- تنبیه کنید
- آنها را تحقیر کنید
- خشمتان را تخلیه کنید
- امتیازی به دست آورید
هدف از گفتگوی مستقیم با والدین این است که:
- بر ترس ناشی از گفتگو با آنها غلبه کنید
- واقعیت را با آنها در میان بگذارید
- بگویید از این پس خواستار چه نوع رابطه و به چه مقدار هستید
روش انجام این گفتگو در کتاب مفصل نوشته شده است و از عهده این مقاله خارج است.
اگر شما در خانواده سمی پرورش پیدا کردهاید، بدانید جامی از زهر در کف دارید که در درجه اول زندگی خودتان را مسموم میکند و در درجه بعدی اگر صاحب فرزند شوید، ناخودآگاه این میراث شوم را به آنها انتقال خواهید داد. پس لازم است ابتدا این موضوع را تصدیق کنید و سپس به دنبال راهی برای زمین گذاشتن جام زهر باشید. پیشنهاد میکنم کتاب «والدین سمی» را بخوانید.
دنباله مطلب