ابر مقاله کهنالگوهای زنانه
آخرین بروزرسانی: 20 آذر 1400
وقتی این ایمیل به دستم رسید، دست غم گلویم را فشرد... چرا... راستی چرا؟...
می گم گیس گلابتون جان میشه یکم از کهن الگوها بنویسید ( البته نظر شخصی خودتون رو ) جدیدا خیلی باب شده برای همین مطالب نادرست زیاد توش وارد شده
این چند وقته تو پیج و کانال های دیگه نگاه می کردم کلی پکیج و فایل صوتی اموزشی و ... برای تقویت آفرودیت یا همون آفرودایتی دیدم ، کلا انگار آفرودیت شدن یک برند شده که همه تلاش می کنن بهش تبدیل بشن ولی چیزی که نظرم رو جلب کرد تحقیر مداوم 3 تیپ هرا ، آتنا ، آرتمیس بود
یعنی ندیدم یه جا از یونگ و آفرودیت صحبت بشه ولی یه سیلی جانانه به این سه انرژی نزنن
مثلا : آتنا یه پا خودش مرده ! آتنا مزخرفه ، آتنا ایراد گیره ، هر زنی آتنا باشه یا ترشیده (!) میشه یا بهش خیانت میشه ! آتنا رو با فلان تمرین بیارید پایین مردو فراری می ده و ..
آرتمیس ضد مرده ، این فمنیستای دیوونه چپکی آرتمیسن یا هرا حسوده ، هرا تملک طلبه ، هرا آویزونه ، هرا دیوونه است ! و ..
من نمی دونم این جو آفرودیت پرستی یهو چطور به وجود اومد ولی این لگدهایی که به انرژی آتنا _ آرتمیس _ هرا می زنن خیلی برام عجیبه ، یجوری داره کم کم برای همه جا می افته و مثلا می گی آتنا تایپ می گن اوه اوه چه تیپ مزخزفی !
لطفا اگه وقت کردید راجع بهش بنویسید
میدانم چرا این روزها آفرودیت شدن، مد شده است و دلیل آن را به شما میگویم: در جوامع مذهبی، آفرودیت بهشدت منفور است و سرکوب میشود. به همین دلیل این روزها تلاش میشود موهبتهای آفرودیت نمایان و تشویق شود. این کار یکجور لجبازی با ارزشهای مذهبی است. (در ترجمه فارسی کتاب انواع زنان یا الهههای درون یک زن، نوشته شینوا بولن، فصل هفتم که مربوط به آفرودیت است، بهکلی حذف شده است! خب... ما نمیتوانیم منکر وجود یکی از انرژیهای مهم زنانه بشویم. میتوانیم؟!) آفرودیت، جذاب، خلاق، قوی و شادمان است و انرژی آفرودیت، زندگی را درخشان میکند، ولی تکریم آفرودیت نباید به قیمت خوار شمردن سایر کهنالگوها انجام شود. در اینجاست که من دست کثیف مردان هوسباز را در کار میبینم.
همه دانشمندان خانم که به آنها مینازیم و تاج افتخارشان را بر سرمان میگذاریم، مثل ماری کوری و مریم میرزاخانی، آتنا هستند. آنها که جایزه نوبل صلح و ادبیات را گرفتهاند، آتنا هستند. همه زنان مدیر و مدبری که مقتدرانه یک اداره یا یک مملکت و حتی جهان را اداره میکنند، مثل آنجلا مارکل، آتنا هستند. همه پزشکان زن و همه خانمهای استاد دانشگاه، آن خوب خوبهاشون، آتنا هستند.
راستش همه آوازهخوانها و رقاصان که به اوج و افتخار رسیدهاند، علیرغم آفرودیت بودن، آتنای بسیار قوی دارند که با پشتکار حرفهشان را پیگیری کرده و توانستهاند به سرحد مهارت و شهرت برسند.
ترکیب شخصیت آتنا و آفرودیت، چنان شخصیت جذابی میسازد که کمتر کسی میتواند در برابرش مقاومت کند: هتیرا
آتنا بد و نفرتانگیز است؟! چه حرفها!
هرچه از برابری زن و مرد، مثل حق تحصیل و کار و سفر تنهایی و ... داریم از تصدق سر آرتمیسهاست. وکیلهای خانم، آن خوب خوبهاشون که مثل شیر میجنگند، آرتمیس هستند، همانها که حقوحقوق زنان کتکخورده را از حلق شوهران نکبتشان بیرون میکشند. بدون آرتمیسها، ما هنوز در اندرونی حبس بودیم و گرفتار بیسوادی و ناتوانی.
هر ازدواج موفقی که میشناسید و حسرتش را میخورید، به دست هرا شکل گرفته است: کیت میدلتون و پرنس ویلیام، میشل و باراک اوباما، ملانی ترامپ و همسرش و حتی مگان و پرنس هری.
متأسفانه در این روزگار فقط آتنا و هرا و آرتمیس مورد غضب نیستند، بلکه دیمیتر و هستیا هم مورد بیمهری و بیتوجهی است و باکمال وقاحت پرسیفون را «احمق» مینامند. پرسیفون، معصوم و کنجکاو است، ولی احمق نیست! آنکه پرسیفون را احمق میخواند، یک نرهخر بیشعور است!
زنان باخدا و روشنضمیر که بدون هیاهو، گوشهای سر در مراقبه، نماز یا کتاب دعا دارند و قلب ما را از روشنایی معنویت روشن میکنند، هستیا هستند. مادران دلباخته و مهربان که عاشقانه از فرزندانشان مراقبت میکنند، دیمیتر هستند.
آنان که سنگ آفرودیت را به سینه میزنند آیا آرزو ندارند ازدواج موفقی داشته باشند و فرزندانشان را به مهر در آغوش بگیرند؟ آیا امید ندارند در شغل و حرفهشان بدرخشند و درآمد و شهرت خوبی به دست بیاورند؟ آیا نمیخواهند در هنگام سختیها بتوانند مثل شیر غران، حقشان را از دهان شیطان بیرون بکشند؟ و زمانی که همه درهای امید بسته است، بتوانند به خدای مهربان رو بیاورند و به درگاهش دعا کنند؟ آیا تمام آمال و آرزوهایشان در ولنگاریهای آفرودیت متمرکز شده و امیدشان به پیرمردان پولدار است و عشقشان به جوجهخروسان جنگی؟ آیا ازدواج، مادر شدن، پیشرفت شغلی، کسب درآمد بر اساس توانایی خود، اعتمادبهنفس به خاطر قدرت روحی و جسمی و معنوی... هیچیک برایشان مهم نیست؟
مردان هوسباز آرزو دارند دنیا پر از آفرودیت های هوسناک باشد، ولی همانها هم نمیخواهند مادرشان اینگونه باشند. امیدوارند مادرشان هرا باشد و به ازدواجش مقید، چون اگر آفرودیت باشد، برای عشق مردی دیگر، خانه و خانواده را ترک خواهد کرد. آنها امیدوارند مادرشان دیمیتر باشد تا با محبت و ازخودگذشتگی تر و خشکشان کند. آفرودیت با بچهها بازی میکند، ولی حوصله ندارد ازشان مراقبت کند. مردان هوسباز از آتناها و آرتمیسها میترسند چون افسانه مرد توانا و زن ناتوان و محتاج کمک، به دست آتنا و آرتمیس نابود میشود. آنها حوصله هستیا را ندارند، چون هستیا به زرقوبرقهای ظاهری چنین مردانی اهمیت نمیدهد و به جلوههای ملکوت چشم دوخته است.
میدانید چه زنانی آرزو دارند آفرودیت باشند؟ پرسیفون ها و کشور ما پر است از پرسیفون. پرسیفون ها اعتمادبهنفس کمی دارند، نیازمند حمایت هستند و بهراحتی همرنگ محیط میشوند. پرسیفون هایی از ضعفشان بیزار هستند و دلشان میخواهد ردای دیگر به تن کنند، به سراغ تقلید از آفرودیت میروند، زیرا چه ردایی بهتر از آفرودیت که از حمایت مردان برخوردار است. غافل از اینکه با تقلید از آفرودیت، نمیتوانند قدرت بیچونوچرای آفرودیت را کسب کنند، بلکه بازیچه خوب و سرب راهی برای مردان هوسباز میشوند. پرسیفون برای قدرتمند شدن، باید آتنا و آرتمیس را قوی کند. برای جذاب شدن هیچ نیازی به آفرودیت ندارد، زیرا در ذات خود بشدت جذاب است.
پرسیفون های گرامی، لازم نیست آفرودیت باشید تا مردان را جذب کنید. پرسیفون ها از جذابترین زنان هستند و محبوبترینها برای خواستگاری. اودری هیپورن را که میشناسید؟ نمیدانم شخصیت واقعی او چیست، ولی او در فیلمها همیشه نقش یک پرسیفون را بازی میکند. دوستداشتنیترین هالیوودی دنیا! او از مرلین مونرو، اسطوره آفرودیت هالیوودی، خیلی خیلی خیلی جذابتر و دوستداشتنیتر است. پرسیفون های گرامی، دلتان میخواهد کدام باشید؟ اودری هیپورن یا مرلین مونرو؟
بگذارید از اول شروع کنم. ابتدا کهنالگوها را تعریف میکنم و نقاط قوت و ضعفشان را مینویسم. چطور است اول بنویسم کهنالگو چیست و سپس به سراغ تعریف تکتک کهنالگوها بروم؟ خوب است؟ پس همراه من باشید:
کهنالگو چیست؟
در روانشناسی، نظریههای مختلفی برای شخصیت شناسی مطرحشده که هرکدام دستهبندیهایی را برای شخصیت انسان ارائه میدهند. شخصیت شناسی آرکتایپی یا شخصیت شناسی مبتنی بر کهنالگوها یکی از جذابترین و کاربردیترین نظریات است.
آرکتایپ یا آرکی تایپ برگرفته از واژه یونانی آرکه تیپوس است. در واژگان یونانی به معنی الگو یا مدلی است که چیزی را از روی آن میسازند.
پیشوند Arch به معنای ریشهدار بودن، اصیل بودن، قدیمی بودن و مواردی ازایندست به کار میرود. اگر Type همان تیپ یا تایپ که در فارسی هم وارد شده را بهعنوان الگو، مدل و قالب در نظر بگیریم. به همان معادلی خواهیم رسید که در فارسی برای اصطلاح آرکتایپ به کار میبریم، یعنی: کهنالگو.
در حوزه روانشناسی، آرکتایپ یا کهنالگو عبارت است از: تصاویر، الگوها و مدلهایی که از ناخودآگاه جمعی بیرون میآیند. در رؤیاها، اساطیر و افسانهها ظاهر میشوند و در همه انسانها طیفی از آن وجود دارد.
اولین فردی که شخصیت شناسی آرکی تایپی یا بر اساس کهنالگو را مطرح کرد، پروفسور کارل گوستاو یونگ است. او روانپزشک و فیلسوف بزرگ سوئیسی است که در کنار زیگموند فروید از پایهگذاران دانشِ نوین روانکاوی قلمداد میشود.
خانم دکتر شینوا بولن
بعضی شاگردان یونگ بهویژه خانم دکتر شینوا بولن، تیپهای شخصیتی مردانه و زنانه را بر اساس اسطورههای یونانی و داستان زندگی آن ایزدان و ایزد بانوان تحلیل و تعریف کردند. بهاینترتیب شخصیت شناسی آرکیتایپی یا شخصیت شناسی بر اساس کهنالگو به وجود آمد.
برای زنان هفت کهنالگو تعریف میشود:
- آتنا
- آرتمیس
- دیمیتر
- هرا
- آفرودیت
- هستیا
- پرسیفون
و برای مردان هشت کهنالگو:
- زئوس
- آپولو
- آرس
- پوزیدون
- هرمس
- هادس
- هفائستوس
- دیونوسوس
یکییکی افسانه آنها را تعریف و مشخصات شخصیتیشان را بیان میکنم، ولی پیش از آن لازم است نکات مهمی را خدمتتان عرض شود:
- این پانزده تایپ و انرژی روانی در همه افراد در جریان است، ولی تیپهای مردانه بیشتر در مردان و تیپهای زنانه بیشتر در زنان بروز پیدا میکند؛ یعنی شما میتوانید زن باشید و زئوس در وجودتان فعال باشد و یا میتوانید مرد باشید و پرسیفون در روحتان جریان داشته باشد. البته در این ابر مقاله من فقط به کهنالگوهای زنانه میپردازم تا مطلب برایتان بهتر جا بیفتد.
- هر فردی مجموعهای از کهنالگوهاست.. معمولاً هریک از ما سه کهنالگوی فعال درون خود داریم. ممکن است هر سه کهنالگو بهاندازه مساوی در ما فعال باشد و یا ممکن است یکی از کهنالگوها بیش از سایرین فعال باشد. اگر یکی از کهنالگوها خیلی خیلی خیلی فعال باشد، ما فرد را «...تایپ» مینامیم. برای مثال میگوییم فلانی آتنا تایپ است، یعنی آتنا در او خیلی خیلی خیلی فعال است. البته همانطور که در بالا نوشتم، ما معمولاً سه کهنالگوی فعال در خود داریم و معمولاً «... تایپ» نیستیم.
- همه ما امکان فعال کردن همه کهنالگوها را در ضمیر پنهانمان داریم، یعنی همه ما هفت دست لباس در کمد ذهنیمان داریم و میتوانیم در صورت لزوم هریک از رداها را به تن کنیم.
- شیوه تربیتی و فرهنگ جامعه میتواند سبب شود بعضی کهنالگوها فعالتر شوند و غالب باشند و برخی دیگر سرکوب شوند. به همین دلیل در ایران «پرسیفون تایپ» ها زیاد هستند چون معمولاً دختران بهگونهای تربیت میشوند که حرفگوشکن، سربهزیر، منعطف و دنبالهرو باشند. در ایران از دختران انتظار میرود شوهر کنند و اداره امور مالی خانواده را به دست توانا (یا ناتوان) شوهر بسپارند. به همین دلیل اوج جاهطلبی دختران، یافتن شوهر پولدار است و به پیشرفت شغلی و افزایش مهارتها برای درآمدزایی توجه نمیکنند. معمولاً اگر دختران درس میخوانند و حتی مدرک دکترا میگیرند، برای افزایش مقبولیت و پیدا کردن شوهر پولدارتر است و بس. به همین دلیل کلی خانم لیسانسه و فوقلیسانس و حتی خانم دکتر بیکار در کشورمان وجود دارد.
- خوشبختانه با شناخت و تمرینهای لازم، میتوانید کهنالگوها را به تعادل برسانید، یعنی سرکوبها را تقویت و غالبها را به نقطه تعادل نزدیکتر نمایید. وقتی کهنالگوها در شما به تعادل برسند، شما در همه جنبههای زندگی به تعادل و شادمانی دست پیدا میکنید.
قبل از ادامه کهنالگو، از شما دعوت میکنم این نوشته زیبا را بخوانید. یکی از شما عزیزان این مطلب را نگاشته است:
میگم گیس گلابتون جان خیلی جالبه انقدر شخصیت شناسی یونگ باب شده که بیشتر خانوما بهش آشنایی دارن، یطورایی خوبه مثلاً کسی ازدواجش به تاخیر افتاده براحتی متوجه میشه کهن الگوی هرا به واسطه تربیت یا اقتضای شرایط و ... در اون آسیب دیده و تاحدودی میفهمه مشکل از کجاست، بهتر نیست یه پست راجع بهشون بزارید؟ البته منظورم اطلاعات عمومی نیست برای اونا میشه راحت به کتاب انواع زنان ژاپن شینودابولن مراجعه کرد یا تو سایت ها کلی دربارشون خوند، منظورم کاریه که شما معمولاً می کنید یعنی مطالب رو با دیدگاه زنانه خودتون بومی سازی می کنید چون بیشتر مدرس ها آقا هستند از عدسی خاص خودشون کهن الگوهای زنانه رو می بینند و نقد می کنند و آموزش می دهند (مثلاً هرا چسبنده است، دیمیتر خفه کننده است، اتنا زنانه نیست! پرسفون احمقه، ارتمیس ضد مرده و ...) برای همین خیلی از زنا چه بسا از انرژیهای قدرتمند زنانه خودشون استفاده نمی کنند و برای فرار از نقش زنانه به انرژی های مردانه متوسل میشن، این حرفهای مفت همش ناشی از نداشتن دیدگاه مردانه به زنانگیه، اتنا یک انرژی کاملاً زنانه است، بدون بعد اتنای زنان که مراقب، تیزبین و رام کننده طبیعته، شهر به وجود نمی آمد، شاید کودکان با اولین تهدیدات طبیعت از بین می رفتن! بدون ارتمیس زنان به عنوان ناقص العقل و ضعیفه هنوز در پستوی خونه ها پنهان بودند، هرا روابط افسارگسیخته امنیت اخلاقی از جامعه گرفته میگیره (خیانت های شدید امروز همه ناشی از سرکوب هرا به عنوان یک انرژی مزاحمه) بدون دیمیتر بچه ای در کار نیست، افرودیت برای گرم کردن کانون خانواده و افزایش محبت بین زن و شوهره نه ریختن تو خیابون و شواف کردن و...زنان باید همه ابعاد وجودشون رو تو جهان امروز زیست کنند، مثلاً کسی که میگه پرسفون احمقه نمی فهمه که اگه انرژی پرسیفونی در وجود یه نفر نباشه هرگز پتانسیل یادگیری نداره! حتی همین برنامه یکساله ملکه شدن نیاز به فعال بودن بعد پرسیفونی داره که بدون چون و چرا به فایل ها گوش بده و ایراد نگیره و با تمام وجودتمرینات رو انجام بده، اگه اتنا و ارتمیس نباشه ما شغل و تحصیلات رو نصفه رها می کنیم، دچار فقر و بی پولی میشیم، بیمه و سرمایه گذاری های هوشمندانه دوران بازنشستگی و پس انداز همگی در اختیار اتناست، بدون اتنا ما توانایی مدیریت هیجانات منفی خودمان را نداریم، مدیریت خشم، تصمیم گیری قاطعانه و... بدون هرا بدون درخواست وفاداری از مرد سالها جوانی، وقت انرژی مون صرف مردهای نالایق می کنیم و... واقعا کلم سوت میکشه وقتی می بینم مربی های مرد (اکثراً هم مجرد!) چطور زنان ما رو بیراهه میکشند تا ازشون سواستفاده بشه، ما واقعاً به یه مربی زن دلسوز احتیاج داریم تا بهشون تو دهنی بزنه!
این جمله آخرش «ما واقعاً به یه مربی زن دلسوز احتیاج داریم تا بهشون تو دهنی بزنه!» اونقده بهم چسبید که خیال دارم قشنگ کشیده رو بچسبونم رو صورت اون که درباره انرژیهای زیبای زنانه حرف مفت بزنه!
تأکید میکنم من در این ابر مقاله درباره کهنالگوی های زنانه مینویسم.
کهن الگو پرسیفون:
یکی بود یک نبود. یه پری خوشگل و جوونی بود به اسم «پرسیفون» که از صبح تا شب وسط گلها میرقصید و آواز میخوند. پادشاه مردگان، هادس، یک دل نه صد دل عاشق پرسیفون میشه، ولی جرئت نمی کنه بره جلو و باهاش حرف بزنه. هادس پولدار و قدرتمنده، ولی راستش قیافه اش تعریفی نداره، رفتار دلنشین و دلبری هم نداره. زیادی خشک و عصاقورت داده اس، یه خرده هم غمگین و حساسه. تا حالا از هر دختری خواستگاری کرده، دختره به ریشش خندیده. هادس تصمیم می گیره این بار به جای زبون خوش، از زور و اجبار استفاده کنه. او پرسیفون رو می دزده و با خودش به زیر زمین، به دنیای مردگان، یعنی قلمرو و پادشاهی خودش می بره. پرسیفون اولش گریه می کنه، ولی کم کم متوجه میشه عجب جایی اومده! چه ثروتی در اختیارشه، چه قدرتی داره! ملکه شده و برو بیایی داره و بریز و بپاشی داره! راستش حتی یه کم سر و گوشش می جنبه و با یه خوشگل پسر، آدونیس، تیک و تاک می زنه. هادس هم به روی خودش نمیاره چون خوشحاله ملکه جوون و خوشگلی داره.
مادر پرسیفون از این که دختر گلش را دزدیدند، خیلی غمگین میشه. اسم مادر پرسیفون، دیمیتر است. او الهه مادر و الهه کشاوررزیه. گیاهان به دستور او رشد می کنن، درختان به فرمان او میوه می دن، احشام با اجازه او باردار میشن. دیمیتر بقدری غمگینه که همه گیاهان و درختان و شیر همه احشام خشک میشن و قحطی همه جا رو فرا میگیره.
خدایان می بینن اینطور که نمیشه، میرن سراغ هادس و مجبورش می کنن پرسیفون رو پس بده. پرسیفون دلش برا مامانش تنگ شده، ولی خب... اوضاعش پیش شوهرش هم خوب بود. به همین دلیل قبل از ترک شوهر، شش دونه انار می خوره. همین شش دونه باعث میشه نمک گیر شوهر بشه. ازین پس قرار میشه پرسیفون شش ماه سال پیش مامانش باشه و شش ماه سال پیش شوهرش.
آنچه در بالا خواندید افسانه پرسیفون است. با توجه به این افسانه بهراحتی میتوانید مشخصات کهنالگوی پرسیفون را بشناسید:
- پرسیفون بشدت دخترانه است، حتی در سنین میانسالی صورت جوانی دارد و روحیه شاد دخترانه.
- پرسیفون کنجکاو و عاشق تفریح و بازیگوشی است.
- پرسیفون عاشق یادگیری و تجربههای جدید است.
- پرسیفون به مامانش وابسته است و گوشبهفرمان او. خانمهایی که هفتهای هفت روز در خانه مادرشان بسر میبرند، پرسیفون قوی دارند.
- پرسیفون منعطف و پذیراست و با شرایط تطابق پیدا میکند. این مشخصه باعث میشود بهراحتی با آدمها کنار بیاید، ولی از طرفی این مشخصه میتواند سبب شود پرسیفون منفعل، بیهدف، مطیع، ضعیف و بیمسئولیت باشد و انتظار داشته باشد همیشه دیگران به کمک او بشتابند و کارهایش را انجام دهند.
- پرسیفون حرف دلش را نمیزند. اظهار عقیده نمیکند. بهجای ابراز خشم، خودخوری میکند. این ویژگی بعلاوه بیهدفی او و اینکه اجازه میدهد دیگران او را تحت کنترل قرار بدهند، او مستعد افسردگی و اضطراب میکند. (افسانه پرسیفون میگوید او خودش تصمیم نمیگیرد کجا زندگی کند، بلکه مادر و شوهرش بر سر او مرافعه میکنند، بعلاوه او شش ماه در نور آفتاب و شش ماه در تاریکی است، یعنی ممکن است از شادی فراوان به قعر غمگینی سقوط کند)
- پرسیفون نرم و منعطف است و برای تصمیمگیری قطعی وابسته به دیگران. به همین دلیل همیشه در تردید و دودلی است. این وضعیت بهویژه خواستگاران آنها را کلافه میکند چون تکلیف خود را نمیفهمند.
- پرسیفون بهراحتی به جنس مخالف جذب شده و از لحاظ جنسی مشتاق است. او در روابط عاطفی به دنبال ناجی است، به همین دلیل ممکن است با اساتید یا مردان بزرگتر خود وارد رابطه شود. پرسیفون زود اغوا میشود و ممکن است وارد روابط موازی شود (افسانه پرسیفون و رابطه او با آدونیس را به خاطر بیاورید) ولی این وضعیت او را دچار عذاب وجدان میکند.
نقاط ضعف پرسیفون:
- دودلی و تردید
- وابسته بودن
- پایین بودن اعتمادبهنفس
نقاط قوت پرسیفون
- عشق به یادگیری
- انعطافپذیری و خوب کنار آمدن با آدمها
توصیه به پرسیفون ها:
به خاطر داشته باشید شما جذاب هستید و برای بالا بردن جذابیت خود لازم نیست آفرودیت را در خود تقویت کنید. جذابیت شما از جنس جذابیت شکوفههای گیلاس است: صورتی، ملایم، معطر، دخترانه، معصوم. حیف است این جذابیت را با عطر تند آفرودیت آتش پرشراره او، تخریب کنید.
اما اگر پرسیفون در شما قوی است، برای بالا بردن اعتمادبهنفس و سلامت روحی پیشنهاد میکنم آتنا و هرا را در خود تقویت نمایید.
آتنا را در خود تقویت کنید تا برای رسیدن به هدفهایتان بتوانید روی خودتان حساب کنید. تا بتوانید برنامهریزی خوب و پشتکار کافی داشته باشید. بهاینترتیب در شغل خود مهارت و پیشرفت میکنید و درآمد کافی به دست میآورید. وقتی آتنا را در خود تقویت میکنید، میزان وابستگی شما به مادرتان کمتر شود و بتوانید به خرد خود تکیه کنید.
هرا را در خود تقویت کنید تا بتوانید خانه خود را بهخوبی مدیریت کنید. متأسفانه خانمهایی که پرسیفون قوی دارند بهقدری به شوهرشان وابسته میشوند که کوچکترین کارهای خانه را بدون همسرشان انجام نمیدهند و این وضعیت شوهرشان را دلزده و آشفته میکند. خانمهایی که پرسیفون قوی دارند، شاغل نیستند و یا شغلشان را جدی نمیگیرند. تصور میکنند محل کار، جایی برای تفریح و خوشگذرانی است و اگر بهشان خوش نگذرد (معمولاً در محل کار خوش نمیگذرد! کار، کار است دیگه! تفریح که نیست!) شغلشان را رها میکنند و به سراغ شغل بعدی میروند. همینطور مرتب از این شاخه به آنیکی میپرند. بعلاوه خانهداری درست و درمانی هم انجام نمیدهند. پرسیفون نه یک خانم شاغل است با شأن و درآمد یک خانم شاغل و نه یک خانم خانهدار، با خانهای مرتب و غذاهای خوشمزه. همین امر باعث نارضایتی و کلافگی همسرشان میشود.
پرسیفون های گرامی! شما همیشه جوان و معصوم به نظر میآیید و بهراحتی با مردم کنار میآیید. این دو ویژگی بشدت جذاب است. اگر تصمیمگیری و مدیریت را در خود تقویت کنید، در زندگی بشدت موفق خواهید بود.
هشدار: زندگی پرسیفون دو مرحله دارد: مرحله ناپختگی که تحت کنترل دیگران است و مرحله ملکه شدن که قدرت و جذابیت عمیقی دارد. پرسیفون وقتی ملکه میگردد که مجبور شود روی پای خودش بایستد و مسئولیت زندگی خود را به عهده بگیرد. بعضی پرسیفون ها هرگز ملکه نمیشوند و همیشه مثل پیچک به دور تنه درختی میپیچند. اگر پرسیفون در شما قوی است، منتظر دست بیرحم روزگار نمانید تا شما را از حمایتگرانتان محروم کند و مجبور شوید درختی قوی تبدیل شوید. همین امروز تصمیم بگیرید آتنا و هرا را در خود تقویت کنید.
این محصولات آموزشی را به شما توصیه میکنم:
راستی... یادتان باشد هر چهار آموزش را همزمان آغاز نکنید، بلکه یکییکی پیش بروید. ابتدا فایل صوتی اعتمادبهنفس را گوش کنید. فقط یک ساعت است. بعد خداحافظ خشم را بشنوید و شش ماه این دو آموزش را تمرین کنید. سپس هدفگذاری را گوش کنید و اهداف خود را بنویسید، مثلاً ظرف یکی دو هفته و بعد نوبت مدیریت زمان است. یک سال آینده را ظرف این چهار آموزش کنید تا ببینید چه تغییر شگفتی خواهید کرد.
اگر شما مجرد هستید و دوست دارید ازدواج کنید، پیشنهاد میکنم یک سال آینده برنامه ملکه را اجرا کنید. بهاینترتیب هرا و آتنا در شما بالا میرود، همچنین برای جذب خواستگار دلخواهتان آماده خواهید شد.
تقویت انرژی پرسیفون در خود
آتنا و آرتمیس قوی دارند، لازم است پرسیفون را در خود تقویت کنند.
آتنا بدون پرسیفون به موجودی بیاحساس، حسابگر و بشدت کنترلگر تبدیل میشود.
آرتمیس بدون پرسیفون به موجودی ستیزهگر و لجباز و یکدنده که تحملش خارج از توان دیگران است.
برای تقویت پرسیفون لازم است انعطافپذیری را در خود بالا ببرید:
- در درجه اول با خود مهربان باشید. بهجای انتقاد و سختگیری نسبت به خودتان، به اشتباهات خود بخندید و با از جسم خود بهخوبی مراقبت کنید.
- در طول روز، دستکم یک ساعت هیچ کاری انجام ندهید. آرام بگیرید و فنجانی چای بنوشید، تلفنی با دوستی گپ بزنید، فیلم شاد و معمولی ببینید یا رمانی عاشقانه بخوانید.
- از دیگران کمک بگیرید و زور نزنید همه کارها را بهتنهایی و با جان کندن انجام دهید.
- همچنین بدون قضاوت و راهنمایی و با همدلی به درد دل دیگران گوش کنید.
- سعی کنید با جمع هماهنگ باشید و پیروی کنید. آتنا و آرتمیس بهسرعت مدیریت جمع را به دست میگیرند و حاضر نیستند با روش دیگران پیش بروند و این کار به دلیل انعطافپذیری کم آنهاست.
به یکی از شما دوستان گفتم: تو پرسیفون قوی داری. از موهبتهای پرسیفون لذت ببر! و او با درماندگی گفت: مگه پرسیفون موهبت هم داره؟! پاسخ دادم: البته که داره! پرسیفون شیرین و جذاب و لطیفه. بهراحتی با آدمها کنار میاد و معاشرت میکنه. حضورش مثل باران بهاری، طراوتبخش و عزیز است. پرسیفون مشتاق یادگیریه. پرسیفون شهودیه و حس ششم قوی داره. وقتی ما بخواهیم شفای کودک دریافت کنیم، لازمه با پرسیفون پیش بریم. وقتی میخواهیم مدیریت هیجانات منفی رو یاد بگیریم، پرسیفون حاضر میشه به عمق تاریکی شیرجه بره و سرافراز برگرده. قدر پرسیفون را بدان دختر گلم.
میخوام برم سراغ کهن الگوی هرا
قبل ازون چطوره یادداشت یکی از دوستانتونو بخونید؟
این نوشته یکی از شما دوستان درباره پرسیفون است:
چقدرررر خوب بود، خیلی منتظر این پست بودم، فکر نمی کردم وقت کرده باشید ایمیل هایم را بخوانید چون پرمشغله هستید، هورررریا خوشحال شدم
فکر کنم این خشمی که مدتها در شکمم وول وول می خورد و من رو تشویق می کرد یه کاری کنم و حتماً بهتون خبر بدم آرتمیس کوچک درونم بود که تازگی ها بیدار شده (شاید برای همینه لحنم خیلی تغییر کرده و مثل یک شیر غران شدم) به عنوان یک پرسفون در حال تغییر چند تا از تجربیاتم رو به سایرین که اول راهن می کنم: تو دام آفرودیت شدن نیافتید، آفرودیت خالص بودن عاقبت خوشی نداره (حدود20% خوبه ولی غلو هرگز) وگرنه مراقب سوءاستفاده مردان شکارچی، خیانت و طلاق های چندباره، شکست عشقی های سنگین و... باشید، شاید یک آفرودیت تایپ براحتی از پس اینجور مشکلات بر بیاد ولی پرسفون نقاب آفرودیتی هرگزززز (بالاخره هر کس را بهر کاری ساختن!) برای متعادل کردن پرسیفونی: خواب زیاد ممنوع، بیکاری، ولو شدن رو کاناپه ممنوع، از این شاخه به اون شاخه پریدن ممنوع، پرخوری خصوصاً غذاهای چرب و شکلات و تنقلات ممنوع، فرار کردن از تصمیم گیری و اهمال کاری مطلقاً ممنوع! خیال پردازی های رویایی بیش از نیم ساعت کنسل، ولخرجی و خریدهای بی خودی کنسل، بیش تر از نیم ساعت با تلفن حرف نزنید و ... راه های تقویتشم گیس گلابتون جان میگه: هدفگذاری واقع گرایانه، یادگیری مدیریت زمان، تقویت مهارت تصمیم گیری، تقویت اعتماد بنفس و... بریم تاج گذاری کنیم تا ملکه بشیم
زنده باد هرا ملکه سیاست مدار، آفرودیت جذاب، آرتمیس جسور، آتنای بادرایت، دیمیتر سخاوتمند، هستیای آرامش بخش و پرسفون منعطف، زنده باد انرژی های زنانه!
کهن الگوی هرا، الهه ازدواج
یکی بود یکی نبود.این افسانه مال روزگاران قدیمه. اون موقعها که مردم فکر میکردند چندین خدا وجود داره و اسم رئیسشون زئوسه: زئوس خدای خدایان. زئوس دخترای خوشگلو خیلی دوس داشت و دخترا وقتی ثروت و قدرت اونو میدیدین مث برگ خزون و با میل و رغبت، تو آغوشش می افتادن. زئوس لذاتوشو میبرد و وقتی شیکم دختره بالا می اومد، می رفت سراغ دختر بعدی! یه روز چشم زئوس به یه خانم جوان زیبا مییفته و مث همیشه یک دل نه صد دل عاشقش میشه، ولی این دختره با بقیه دخترا فرق داشت و به زئوس محل نمیداد. زئوس هزار ترفند میزنه که خودشو به این دختر نزدیک کنه، ولی راهی پیدا نمیشه. بالاخره یه روز خودشو به یه قوی زیبا تبدیل میکنه که توی توفان گیر افتاده و خیس و لرزان خود را به آغوش هرا پرت می کنه. هرا دلش برای قوی خسته و خیس میسوزه و اونو در آغوش می گیره و نوازش می کنه. زئوس که از آغوش هرا سرمست میشه، به شکل واقعیش تبدیل میشه. فکر می کنه حالا که هرا اونو به عنوان یه پرنده بغل کرده و داره می بوسه، اگر صورت زیبا و هیکل برازنده شو ببینه، چه میکنه؟! اما هرا تسلیم نشد. تا وقتی از زئوس قول ازدواج نگرفت، نذاشت زئوس بهش نزدیک بشه. اونا طی جشن عروسی مفصلی، ازدواج کردن و ماه عسلشون 300 سال طول کشید، ولی وقتی از ماه عسل برگشتن، زئوس هوسبازی هاشو از سر گرفت و خیانتهای مکررش، حسابی هرا رو اذیت میکرد. هرا هروقت میفهمید زئوس با یه خانومی گرم گرفته، به سراغ اون خانومه میرفت و پدرشو میسوزوند! هرا زن زیبایی بود و فرصتهای زیادی برای خیانت کردن و تلافی رفتار هوسبازانه شوهرش داشت، ولی هرگز چنین نکرد.
آنچه در بالا خواندید افسانه هرا است. با توجه به این افسانه بهراحتی میتوانید مشخصات کهنالگوی هرا را بشناسید:
- هرا بشدت به ازدواج و داشتن همسر اهمیت میدهد.
- او دوست دارد عروسی مفصلی داشته باشد.
- او به جایگاهی که با توجه به ازدواجش کسب میکند، بشدت علاقهمند است.
- او به همسرش وفادار است و متعهد میماند. بدون وجود هرا، روابط کوتاهمدت و بیدوام است.
- اگر همسرش به زنی دیگر توجه کند، او همسرش را مقصر نمیداند، بلکه آن زن دیگر را مقصر میشمارد و به هر ترفندی او را از سر راه برمیدارد.
- هرا در هنگام ناکامی، خشمگین میشود و با کینهتوزی و سیاست، رقیب را مورد هجوم قرار میدهد.
هرا انتظار دارد همسرش آسایش و رفاه او تأمین کند، به همین دلیل به مردان موفق و باکفایت توجه دارد. هنرمند آس و پاس و دانشمند فقیر هیچ جذابیتی برای هرا ندارد.
هرا زود ازدواج میکند. عاشق خرید جهیزیه و برگزاری جشن عروسی شکوهمند است.
هرا شیکپوش است. حلقه نامزدی نگیندار به دست دارد. پاشنهبلند میپوشد. لباسهایش شیک و درعینحال خانمانه است.
هرا طلاق نمیگیرد، حتی اگر ازدواج خوبی نداشته باشد.
هرا همیشه ازدواج خود را خوب و رابطهاش با همسر را صمیمانه نشان میدهد، حتی اگر واقعیت نداشته باشد. حفظ آبرو برای هرا بسیار مهم است و آبروی هرا، ازدواجش است.
فرزندان زن هرایی میدانند بهترین چیزها مال پدرشان است و مهمترین فرد برای مادر، پدرشان است.
کلید اصلی شناسایی انرژی هرا: اگر مرد خیانت کند، هرا، زن دیگر را مقصر میداند و تنبیهش میکند.
هرا بهصورت ذاتی میداند کجا دنبال همسر بگردد و بدون اینکه آویزان مردی شود، میتواند شوهر دلخواهش را بیابد. به این دو نمونه توجه کنید:
- کیت میدلتون قرار بود همراه دو دوستش به دانشگاه ادینبرا درخواست بدهد، ولی وقتی معلوم شد پرنس ویلیام قرار است در دانشگاه سنت اندروز و رشته تاریخ هنر تحصیل کند، کیت بدون هیچ تردیدی دانشگاه و رشتهاش را تغییر داد تا سر راه پرنس جوان قرار بگیرد. حتی مثل پرنس ویلیام یک سال دیرتر دانشگاه را آغاز کرد تا حتماً همکلاسی ولیعهد آینده انگلیس باشد!
- مگان در سفری به لندن به دوستش، میشا نانو - طراح مد، میگوید مایل است با یک نجیبزاده انگلیسی آشنا شود. میشا موجبات آشنایی مگان و پرنس هری را فراهم کرد.
اگر دوست دارید ازدواج کنید از این دو دوشس سلطنتی پیروی کنید: بدانید چگونه شوهری میخواهید، تحقیق کنید کجا میتوانید با او آشنا شوید، از دوستانتان بخواهید واسطه آشنایی شما با مرد دلخواهتان شوند و بابت جستجوی همسر آینده و پدر فرزندانتان احساس خجالت و شرمندگی نکنید. در این روزگار کرونایی، لازم است ترفندهایی تازه بکار ببرید، پیشنهاد میکنم در دوره رایگان عشق در دوران کرونا ثبتنام کنید.
نقاط قوت
- تعهد و وفاداری
- مقدس شمردن ازدواج و هرز نرفتن در روابط کوتاهمدت و متعدد
- سیاستمداری
- افتخار به همسر
- بسیار باسلیقه و کدبانوگری درجهیک
نقاط ضعف
- خشم
- کینهتوزی
- زبان تلخ و انتقادگری
- جاسوسی همسر و حسادت
برای هرا مهمترین هدف زندگی، ازدواج و داشتن همسر است. اگر او به دانشگاه میرود، برای تحصیل علم نیست، بلکه برای آشنایی و تماس با مردان تحصیلکرده است تا بتواند خواستگار خوبی پیدا کند.
هرا وقتی با مرد مجرد مناسبی آشنا شود، میتواند او را به ازدواج بکشاند. اگر طرف مقابل قصد ازدواج نداشته باشد، بهراحتی او را کنار میگذارد و به جستجوی خود برای همسر مناسب ادامه میدهد. هرا بازیچه مردان هوسباز نمیشود.
هرا، آفرودیت و پرسیفون، هر سه از نظر آقایان جذاب و دوست داشتنی هستند. تفاوت اصلی این سه کهن الگو در رابطه با مردان این است که:
- هرا بازیچه مردان هوسباز نمیشود، چون دنبال رابطه متعهدانه است و به کمتر از آن رضایت نمیدهد.
- آفرودیت بازیچه نمیشود، بلکه مردان را بازیچه خودش میکند. او از روابط کوتاه یا موازی احساس گناه نمیکند، بلکه لذت میبرد.
- متأسفانه پرسیفون بازیچه مردان هوسباز میشود. علیرغم میلش روابط کوتاهمدت و موازی دارد و بابت آنها شرمنده و ناراحت است.
هرا در درجه اول خود را همسر و کدبانو میداند. ممکن است شاغل نباشد و اگر شاغل باشد، ساعات کاری خود را به نحوی تنظیم میکند که با همسرداری او تداخل پیدا نکند.
هرا اگر ازدواج نکند، حتی اگر تحصیلات بالا و شغل بسیار خوبی داشته باشد، ناراضی است و خود را شکستخورده و ناقص میداند.
هرا به متأهل بودن و به همسرش افتخار میکند. او ازدواج را مقدس میداند و به آن متعهد میماند.
هرا هیچ دوستی غیر از همسرش ندارد و از هیچ معاشرتی بهاندازه همنشینی با همسرش لذت نمیبرد.
برای هرا مهمترین فرد، همسرش است. انتظار دارد همسرش هم او را مهمترین بداند. اگر همسرش دیگری را مهمتر بشمرد، هرا بشدت حسودی میکند.
اگر هرا به همسرش مشکوک شود، او را تعقیب میکند، موبایلش را چک میکند، او را کنترل میکند. بهاینترتیب او را کلافه میکند.
اگر هرا با بدرفتاری یا خیانت همسرش مواجه شود، طلاق نمیگیرد، ولی بشدت آزرده میشود و احساس بیارزشی میکند. او پر میشود از خشم و کینهتوزی. آن زن دیگر را پیدا کرده و بیچارهاش میکند.
در دهه هفتاد میلادی، همزمان با موج دوم فمینیسم، حمله بزرگ به هرا و دیمیتر آغاز شد و تا امروز کمابیش ادامه دارد. در دوران مدرن، خانمها تحتفشار قرار میگیرند که بهجای همسر و ازدواج و فرزند، به شغل خود اهمیت بدهند. همین مسئله سبب میشود دختران جوان هرا و دیمتیر را در خود پرورش ندهند یا سرکوب کنند و در میانسالی از تشکیل ندادن خانواده و نداشتن همسر و فرزند رنج بکشند.
- با کمرنگ شدن انرژی هرا، آمار ازدواج پایین آمد و آمار طلاق بشدت بالا رفت.
- همچنین با کمرنگ شدن انرژی دیمیتر، تمایل به فرزندآوری کاهش یافت و رشد جمعیت در کشورهای غربی منفی شد.
خوشبختانه هماکنون موج سوم فمینیسم در جریان است و به زنان حق داده میشود که راه خود را انتخاب کنند، پس خانمی که دوست دارد ازدواج کند و صاحب فرزند شود، مورد سرزنش قرار نمیگیرد. همچنین دولت های مترقی برنامه های مدون و طولانی مدت برای تقویت انرژی هرا و دیمتیر اجرا کردند.
برای مثال ظرف 40 سال اخیر برنامه های فرهنگی حساب شده برای تحکیم ازدواج در آمریکا انجام شده است و آمار طلاق سال 2017 نسبت به چهل سال قبل 30% کاهش یافته است.
در بعضی کشورهای اروپایی برای تشویق زنان به فرزند آوری، به آنها مرخصی زایمان طولانی داده میشود، همچنین بابت به دنیا آوردن هر فرزند، کمکهزینه خوبی دریافت میکند. پرداخت کمکهزینه تا وقتی فرزند 18 ساله شود، ادامه دارد. فرزند سوم که نگو و نپرس! در این کشورها به دنیا آوردن فرزند سوم مزایایی هنگفت دارد! (نکات مربوط به کمکهزینه فرزند آوری را در معرفی کهنالگوی دیمتیر تکرار خواهم کرد)
به خاطر داشته باشید هرگز اجازه ندهید کسی شما را بابت علاقهتان به ازدواج، تحقیر کند. هرگزززززز!
توصیه به هرا
باعجله و بدون مطالعه ازدواج نکنید.
مدیریت خشم را بیاموزید.
کدبانوگری را برای دل خودتان انجام بدهید.
دایره معاشرتتان را گسترش بدهید و دوستان بیشتری داشته باشید.
دست از کنترل و جاسوسی همسرتان بردارید. این رفتار، همسرتان را از شما دور میکند.
خوشزبان باشید. نیش نزنید.
انتقاد نکنید. اگر لازم است تذکری بدهید، سه تعریف کنید و یک انتقاد، تا آدمها را از خودتان از خودتان فراری ندهید.
ازدواج فقط یکی از اهداف زندگی است. اهداف متعدد و جذاب برای خودتان بیابید تا تکبعدی نشوید و منبع رنج و لذتتان فقط همسرتان نباشد.
هرا عاشق همسرداری است، به همین دلیل از تمرینات زندگی مثل عسل و مدیریت زمان در شش روز و نصفی و کتابچه زن، مرد، پول لذت می برد.
هرا باید مدیریت خشم را یاد بگیرد. به همین دلیل پیشنهاد می کنم خداحافظ خشم را تمرین کند.
آموزش های پیشنهادی برای هرا
خداحافظ خشم (خیلی مهـــــــــــــــــــم و ضروری)
زن، مرد، پول
زندگی مثل عسل
مدیریت زمان در شش روز و نصفی
پرورش هرا
اگر هرا در خانمی قوی نباشد، تا قبل از سیسالگی با انرژی آفرودیت، از روابط کوتاهمدت و بی تعهد لذت برده و یا با انرژی پرسیفون، از این شاخه به آن شاخه پریده و از مسئولیت و تعهد پرهیز میکند.
آتناها، سرگرم ساختن امپراتوری خود هستند و اهمیتی به مردان نمیدهند. معمولاً حوالی 40 سالگی به فکر ازدواج میافتند و اگر ازدواج کنند معمولاً وارد یک خانواده از پیشساخته شده میشوند، یعنی ازدواج با مرد صاحب فرزند.
آرتمیسها، درگیر مبارزات شخصیشان هستند و دستیابی به استقلال. به همین دلیل ازدواج برایشان بیاهمیت است. آنها معمولاً حوالی 40 سالگی به فکر ازدواج میافتند و اگر ازدواج کنند معمولاً وارد یک خانواده از پیشساخته شده میشوند، یعنی ازدواج با مرد صاحب فرزند.
دیمیترها عاشق بچهدار شدن هستند و برای بچهدار شدن، در اولین فرصت ازدواج میکنند. آنها اهمیت زیادی به همسرشان نمیدهند و ازدواج سردی دارند. ممکن است همسرشان معشوقه و دوستدختر داشته باشد، ولی دیمیتر حسودی نمیکند و سرش با بچههایش گرم است.
هستیاها اگر ازدواج نکنند، هیچ دلخوری و ناراحتی ندارند. آنها درگاه عبودیت خداوند را بیشتر دوست دارند تا تختخواب مشترک با همسر را.
اگر دوست دارید ازدواج کنید و ازدواجتان را حفظ نمابید،
لازم است انرژی هرا را در خود تقویت کنید.
اگر مجرد هستید و دوست دارید ازدواج کنید، بهجای هوسرانیهای آفرودیت و بازیگوشیهای پرسیفون، لازم است انرژی هرا را در خود بالا ببرید.
بهعنوان یک خانم مجرد چطوری انرژی هرا را در خود تقویت کنید؟
پیشنهاد میکنم ابتدا فوق سری را گوش کنید و سپس به مدت یک سال تمرینات راه ملکه را انجام دهید. در پایان یک سال انرژی هرا و آتنا در شما تقویت میشود.
اگر همینالان متأهل هستید، برای حفظ ازدواج خود بهجای هوسرانیهای آفرودیت و یا استقلالطلبیهای آرتمیس، انرژی هرا را در خود تقویت کنید.
بهعنوان یک خانم متأهل چطوری انرژی هرا را در خود تقویت کنید؟
تمرینات راه ملکه ویژه متأهلین را انجام دهید. یک برنامه 60 هفتهای. در پایان 60 هفته، هرا در شما تقویت شده، آنهم بدون نقاط ضعف دردناک هرا، یعنی یک هرای مثبت از آب درمیآیید.
این هم یک راهنمایی مختصر برای بیدار کردن هرا در شما: کهنالگوی هرا، الهه ازدواج
کهنالگوی دیمیتر: الهه مادر
یکی بود یکی نبود. در روزگار دور، یه خانومی بود که یه دختر داشت. دخترش همه زندگیش و همه شادیاش بود. دورش میچرخید، مواظب بود خوب غذا بخوره و حسابی مراقبش بود. در واقع خانومه از همه دور و بریاش مراقبت میکرده و مواظبشون بود: گیاهها و حیوونا و خلاصه همه. یه روز یه مردی میاد دخترشو رو میبره تا باهاش ازدواج کنه. مرده با دختره عروسی میکنه و اونو ملکه خونه و زندگیش میکنه و همه چی به پاش میریزه. دختره هم بگی نگی از زندگیش راضی بوده، ولی مادره خیلی غصه میخوره. از شدت غم و غصه یه چیکه آب و یه لقمه نون هم از گلوش پایین نمیرفته. او ظرف یه مدت کوتاه از یه زن موطلایی بشاش که همیشه یه تاج گل روی سرش داره به پیرزنی چروکیده با بغضی در گلو تبدیل میشه. خانومه اونقده غصه می خوره که حواسش از همه پرت میشه. گیاهها خشک میشن، حیوونا بی غذایی میکشن و دیگه آبستن نمیشن. قحطی میاد و همه به سختی میفتن، ولی خانومه دست از دادخواهی برنمی داره و اونقده دست به دامان این و اون میشه که بالاخره رئیس روسا مجبور میشن واسطه شن و دختره رو از شوهرش پس بگیرن. دختره تو خونه شوهرش شیش تا دونه انار میخوره و نمک گیرش میشه. برا همین قرار میشه شش ماه پیش مامانش باشه و شش ماه پیش شوهرش. اسم خانوم قصه ما که عاشق دخترشه و مواظب همه اطرافیانه، دیمیتر است و اسم دخترش پرسیفون است که قصه شو قبلاً خوندین. دیمیتر الهه حاصلخیزیه و باوروی و نونه. او زمین و حیواناتو بارور می کنه تا آدما غذای کافی داشته باشن.
همانطور که قصه نشان میدهد دیمیتر دو جنبه دارد:
- دیمیتری که اجازه مادری کردن دارد، مهربان، متعهد و مراقب کودکان و ناتوانان است که با دست و دلبازی به همه غذا میدهد و از حق کسانی که زیر بالوپر گرفته دفاع میکند.
- و دیمیتری که از مادری کردن محروم میشود، زنی خشمگین و رنجدیده است که خود را قربانی میداند. زنی افسرده با کمردرد و سردرد و خستگی همیشگی. زنی که همیشه چشمبهراه فرزندانش است تا او را خوشحال کنند و یا مادری که فرزندش را از بشدت خود میراند چون فرزندش میخواهد زندگی شخصی داشته باشد.
زن دیمیتری در زمینه مادری اولین و پیشرو است. او در روابطش پرورشدهنده، حمایت گر و یاریرسان و بخشنده است. او سخاوتمند است و برای دیگران هرچه لازم باشد فراهم میکند: سوپ جوجه، آغوشی حمایت گر، پول برای رفع مشکل و دعوت دائمی «برگرد پیش مامان!» او زنی محکم و قابلاتکاست و هر کاری که لازم باشد با کارایی و صمیمیت انجام میدهد. او وفادار و نوعدوست است. او برای نجات عزیزانش سرسخت و راسخ است.
دیمیتر کهنالگوی مادری است. او مظهر غریزه مادری است که از طریق بارداری و پرورش جسمی و روحی دیگران ارضا میشود. این کهنالگوی قدرتمند میتواند مسیر زندگی یک زن را تعیین کند و تأثیر قابلتوجهی بر اطرافیانش بگذارد. همچنین این کهنالگو میتواند اگر نیاز زن به پرورش ناکام شود، زن را بهسوی افسردگی بکشاند. زنی که کهنالگوی دیمیتر در او قوی است دوست دارد مادر شود و زمانی که مادر میشود این نقش را بسیار رضایتبخش مییابد. کهنالگوی مادر، زنان را برمیانگیزد دیگران را تغذیه کنند، بخشنده و سخاوتمند باشند و از مراقب بودن و فراهمکننده بودن احساس رضایت کنند.
غریزه مادری- دیمیتر دوست دارد باردار شود و فرزند داشته باشد. اگر ناخواسته باردار شود، نمیتواند سقطجنین انجام دهد، حتی اگر به نفع او باشد. فکر سقطجنین او را به عذاب وجدان شدیدی دچار میکند. اگر به هر دلیل نتواند باردار شود، میل مادری کردن را از مادرخواندگی یا پرستاری بچههای دیگران، عشق مادرانه خود را ابراز میکند.
فراهمکننده غذا- دیمیتر لذت میبرد برای خانواده و مهمانانش آشپزی کند. وقتی دیگران از غذا لذت میبرند، غرق در لذت مادری خوب بودن میشود. (آتنا میتواند آشپز ماهری باشد، ولی لذت او از مهارتش در آشپزی است) اگر دیمیتر در شرکتی مشغول به کار باشد از اینکه برای سایر افراد چای بیاورد، لذت میبرد، برعکس آرتمیس که اگر مردها چنین کاری انجام ندهند، احساس خفت و خواری میکند.
مادر سرسخت- سرسختی مادرانه یکی دیگر از جنبههای دیمیتر است. چنین مادرانی وقتی پای خوشبختی فرزندانشان در میان است، تسلیم نمیشوند. برای مثال مادری که پافشاری میکند فرزند معلولش از آموزش کافی برخوردار شود و آنقدر اصرار میکند که امکانات لازم را به دست میآورد.
مادر بخشنده- دیمیتر بخشندهترین اسطوره زن است. او به بشریت اسرار کشاورزی را بخشید. زنان دیمیتری دیگران را تغذیه میکنند و مراقبت فیزیکی انجام میدهند. برخی دیگر حمایتهای عاطفی و روانشناختی و بعضی دیگر پرورش معنوی برای افراد به ارمغان میآورند. مادران دیمیتری برای فرزندانشان هر سه سطح حمایت را فراهم میکنند: مراقبت فیزیکی، وقتی کودک خردسال است، حمایت عاطفی، وقتی فرزند نوجوان است و حمایت معنوی و خردورزانه وقتی فرزندان در طول زندگی دچار اندوه و نومیدی میشوند.
مادر مستعد افسردگی- وقتی کهنالگوی دیمیتر در زنی قوی باشد و او نتواند آن را ارضا کند، دچار افسردگی میشود. مثل زمانی که زن نازا است و یا فرزندش را از دست میدهد و یا وقتیکه فرزندش خانه را برای تحصیل، ازدواج یا مهاجرت ترک میکند. در چنین شرایطی زن دیمیتری بهجای اینکه خشمگین شود و فعالانه مسببین را قلعوقمع کند، افسرده میشود و در خود فرو میرود.
مادر مخرب – زمانی که مادر اندوهگین در خود فرو میرود، دیگر نیازهای اطرافیان را برآورده نمیکند. مثل مادرانی که روزها با کودکان خود حرف نمیزنند یا فرزندان کوچک خود را تنها میگذارند و بهاینترتیب به آنها آسیب جسمی و روانی وارد میکنند.
و یا مادرانی که جلوی رشد و استقلال فرزندانشان را میگیرند زیرا زنان دیمیتری احتیاج دارند موردنیاز باشند و وقتی احساس کنند فرزندشان به آنها نیاز ندارند، احساس طردشدگی میکنند.
مادری که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم نمیگذارد فرزندانش ازدواج کنند تا همیشه ور دلش باشند.
مادر شوهری که همه توجه پسرش را میخواهد و با همسر پسرش رقابت و حسادت میکند. متأسفانه پسران چنین مادری، بیشترین توجه را به مادرشان نثار میکنند و گوشبهفرمان او هستند. آنها اجازه میدهند همسرشان مورد آزار مادرشان قرار بگیرد. ازنظر چنین پسرانی، بهترینها مال مادر است و حرف، حرف مادر.
خانم حمیده خیرآبادی/نادره نقش مادر تیپیک ایرانی را بازی می کند
شغل و ارتباط با سایر زنان: دیمیتر جاهطلبی ندارد. دنبال تحصیلات بالا و شغلهای چشمگیر و با درآمد بالا نیست. دیمیتر با زنان دیگر رقابت نمیکند. تنها موردی که باعث حسادت او میشود «بچه» است. اگر زنان دیگر بچه داشته باشند و او بچه نداشته باشد، حسودی میکند. معمولاً زنان دیمیتری دوستیهای محکمی با سایر زنان دیمیتری دارند.
ارتباط با مردان: دیمیتر به جذابیت جنسی مرد، هوش او یا موقعیت اجتماعی او اهمیت نمیدهد، بلکه مردی را میخواهد که بتواند برای او و فرزندانش خانه و سرپناهی فراهم کند و مراقبشان باشد. پس از ازدواج، همسری پرشور نیست، بلکه برای شوهرش مادری میکند. معمولاً مردانی جذب دیمیتر میشوند که دوست دارند همسرشان مثل یک مادر آنها را تر و خشک کند. زن دیمیتر معمولاً خودش همسرش را انتخاب نمیکند، بلکه نیاز مرد را میبیند و به نیاز او پاسخ مثبت میدهد. همسرش بهجای آنکه مردی پخته و فهمیده باشد، معمولاً پسری خودشیفته، بیمسئولیت و نابالغ ازنظر عاطفی است. دیمیتر رفتارهای خودخواهانه و غیرمسئولانه شوهرش را بهراحتی میبخشد چون معتقد است «مردها همیشه پسربچه هستن!»
دیمیتر وقتی شاد است که بتواند در خانهاش از فرزندانش مراقبت کند، بدون دغدغه کسب معاش، نان بپزد، غذاهای سالم بپزد، گلها و گیاهان را پرورش دهد و بخشی از جامعه باشد، نه آنکه در کنج خانه منزوی شود و احساس کند کارهایش ارزش اقتصادی زیادی ندارد. بسیاری از مادران امروزی، شاغل هستند و وقتی پس از پایان یافتن ساعات کاری به خانه برمیگردند، باید باعجله و تقلا کارهای خانه را سروسامان بدهند. آنها خستهتر و گرفتارتر از آن هستند که از دیمیتر درون خود لذت ببرند: با عشق آشپزی کنند، گیاهان را نوازش کنند و عطر نان و کیک را در خانه راه بیندازند. آنها پس از ساعتهای طولانی کار خارج از خانه، با خستگی به خانه برمیگردند و باید کارهای خانه را باعجله سروسامان بدهند. آنها وقت و انرژی کافی برای لذت بردن از جنبه دیمیتر وجودشان را ندارند. آنها نمیتوانند با فرزندانشان بازی کنند، غذاهای سالم بپزند و خانه را از عطر نان پر کنند. متأسفانه این روزها دیمیتر مورد بیتوجهی قرار گرفته است. از طرفی زنان به خاطر شغلشان مایل نیستند بچهدار شوند و بچهدار شدن را دست و پاگیر و پرزحمت میبینند. پس نسبت به جنبه دیمیتر وجودشان بیمهر میشوند و آن را تغذیه نمیکنند.
بسیاری از زنان دیمیتری از جنبش تساوی حقوق زنان به خاطر بیارزش شمردن نقش مادری بیزار هستند. آنها دوست دارند مادران تماموقت باشند، درحالیکه احساس میکنند مجبورند بیرون از خانه کار کنند.
اگر دیمیتر هستید، این توصیهها را جدی بگیرید:
اگر با کهنالگوی دیمیتر احساس هم ذات پنداری دارید، لازم است بدانید که میل شدید شما به مراقبت از اطرافیان، باعث میشود فرسوده و پیر بشوید. پس یاد بگیرید «نه» بگویید و انتخاب کنید چه زمانی و به چه کسی خدمت ارائه بدهید.
زن دیمیتری، مادری را به همه کارهای دنیا ترجیح میدهد و در دنیای امروز این شیوه تفکر باعث میشود از نظر مالی، وابسته و ناتوان باشد. اگر همسر بیفکر یا سوءاستفادهچی داشته باشد، مشکلات بزرگی برایش پیش میآید. پس لازم است یاد بگیرید به مسائل مالی اهمیت بدهید. اگر شاغل هستید، همه درآمدتان را به دیگران نبخشید و اگر خانهدار هستید، حتماً پساندازی دور از چشم دیگران داشته باشید.
میل شدید شما به حمایت از دیگران سبب میشود، اطرافیان شما تنبل و بیعرضه شوند. پس بار مسئولیت همه را به دوش نگیرید. اجازه بدهید دیگران روی پای خود بایستند. البته زنان دیمیتری معمولاً این جنبه وجود خود را نمیبینند. آنها خود را مادرانی نمونه میدانند که هر کاری انجام میدهد برای نفع فرزندانش است. اگر شما تمایلات تملک طلبی خود را کنار بگذارید، میتوانید رشد کنید.
زن دیمیتری وقتی ناکام میشود، نمیتواند فعالانه خشم خود را نشان بدهد. پس بهجای خشمگین شدن، افسرده میشود و در خود فرو میرود و دست از ارائه خدمات برمیدارد. وقتی او به خاطر خشم و غم، دیگر از خانوادهاش مراقبت نمیکند، به آنها آسیب میزند. این آسیب زدن غیرمستقیم، درواقع پرخاشگری منفعلانه و زیرزیرکی است. زن دیمیتری باید یاد بگیرد با احساسات منفیاش روبرو شود و جسارت ورزانه نیازهایش را طلب کند. آموختن مدیریت خشم و عواطف منفی برای زن دیمیتری ضروری است تا جنبه تاریکش به عزیزانش صدمه نزند. توجه کنید نام دیگر دیمیتر، الهه سیاه است.
زن دیمیتری باید از فقط دیمیتر بودن فراتر رود، وگرنه فرزندان وابسته می پرود، از نظر مالی به دردسر میافتد، دچار بیماریهای روانتنی و پیری زودرس میشود و در احساس قربانی بودن فرو میرود و افسرده میشود.
زن دیمیتری میتواند تشخیص بدهد دوست دارد مادر باشد و مادری کند و نمیتواند به دیگران نه بگوید، ولی نمیتواند پرخاشگری منفعلانه خود را تشخیص بدهد و قبول نمیکند بیش از کنترلگر است. فقط میداند پس از کلی ارائه خدمت، از او بهاندازه کافی قدردانی نمیشود و بابت این موضوع افسرده میشود. بزرگترین مانع رشد زن دیمیتری، این است شناخت و پذیرش نسبت به جنبههای منفیاش ندارد. وقتی کمکم این موارد را پذیرفت، تغییر رفتار ساده است و میتواند موارد زیر را بهخوبی بیاموزد:
- آموختن مدیریت خشم و عواطف منفی – محصول آموزشی خداحافظ خشم
- آموختن «نه» گفتن و ارائه خدمات انتخابی - محصول آموزشی خداحافظ خشم
- آموختن مدیریت مالی و داشتن پسانداز – مطالعه مقالههای رایگان پولدار شوید گیس گلابتون
- کنار گذاشتن کنترلگری و وابسته کردن اطرافیان
- اجازه دادن رشد استقلال در فرزندان – مثلاً زن دیمیتری نمیگذارد دخترش بهتنهایی آشپزی کند. آنقدر در آشپزخانه دوروبر او میپلکد و همهچیز را زیر نظر میگیرد و حتی کار را از دست دخترش میگیرد که بالاخره دخترش نمیتواند بهتنهایی یک تخممرغ نیمرو کند! زن دیمیتری باید این رفتارهایش را بشناسد و کنار بگذارد. او باید به فرزندانش اجازه بدهد اشتباه کند و بهتنهایی گلیمشان را از آب بیرون بکشند. کودک باید از ششماهگی جدا از والدین بخوابد، از دوسالگی خودش غذا بخورد و به دستشویی برود. در ششسالگی بتواند اتاقش را مرتب کند و کیف مدرسهاش را بچیند. در دهسالگی علاوه بر اینکه کارهای شخصیاش را انجام دهد، در کارهای خانه هم سهم فعالی داشته باشد. مادری که لقمه صبحانه را در دهان پسر هفدهسالهاش میگذارد و گوشت را در بشقابش تکه میکند، صدمه جبرانناپذیری به آینده فرزندش میزند. او این کارها را برای نفع فرزندش انجام نمیدهد، بلکه به خاطر میل شدید خودش به موردنیاز بودن است که فرزندش را بیعرضه و ناتوان میکند.
راههای تقویت دیمیتر و دعوت او به خود:
اگر تصمیم دارید بچهدار شوید، لازم است دیمیتر را در خود پرورش بدهید.
- به زنان باردار توجه کنید. آنها را بیابید و مدتی در کنارشان باشید.
- درباره بارداری بیاموزید. کتاب بخوانید، فایل صوتی گوش کنید یا پیج های اینستاگرامی مربوطه را دنبال کنید.
- به نوزادان توجه کنید. آدمهای بچهدار را پیدا کنید با آنها دمخور شوید.
- هر روز تصاویر نوزادان را به تماشا کنید و یکی دو عکس از نوزادان و شیرخواران را به دیوار نصب کنید، جایی که بتوانید بهراحتی تماشایشان کنید. یا تصویری از کودکی شیرین و بامزه را در بکگراند موبایل و کامپیوترتان قرار بدهید.
- هر روز تصاویر زنان باردار را تماشا کنید.
- به کمک فتوشاپ، عکسی از بارداری خودتان را بسازید؛ یعنی صورتتان را روی عکس بدن یک زن باردار نصب کنید. این عکس را جایی بگذارید که مرتب چشمتان به آن بیفتد.
توجه کنید که تصاویر زن باردار، یا بارداری خودتان و یا تصویر شیرخواران را در معرض تماشای افراد فضول و منفیباف قرار ندهید. این یک خواسته شخصی است و لازم نیست همه مردم از آن خبردار شوند. وقتی درباره بارداری تصمیم میگیرید، کافی است که خودتان و همسرتان بدانید.
- از گیاهان آپارتمانی نگهداری کنید. گل بکارید، سبزی بکارید، گوجهفرنگی و کدو بکارید. حتی اگر باغچه ندارید، میتوانید در گلدان یا جعبهای کوچک، کشت و زرع کنید.
- قبل از بچهدار شدن، ببینید آیا میتوانید یک گیاه را چند ماه زنده نگه دارید؟
- اگر امکانش هست تولهسگ یا بچهگربهای را بزرگ کنید. البته معمولاً در ایران چنین امکانی وجود ندارد، ولی نگهداری از یک حیوان کوچک، شما را برای پذیرفتن مسئولیت بچه آماده میکند.
- از حالا وقتتان را برای بچهدار شدن، خالی کنید. اگر شغل شما وقت و انرژی زیادی از شما میگیرد، معمولاً بارداری شما با دشواری و تأخیر صورت میگیرد.
- ازحالا فضایی از خانه را برای نوزادتان خالی کنید. لازم نیست تدارک زیادی انجام بدهید، ولی خالی کردن گوشهای برای گهوارهای که قرار است بهزودی در آنجا جای بگیرد و خریدن یکی دو تکه لباس نوزاد، شرایط را برای بارداری شما آماده میکند.
- پوشیدن رنگ سبز، نصب دستهای خوشه گندم به دیوار و پختن نان هم میتواند به دعوت از دیمیتر کمک کند. دیمیتر الهه «نان» است و حاصلخیزی و گندم، گیاه موردعلاقه او.
در دهه هفتاد میلادی، همزمان با موج دوم فمینیسم، حمله بزرگ به هرا و دیمیتر آغاز شد و تا امروز کمابیش ادامه دارد. در دوران مدرن، خانمها تحتفشار قرار میگیرند که بهجای همسر و ازدواج و فرزند، به شغل خود اهمیت بدهند. همین مسئله سبب میشود دختران جوان هرا و دیمتیر را در خود پرورش ندهند یا سرکوب کنند و در میانسالی از تشکیل ندادن خانواده و نداشتن همسر و فرزند رنج بکشند.
- با کمرنگ شدن انرژی هرا، آمار ازدواج پایین آمد و آمار طلاق بشدت بالا رفت.
- همچنین با کمرنگ شدن انرژی دیمیتر، تمایل به فرزندآوری کاهش یافت و رشد جمعیت در کشورهای غربی منفی شد.
خوشبختانه هماکنون موج سوم فمینیسم در جریان است و به زنان حق داده میشود که راه خود را انتخاب کنند، پس خانمی که دوست دارد ازدواج کند و صاحب فرزند شود، مورد سرزنش قرار نمیگیرد. همچنین دولتهای مترقی برنامههای مدون و طولانیمدت برای تقویت انرژی هرا و دیمیتر اجرا کردند.
برای مثال ظرف 40 سال اخیر برنامههای فرهنگی حسابشده برای تحکیم ازدواج در آمریکا انجام شده است و آمار طلاق سال 2017 نسبت به چهل سال قبل 30% کاهش یافته است.
در بعضی کشورهای اروپایی برای تشویق زنان به فرزند آوری، به آنها مرخصی زایمان طولانی داده میشود، همچنین بابت به دنیا آوردن هر فرزند، کمکهزینه خوبی دریافت میکند. پرداخت کمکهزینه تا وقتی فرزند 18 ساله شود، ادامه دارد. فرزند سوم که نگو و نپرس! در این کشورها به دنیا آوردن فرزند سوم مزایایی هنگفت دارد! (نکات مربوط به کمکهزینه فرزند آوری را در معرفی کهنالگوی دیمیتر تکرار خواهم کرد)
به خاطر داشته باشید هرگز اجازه ندهید کسی شما را بابت علاقهتان به ازدواج و بچهدار شدن، تحقیر کند. هرگزززززز!
اگر علاقهای به باردارشدن و پرورش کودکان خردسال ندارید، احتمالاً انرژی آتنا یا آرتمیس و یا هر دو در شما بالاست. یادتان باشد اگر دلتان هرگز نخواهد بچهدار شوید، هیچ اشکالی ندارد. آدمها متفاوت هستند و اولویتهای متفاوتی دارند، این تفاوتها زیباست. اما اگر روزی روزگاری دلتان خواست صاحب فرزند شوید، آن بالا نوشتم که چگونه دیمیتر را در خود فعال کنید.
اگر دیمیتر هستید و به هر دلیلی نتوانستید باردار شوید، مبادا غصه بخوریدها! اینهمه بچه برای پرستاری یا سرپرستی. غریزه مادریتان را تسکین بدهید و لذتش را ببرید.
مرلین مونرو - آفرودیت قرن بیستم با سه ازدواج و خودکشی در 35 سالگی
کهنالگوی آفرودیت، الهه زیبایی و شهوت
یکی بود یکی نبود. یه روز امواج دریا یه زن موطلایی بسیار زیبارو سوار بر یه گوشماهی بزرگ به ساحل میاره. اسم این زن آفرودیت بود. این زن بهقدری زیبا بود که همه برای دیدن او و برای ازدواج با او سر و دست میشکستن، ولی وعده او به هفایتئوس، یک مرد لنگ و زشترو و صنعتگری ماهر، داده شده بود. آفرودیت علیرغم میلش شوهر داده میشه و به جزیره محل زندگی شوهرش، فرستاده میشه. شوهره همیشه زیر کوههای آتشفشان، مشغول کار در کورههای آتش بود، ولی آفرودیت در فضای آزاد و زیر نور خورشید و میان سبزه و گل، تفریح میکرد. تفریحات او شامل روابط عاشقانه با تعداد زیادی معشوق بود. او معشوقهای رنگارنگ و متفاوتی داشت. یکی از معشوقهای او، آپولون، خدای خورشید و موسیقی بود و دیگری آرس، خدای جنگ و اون یکی، هرمس، خدای تجارت و دزدی و کلاهبرداری. او حتی از آدمیان هم معشوق داشت که معروفترینشون آدونیس بود. آرس چنان به آدونیس حسادت میکنه که به شکل گرازی وحشی به آدونیس حمله میکنه و اونو میکشه. خون آدونیس روی زمین میریزه و از خونش شقایق درمیاد. شاید این تنها دفعهای بود که آفرودیت بهراستی رنج کشید، چون زندگی آفرودیت پر از تفریح و عشقوحال بود و همه جور مردی عاشق و واله او بودن.
ایزد بانوی زیبایی و هنر و شهوت:
- جذاب و دوستداشتنی
- عشوهگر و اغواگر
- عاشق زندگی
- پرشور
- انتخابگر تجربههای زندگیاش
زنان آفرودیتی عاشق زندگی هستند. از معاشرت با مردم لذت میبرند. آنها خودنما هستند و دوست دارند در مرکز توجه باشند. ممکن است چندان آرایش نکنند، ولی بسیار جذاب و باطراوات هستند. عاشق بدنشان هستند و خود را تحسین میکنند. همیشه به خودشان میرسند. هر وقت آنها را ببینید فکر میکنید دارند به مهمانی میروند یا منتظر مهمان هستند، از بس که به آراستگی و زیبایی خودشان و محیط اطرافشان توجه دارند.
ارتباط با مردان:
آفرودیت روابط سطحی فراوانی دارد. برعکس هرا، او به یک نفر متعهد نیست و در سختیهای زندگی همسرش را رها میکند. درست برعکس هرا که در همه حال، همسرش را حمایت میکند و بهپای شوهرش مینشیند.
علیرغم اینکه آفرودیت در میان مردان بسیار طرفدار دارد، ولی معمولاً جذب مردانی میشود که مناسب نیستند: مردانی که اهل ازدواج نیستند و نمیخواهند مرد خانه و همسر و پدر شوند، بلکه در جستجوی اهداف شغلی و اجتماعی خود هستند.
آفرودیت، هرا و پرسیفون، هر سه ازنظر آقایان جذاب و دوستداشتنی هستند. تفاوت اصلی این سه کهنالگو در رابطه با مردان این است که:
- آفرودیت بازیچه مردان هوسباز نمیشود، بلکه مردان را بازیچه خودش میکند. او از روابط کوتاه یا موازی احساس گناه نمیکند، بلکه لذت میبرد.
- هرا بازیچه مردان هوسباز نمیشود، چون دنبال رابطه متعهدانه است و به کمتر از آن رضایت نمیدهد.
- پرسیفون بازیچه مردان هوسباز میشود. علیرغم میلش روابط کوتاهمدت و موازی دارد و بابت آنها شرمنده و ناراحت است.
ارتباط با زنان:
زن آفرودیتی چندان به زنان اهمیت نمیدهد. البته معمولاً تعدادی زن (از جنس پرسیفون) دوروبر او هستند که از جانودل بهش خدمت میکنند، ولی او نسبت به این خادمین، احساس وفاداری ندارد. زن آفرودیتی اگر احساس کند، زنی در مرکز توجه قرار دارد، قلعوقمعش میکند چون مرکز توجه، متعلق به آفرودیت است.
زنان هرایی از آفرودیت خوششان نمیآید چون در کنار او احساس عدم امنیت میکنند. هرا میترسد آفرودیت شوهرش را بدزدد.
زنان آتنایی از آفرودیت خوششان نمیآید چون به نظرشان آفرودیت سطحی است و فقط به دنبال اطفای غرایز و شهوت.
زنان آرتمیسی از آفرودیت خوششان نمیآید چون آفرودیت با استفاده از جذابیت جنسی خود، از مردان امتیاز میگیرد. درحالیکه آرتمیسیها معتقدند که زن باید با بکار گرفتن لیاقت و توانایی خود، راهش را باز کند و زن آفرودیتی با این کار به جنس زن توهین میکند.
آفرودیت نمیفهمد چرا دیگران نسبت به او بدبین هستند و راستش او به ناراحتی دیگران چندان اهمیت نمیدهد چون ذاتاً جذاب و خودنماست و از روی قصد و برنامه، کاری انجام نمیدهد.
گوگوش- آفرودیت ایران با چهار ازدواج
آفرودیت در دوران کودکی:
در دوران کودکی ممکن است والدین به زیبایی او بسیار اهمیت بدهند، لباسهای زیبا به تنش کنند، صورتش را آرایش کنند و مرتب از او عکس بگیرند. ولی وقتی او به دوره بلوغ میرسد، بشدت او را محدود کنند و با او طوری رفتار کنند که انگار موجودی تشنه شهوت است و باید بشدت کنترل شود. این طرز رفتار، به اعتمادبهنفس آفرودیت صدمه میزند.
بهترین والدین برای آفرودیت، والدینی هستند که با او مثل یک شی زیبا (ابژه) رفتار نمیکنند، بلکه تواناییهای او را پرورش میدهند و او را بهسوی هنر و خلاقیت و مهربانی سوق میدهند. در دوران بلوغ هم رفتاری متعادل با او دارند. با دلسوزی راهنماییاش میکنند و محدودیتهای قابلاجرا و منطقی برایش وضع میکنند.
آفرودیت در دوران بلوغ:
دوران بلوغ برای آفرودیت میتواند خطرناک باشد: رابطه جنسی زودهنگام منجر به بیماریهای مقاربتی و بارداری.
اگر انرژی هرا داشته باشد، خیلی زود ازدواج میکند و اگر آتنا داشته باشد میتواند بهخوبی از خود مراقبت کند و از تواناییهای خود به شکلی عالی استفاده کند.
آفرودیت در دوران میانسالی و پیری:
آفرودیت از میانسالی و پیری متنفر است چون مهمترین قابلیت خود را زیبایی و جذابیتش میداند و با افزایش سن، زیبایی و طراوتش از دست میرود. این امر موجب افسردگی او میشود.
آفرودیت در کار و تحصیل:
آفرودیت چندان اهل کار کردن نیست، ولی اگر کار کند معمولاً در آرایشگری، هنر و موسیقی، نویسندگی، هنرپیشگی بسیار موفق است البته به شرطی که انرژی آتنا داشته باشد. او معمولاً روی اهداف بلندمدت شغلی یا تحصیلی تمرکز ندارد.
آفرودیت بهعنوان همسر:
آفرودیت بهعنوان همسر بسیار موفق است اگر که انرژی هرا را در خود داشته باشد چون همسرش او را عاشقانه دوست دارد، کانون خانواده گرم و عاشقانه است. محکم بودن پیوند خانواده به نفع همه است: زن، مرد، فرزندان و جامعه.
ولی آفرودیت بدون انرژی هرا، همسری خیانتکار است. آفرودیت ازدواج میکند، نه یکبار بلکه چندین بار. بعد از ازدواج، اگر همسرش بهترین مرد دنیا باشد و به پایش طلا بریزد، پس از مدتی آفرودیت از او سیر میشود و به دنبال مردی دیگر میرود.
آفرودیت بهعنوان مادر:
آفرودیت بهعنوان مادر، اگر کهنالگوی دیمیتر در او بیدار باشد، مادر خوبی میشود: به بچهها آسان میگیرد، با آنها بازی میکند و میخندد. زمینه پرورش هنری را برای فرزندانش فراهم میکند. مادری شاد و زیبا بین است.
ولی اگر اثری از انرژی دیمیتر در او نباشد، آفرودیت مادر بسیار بدی است. حوصله بچهها و بچهداری را ندارد چون خودخواهتر از آن است که قدری از وقت و انرژیاش را صرف فرزندانش کند. بعلاوه به زیبایی و جوانی فرزندانش حسادت میکند و آنها را رقیب خود میپندارد. پس با خشمی دیوانهوار، لهشان میکند.
الیزابت تایلور - آفرودیت قرن بیستم با هشت ازدواج
اگر آفرودیت کهنالگوی غالب فردی باشد، بدون اینکه کهنالگوی دیگری آن را تعدیل کند، مشکلات روانشناختی و اجتماعی زیادی برای فرد پیش میآید، پس آفرودیت باید یاد بگیرد:
- یک نفر را با همه خوبیها و بدیهایش دوست بدارد.
- دست از شیفتگیهای سهلالوصولش بردارد.
- لازم است آتنا و آرتمیس را در خود تقویت کند.
- اگر میخواهد ازدواج پایداری داشته باشد، باید هرا را در خود تقویت کند.
- اگر میخواهد مادر خوبی باشد، باید دیمیتر را در خود تقویت کند.
چرا آفرودیت را در خود تقویت کنید؟
اگر انرژی آفرودیت نباشد، زندگی از رنگ و خندههای بلند خالی میشود. اگر مدت زیادی است که با صدای بلند نخندیدهاید، پوشیدن لباسهای رنگی برایتان سخت است و از رابطه جنسی لذتی نمیبرید، باید افسون این انرژی را به زندگی خود دعوت کنید.
چگونه کیفیت آفرودیت را در خود تقویت کنید؟
هر کاری که باعث شود شما از لذایذ جسمانی زندگی بیشتر لذت ببرید، سبب افزایش کیفیت آفرودیت میشود. کارهای زیر را بهعنوان نمونه نام میبرم:
- کارها را با تأمل و آهستگی انجام دهید تا فرصت داشته باشید از انجام کارها لذت ببرید.
- از بیان احساسات خود نترسید. به دیگران بگویید که چه چیزهایی دوست دارید و باعث لذت و خوشی شما میشوند و چه چیزهایی را دوست ندارید.
- همیشه اول به خودتان، راحتی و خوشحالی خودتان فکر کنید. یادتان باشد اگر شما به خودتان اهمیت ندهید و مراقب خودتان نباشید، هیچکس دیگری هم شما را مهم و باارزش نخواهد دانست.
- اتاقخواب خود را به یک مکان بسیار زیبا تبدیل کنید. کتاب و دفتر و پروندههای دفتری را از اتاقخواب خارج کنید. اتاقخواب قرار است جایی برای استراحت و مهرورزی باشد و بس. از کوسن و بالشهای زیبا برای تزئین تختخواب استفاده کنید. گلدان گل و شمعهای خوشبو در اتاقخواب بگذارید. همه امکانات خود را به کار بگیرید تا اتاقخواب جای زیبا و دلانگیزی باشد.
- خود را زیبا کنید. بدون هیچ احساس گناهی برای زیباتر کردن خود وقت و پول صرف کنید.
- به بدن خود توجه کنید. ماساژ بگیرید یا ورزش کنید. هرروز برقصید. رقصیدن یکی از بهترین راهها برای ورزش کردن و درعینحال احساس زنانگی کردن است.
- به موزه و گالریهای هنری بروید. هدایای خود را به زیبایی کادوپیچی کنید. در مورد خوردنیها و نوشیدنیهای خوشمزه تحقیق کنید. خلاصه بگویم، زیباییهای دنیا را لمس کنید.
- لباسهای قرمز بپوشید. دستکم لباسزیر قرمز بپوشید. رژ سرخ بزنید. لاک ناخن سرخ استفاده کنید. گردنبند و گوشواره مروارید بیندازید. رنگ نارنجی و سرخابی هم به همین اندازه مؤثر است.
- به لباسزیر خود توجه کنید. لباسزیر زیبا، مرغوب و نو بپوشید.
- لباسهایی بپوشید که شانهها، سینه، بازوها و پاها را نشان بدهد یا بسیار نازک باشد و یا خیلی تنگ و چسبان.
- موهای بلند، بهویژه به رنگ طلایی، کیفیت ونوس را افزایش میدهد.
- بهاندازه جیبتان برای خود وسایل تجملی و لوکس بخرید. مثل یک دستکش چرم، یک شیشه عطر گرانقیمت، لباسخواب ابریشمی.
- حمام خود را بهجایی دلانگیز تبدیل کنید. از شامپوی مرغوب و صابونهای خوشبو استفاده کنید. اگر وان دارید، آن را پر از کف معطر کنید و اطراف آن شمع بگذارید و در وان دراز بکشید. پس از حمام بدن خود را بامحبت با روغن و کرم خوشبو ماساژ بدهید.
- از خوردن غذا لذت ببرید. آرام بجوید و طعم هر لقمه را بچشید.
این روزها به خانمها القا میشود که به آفرودیت تبدیل شوند. اول اینکه آفرودیت های واقعی بسیار کم هستند، بعلاوه آفرودیت واقعی اگر انرژی خود را با کهنالگوی دیگری مثل آتنا، آرتمیس یا هرا متعادل نکنند، سرنوشت خوبی در انتظارشان نیست. زندگی واقعی مثل افسانهها نیست و آفرودیت ها در زندگی واقعی، یکسره در عشقوحال بسر نمیبرند. بیماریهای مقاربتی، حاملگیهای ناخواسته در نوجوانی، طلاقهای مکرر و خیانتهای مکرر، بدنامی و طردشدگی از خانواده و جامعه، همچنین عدم علاقه آفرودیت به کار و تحصیل، سرنوشت خوبی برای او رقم نمیزند. زن آفرودیت شاید بتواند به کمک جذابیتهای جنسیاش، تا چهلوچندسالگی اموراتش را بگذراند، ولی در میانسالی، جذابیتهای جسمیاش پرپر میشود و عشوههایش خریداری ندارد.
برای سایر خانمها که آفرودیت تایپ نیستند، یه نمه، یه کوچولو، آفرودیت بس است تا قدری شادی و لذت و جذابیت بیاورد. لازم نیست همه ما آفرودیت باشیم. دنیا به اینهمه آفرودیت نیازی ندارد.
از طرفی در جوامع مذهبی، آفرودیت بشدت سرکوب میشود. سرکوب آفرودیت موجب افسردگی و بیعلاقگی جنسی میشود و زنی که انرژی آفرودیت را در خود سرکوب کرده، سرد و ناشاد و نازیباست.
در یک جامعه ناسالم، انرژی آفرودیت صرف آرایش و آرایشگاه و تفریح و لذت مردان هوسران میشود، ولی در یک جامعه فرهیخته، انرژی آفرودیت برای تحکیم خانواده و زیبا کردن دنیا مصرف میگردد. آفرودیت درک خوبی از زیبایی دارد. بدون انرژی آفرودیت، زیبایی خاصی در دنیا محقق نمیشود.
نه سرکوب آفرودیت صحیح است و نه تشویق بیرویه آن. آفرودیت نمک زندگی است، بدون نمک، زندگی بیمزه است و نمک زیادی، زندگی را از بین میبرد.
این کامنت یکی از دوستان شماست که اطلاعات خوبی درباره کهن الگوها دارد و قلم بسیار زیبایی دارد:
گیس گلابتون جان
بهتر بود مرلین مونرو رو تو بخش جداگانه ایی قرار می دادید ، مرلین مونرو
یک پرسفون کامل بود که آفرودیت بالایی داشت ( جدیدا مُد شده از لفظ نقاب
افرودیت استفاده می کنن که به نطرم درست نیست ! ما خدابانو 100% نیستیم !
اونا تو المپ از عزل تا ابد جاشون راحته ! شاید تو المپ پرسفون و آفرودیت و
.. از هم جدا باشن ولی ما آدمای فانی می تونیم همزمان از چندین انرژی
استفاده کنیم ) ، پس مرلین مونرو یک پرسفون تایپ بود که انرژی آفرودیت
بالایی داشت ( نقابی در کار نبود )
این مقاله دقیقا راجع سرنوشت مرلین
مونروئه ! دخترای پرسفونی که آفرودیت رو شدیدا و بدون کنترل و تک بُعدی
میارن بالا ، به پرسفون وجودشون که خواستار رشد روحیه بها نمی دن و خفش
میکنن و ترجیح میدن فقط به توصیه های آفرودیت وجودشون بها بدن سرنوشت
غمباری دارن ، خوبه که راجع بهشون آگاهی میدید ، درود بشه شما
خانوما اگه بیس پرسفونی دارید و دارید تلاش می کنید حتما آفرودیت رو بیارید
بالا ، همراه با آفرودیت ، آتنا رو هم شدیدا بالا ببرید تا حداقل تبدیل به
هتایرا بشید ، آتنا ست که در شرایط بحرانی یار و یاورتون میشه ، هر
آفرودیت به یک آتنای باهوش نیاز داره که در گوشش زمزمه های هوشمندانه بکنه ،
آتنایی که آروم نجوا میکنه : قرص ضدبارداری بخور ! مراقب بیماری های
مقاربتی باش ! انقدر سر ماه همه حقوقت رو خرج نکن ! همیشه که خوشگل و جوون
نیستی فکر دوران پیری و کوری باش ! شغلتو ترک نکن ، مهارت کسب کن اندامت
خراب میشه ولی مغرت نه ! خودت رو بیمه کن ، وقتشه خونه بخری تا خیالت راحت
باشه اگه مرد حمایتشو قطع کنه گوشه خیابون نمی مونی ! این شیفتگی کورکورانه
مخصوص اوایل اشناییه نمی ارزه ازدواجتو بخاطرش خراب کن کمی صبر کن تا اتیش
شهوت کمی خاکستر بشه ! اون مرد متاهله و تنها برای تو به عنوان یک معشوقه
خاطرات پوچ باقی می مونه پس خودتو درگیرش نکن ، هنرت رو حرفه ایی عرضه کن
تا بتونی ازش پول در بیاری و جاودانه بشی ، این بنفعته ، نه اون به نفعت
نیست ! و ..
آتنایی که با نگاه مدوسایی مراقب همه چیز است و بهترین دوست آفرودیت برهنه و پرسفون آسیب پذیر درونه!
بیخود
نیست ارکتایپ هتایرا جذاب ترین زن جهانه ، چون هتایرا یعنی ترکیب قلب و
مغز ! یعنی چشیدن لذت های دنیا بدون باخت دادن و ضرر کردن ، زنده باد
هتایرا
مارگارت تاچر معروف به بانوی آهنین، اولین نخست وزیر تاریخ بریتانیا
کهنالگوی آتنا، الهه خرد
یکی بود یکی نبود. این افسانه مال روزگاران قدیمه. اون موقعها که مردم فکر میکردند چندین خدا وجود داره و اسم رئیسشون زئوسه: زئوس خدای خدایان. زئوس دخترای خوشگلو خیلی دوس داشت و دخترا وقتی ثروت و قدرت اونو میدیدین مث برگ خزون و با میل و رغبت، تو آغوشش میافتادن. زئوس لذاتوشو میبرد و وقتی شیکم دختره بالا می اومد، میرفت سراغ دختر بعدی! یه روز چشم زئوس به یه خانم جوان با فهم و کمالات میفته به اسم «متیس». اونقده از دختره خوشش میاد که قورتش میده!!! آره! این یارو سلیقه ش در عشق و عاشقی یه خورده داغون بوده. القصه... جناب زئوس خان، خانم میتیس دانا و خردمندو میخوره. مدتی بعد یه سردردی میگیره، نگو و نپرس. سردردش بقدری وحشتناک بوده که از یکی میخواد با پتک بزنه تو سرش و سرشو بترکونه! پتک که میخوره تو سر زئوس، کلهاش میشکافه و یه خانوم جوون، زره درخشان طلایی بر تن و نیزهای بر دست، از کله زئوس میپره بیرون و میگه: سلام بابا جون! «آتنا» اینطوری دنیا میاد، از تو کله بابا جونش و اصلاً خبر نداشته که مامان داره یا براش اهمیت نداشته که مامان داره.
آتنا که بالغ به دنیا اومده و هیچ وقت بچه نبوده، سرآمد همه دانایان و خردمندانه. هم مخش خوب کار می کنه و هم دست هاش، چون با دست هاش پارچههای زیبا می بافه و گلدوزیهای زیبا می کنه. هرچی صنعت گری ظریف و زیباس، با دستهای ماهر آتنا ساخته میشه. آتنا هیچ وقت ازدواج نمی کنه. او به جذابیت جنسی مردها اهمیت نمیده، برای برای مردهای قوی و شجاع و دانا، ارزش زیادی قائله و همیشه کمکشون می کنه. در واقع او برای همه آدمای قوی و شجاع و دانا ارزش قائله، زن و مرد نداره و پیش خودمون باشه، آتنا از آدمای ضعیف و ترسو و خنگ و تنبل هیچ خوشش نمیاد. بعضیا میگن آتنا مردها رو دوست داره و از زنها بدش میاد. اصلاً اینطوری نیست. آتنا قدرت و دانایی رو دوست داره، به جنسیت کاری نداره.
از خدا که پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد که من عاشق آتنا هستم و آرزو میکنم کاش بیشتر آتنا بودم. من مخلوطی از آتنا، آرتمیس و هرا هستم، یه خرده هم آفرودیت دارم. تا جایی که میدانم هستیا، دیمیتر و پرسیفون در من ضعیف است. بااینکه انرژی آتنا را در خود دارم، ولی کاش بیشتر داشتم، خیلی بیشتر، خیلی خیلی خیلی بیشتر... خرد چیزی است که آدم باید بیشتر داشته باشد. به خاطر ارادت فراوانی که به آتنا دارم، به نظرم همه باید آتنا را در خود پرورش بدهند. البته دنیای امروز را سه دسته افراد میچرخانند: زئوسها، آپولونها و آتناها، پس ما خانمها اگر بخواهیم در دنیای امروز جایگاهی داشته باشیم لازم است آتنا را در خود پرورش بدهیم.
بگذریم... برگردیم به اسطوره آتنا که در بالا به زبانی ساده خواندید. بر اساس آنچه خواندید زن آتنایی چنین مشخصاتی دارد:
- دقیق
- منظم
- هدفمند
- برنامهریز
- سختکوش و باپشتکار
- عاقل و منطقی – نماینده تفکر منطقی زنانه
- به دنبال دانش و کسب علم
- علاقهمند به شغل و حرفه و تحصیلات
- علاقهمند به آموزشوپرورش، فرهنگ، مسائل اجتماعی و سیاسی
- اهل مطالعه
- اهل رقابت
- هدفمند
- کمالگرا
- صریح
- هنرمند و صنعتگر، بافنده و خیاط
- حامی مردمان قهرمان و موفق و قدرتمند
- جاهطلب
- آیندهنگر و اهل پسانداز
- محافظهکار – اهل ریسک و تابوشکنی نیستند
- عدم ارتباط با احساسات
- ناتوانی در برقراری ارتباط عمیق و صمیمی
یونگ معتقد بود که فکر کردن و خوب فکر کردن، کاری مردانه است و از آنیموس (بخش مردانه ذهن) ساطع میشود، ولی برخلاف نظریه یونگ، در زن آتنایی، آنیموس مسئول اندیشیدن او نیست، بلکه خود زنانهاش که با وضوح و برای خودش میاندیشد. پس اگر خانمی از عقل و منطق برای رسیدن به اهدافش استفاده میکند، دارد انرژی زنانه آتنا بکار میگیرد، چیزی از زنانگیاش کم نمیشود. افرادی که میگویند:
«دخترا نباید به مغزای کوچولوشون فشار بیارن، چون فکر کردن باعث میشه سبیل دربیارن و نتونن شوهر پیدا کنن!» لابد آتنا را نمیشناسند و نیزه نوک تیز آتنا در ماتحتشان فرو نرفته است!
آتنا خوب فکر میکند و به اولویتهای خودش اهمیت میدهد، اهدافش را تعیین میکند و با صبر و حوصله برای رسیدن به هدفهایش برنامه میریزد و اجرا میکند. بعضی خانمها ذاتاً این ویژگی را دارند و بعضی دیگر وقتی مورد ظلم و تعدی قرار میگیرند، شروع میکنند به پرورش دادن انرژی آتنا در خود. هرگاه زنی برای رسیدن به اهدافش، شروع به نقشه کشیدن و اجرای آن کند، انرژی آتنا را فراخوانده است.
آتنا عاشق قدرت است. اگر قدرت را برای خودش بخواهد، با برنامهریزی خوب و پشتکار فراوان، آن را به دست میآورد و اگر تصمیم بگیرد از فردی قدرتمند، حمایت کند، با همه وجود به او خدمت خواهد کرد.
اگر خانمی آتنا تایپ باشد، یعنی کهنالگوی غالب او آتنا باشد، عمرش را صرف تحصیلات و شغلش میکند. او هرگز ازدواج نخواهد کرد و فرزندی نخواهد داشت و بابت این موضوع هیچ پشیمانی و غصهای ندارد. او زنی است منطقی، خردمند، درعینحال سرد و ناتوان از برقراری ارتباط صمیمی و عاشقانه. او در محیط مردانه کار میکند و شغلی دارد که معمولاً مردانه تلقی میشود، مثل پزشکی، وکالت، مهندسی... رابطه او با همکاران مرد بسیار خوب است، ولی جذابیت جنسی مردان در او نفوذی نمیکند. اگر ازدواج کند، در سنین بالا ازدواج میکند، معمولاً با مرد صاحب فرزند ازدواج میکند تا خانوادهای حاضر و آماده داشته باشد و خودش صاحب فرزند نمیشود. اگر آتنا ازدواج کند، بهخوبی تعادل را بین شغل و خانه حفظ میکند. او بامهارت شغلش را انجام میدهد و درعینحال باکفایت خانهاش را میگرداند. در روزگار کنونی که بسیاری از خانمها شاغل هستند، زنان آتنایی بهتر از سایرین میتوانند ازدواج و شغلشان را بهخوبی در کنار هم مدیریت کنند.
زن آتنایی هرگز نقش سیندرلا را بازی نمیکند و منتظر رسیدن شاهزاده سوار بر اسب سفید نیست تا او را نجات دهد یا آرزوهایش را برآورده کند. او اهدافش را میشناسد، همه جوانب را بررسی و برای رسیدن به آنها برنامهریزی میکند و باپشتکار تلاش میکند تا به دستشان بیاورد.
آتنا با صراحت نظر و عقیده خود را بیان میکند، ولی بحثوجدل راه نمیاندازد و برای قبولاندن نظرش عصبانی نمیشود. او میانهرو است و زندگی و انتخابهایش با رعایت اعتدال است.
زن آتنایی به مد و فشن اهمیت نمیدهد. ظاهری ساده دارد و لباسهای راحت و بادوام میپوشد.
آتنا معلم خوبی است. مفاهیم را شفاف و قابلفهم بیان میکند. هر خانمی که تدریس میکند، هر رشتهای، انرژی آتنا را بکار گرفته است.
آتنا عاشق نوشتن فهرست و دستهبندی و برنامه و نقشه است. هر بار برنامه روزانه بنویسید، فهرست خرید بنویسید و یا نقشه بخوانید، دارید آتنا را فرا میخوانید.
اگر در خانمی کهنالگوی دیگری غالب باشد، بازهم فراخواندن انرژی آتنا میتواند بسیار مفید باشد. برای مثال آتنا به هرا کمک میکند مرد موردنظرش را جذب کند. آتنا به آرتمیس کمک میکند تا بتواند برنامههای کمک به زنان، مثل تشکیل مرکز بهداشت و سلامت زنان یا مرکز مطالعاتی زنان را راهاندازی کند، زیرا اجرای این برنامهها، علاوه بر نیت خوب، به زیرکی و هشیاری هم نیاز دارد. آتنا به پرسیفون کمک میکند به از سادهلوحی دخترانه به بلوغ زنانه برسد، آتنا به آفرودیت کمک میکند تا از حاملگیهای ناخواسته، بیماری مقاربتی، طلاقهای مکرر و روابط جنسی لجامگسیخته پرهیز کند و انرژیاش را صرف پیشرفت هنر و حرفهاش کند. آتنا به دیمیتر کمک میکند مادری داناتر باشد و فرزندانی نیکو پرورش بدهد. آتنا به هستیا کمک می کند قاطع باشد تا در تعامل با مردم و حفاظت خود، بتواند حد و مرزهایش را معلوم کند. آتنا بهترین مدیر بحران است، پس در بحرانهای زندگی، یک زن میتواند با فراخواندن آتنای وجودش، اعتدال و منطق و سلامت روانش را حفظ کند.
مریم میرزاخانی
دوران کودکی و نوجوانی
به نظر میآید آتنا هرگز کودک نبوده و کودکی نمیکند. او عاشق پدرش است و مادرش را ضعیف و ناتوان فرض میکند. دوران نوجوانی آتنا با آرامش و اعتدال میگذرد. اثری از جیغوداد و طغیان در زندگیاش نیست.
آتنا بهعنوان مادر
آتنا وظیفهشناس است. اگر صاحب فرزند شود یا بچهای را به فرزندی قبول کند، وظایف بچهداری را در کنار وظایف شغلی، خانهداری و ... بهخوبی انجام میدهد. او برای فرزندانش برنامه خاصی دارد و طبق آن عمل میکند و انتظار دارد فرزندانش به برنامه او عمل کنند. او با فرزندانش مثل دستاوردهایش رفتار میکند. او مایل است فرزندانش تحصیلکرده، فعال و موفق باشند. اگر احساس کند فرزندش تنبل و تنپرور است، او را دوست نخواهد داشت.
میانسالی
میانسالی برای آتنا بهترین دوره عمرش است و در این دوره از اعتمادبهنفس بالایی برخوردار است. او از پیر شدن نمیترسد، زیرا دستاوردهایش را از راه جذابیت جسمانی به دست نیاورده، بلکه هوش و پشتکار و توانمندی کسب کرده است. آتنا میانسال در اوج حرفهای است، پسانداز خوبی دارد و از سلامتی برخوردار.
مدیریت بحران
یکی از جنبههای عالی و شگفتانگیز آتنا، توانایی مدیریت بحران است. افرادی که انرژی آتنا در آنها فعال است، میتوانند بهخوبی بحرانها را مدیریت کنند. در شرایط خاص و بغرنج که دیگران قادر به تصمیمگیری صحیح نیستند، آتنا خونسردی خود را حفظ میکند و بدون در نظر گرفتن احساس و هیجان، منطقی فکر میکند و بهسرعت تصمیم صحیح میگیرد.
مشکلات روانی
آتنای منطقی دچار پریشانی فکری و احساسی نمیشود. او منطقی است، کنترل عواطف و احساساتش را به دست دارد، انعطافناپذیر است و سنجیده و دور از هیجان عمل میکند. مشکلات روانی آتنا از همین ویژگیها سرچشمه میگیرد، یعنی زرهی که از او در برابر طغیان احساسات و عواطف مراقبت میکند، باعث میشود تکبعدی شود. او فقط برای کار زندگی میکند. از شور و شعف و کشش شهوانی، صمیمیت و اشتیاق و سرخوشی زندگی بیبهره است. او حتی نومیدی و یاس و اندوه را هم تجربه نمیکند تا دستکم در شرایط اندوهبار با دیگران پیوند برقرار کند.
- در میانسالی ازنظر عاطفی سرد و منزوی میشود.
- به دلیل سرکوب غرایز، از لذایذ جسمی و جنسی بیبهره است.
- انعطافناپذیر و سخت با مردم برخورد میکند و چهارچوب و قوانین را به شکل افراطی در نظر میگیرد.
آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان و قدرتمندترین زن دنیا
سیاستمداری غیرقابل پیشبینی، مرموز، بیرحم، و عملگرا
توصیه به آتنا
آتنا غرایز مادری، شهوانی و زایشی خود را حس نمیکند. او به حضور فعال کهنالگوی آفرودیت(ایزد بانوی عشق) و هرا(ایزدبانوی زناشویی) در زندگیاش نیازمند است، وگرنه این غرایز را بخشی از قرارداد زندگی و یا فعالیتی برنامهریزیشده میداند. خوشبختانه وقتی آتنا بداند باید مطلبی را یاد بگیرد، ماهرانه و بهسرعت رمز و رموزش را میآموزد. پس پرورش سایر کهنالگوها برای آتنا کاری ساده است و با حضور و پرورش سایر کهنالگوها، او زندگی متعادلتر و شیرینتری تجربه میکند.
به آتناها پیشنهاد میکنم تمرینات ملکه را انجام دهند، یک برنامه یکساله برای تقویت هرا و آفرودیت. با توجه به اینکه آتناها عاشق هدفگذاری، برنامهریزی و تلاش برای رسیدن به هدف هستند، انجام این برنامه برایشان بسیار ساده است و بهراحتی میتوانند آن را اجرا کنند.
آتنا لازم است مقداری از وقتش را صرف خلوت با خودش کند. اگر بهجای صرف تماموقت برای موفقیتهای بیرونی، کمی دروننگری انجام دهد، ازنظر عاطفی رشد میکند.
آتنا با انجام هنرهای دستی، آرامش عمیقی حس میکند، پس نباید این لذت را از خود دریغ کند. کارهایی مثل بافندگی، خیاطی، گلدوزی، شیرینیپزی، پختن و تزیین کیک و کوکی، جواهرسازی و ...
پرورش آتنا
همانطور که در ابتدای این بحث گفتم به نظر من همه کهنالگوها لازم است آتنا را در خود پرورش بدهند تا به تعادل برسند. برای پرورش آتنا این موارد را بیاموزید:
به همین ترتیبی که گفتم آنها را بیاموزید و ببینید که چه تغییر شگرفی در زندگیتان پدید میآید.
به خاطر داشته باشید کتاب خواندن، تحصیل کردن و شاغل بودن به شما کمک میکند آتنا را در خود پرورش بدهید. در شغل خود حرفهای باشید و به پیشرفت شغلی علاقه داشته باشید.
گلوریا استاینم و دوروتی پیتمن
دو فمینست معروف موج دوم- تصوریر جلد مجله میس Miss
آرتمیس ایزبانوی شکار
یکی بود یکی نبود. در قصههای هرا و آتنا، زئوس رو خدمتتون معرفی کردم: همون رئیس خدایان یونانیان قدیم که به همه خانوما نظر داشت و هیچ زنی از زیر دستش سالم درنمیرفت! این بار آقای زئوس، خانمی به نام «لئو» رو حامله می کنه. هرا، همسر زئوس میفهمه و حسابی عصبانی میشه و دنبال لئو راه میفته که حقشو بذاره کف دستش! لئو که دوقلو باردار بوده، با اون شکم بزرگ و سنگین، از ترس جونش فرار می کنه. هرا بدو! لئو بدو! هیچکس به لئو پناه نمیده، چون از هرا و غضبش میترسیدن. بالاخره لئو یه جایی پیدا میکنه که قایم بشه و بچههاشو دنیا بیاره: یه جزیره بی آب و علف و دورافتاده. اول آرتمیس دنیا میاد. زایمان لئو خیلی سخت بوده، آرتمیس به مادرش کمک می کنه آپولون (داداش دوقلوی آرتمیس) رو به دنیا بیاره. لئو بچه هاشو در خفا بزرگ میکنه. وقتی بچهها یه خرده از آب و گل درمیان، دستشونو میگیره و میبره پیش زئوس و میگه: بفرما! اینا بچههای تو هستن.
زئوس خیلی خوشحال میشه: یه پسر کاکل زری و یه دختر مثل ماه تابون گیرش اومده بوده. دختر نازنینشو میذاره روی پاهاش و میپرسه: شیرین عسلم! چی میخوای بهت بدم؟
آرتمیس میگه: بابا جون! یه تیر و کمون میخوام، یک دسته سگ شکاری هم میخوام و یک گروه دختر جوون و نازنین. بعلاوه دلم نمیخواد ازدواج کنم. میخواهم همه عمرمو با دوستام بگردم و خوش بگذرونم.
زئوس همه خواستههای دختر مهتاب رو و سیه مویش رو برآورده می کنه. آرتمیس با پیراهن کوتاه و گشاد، کفشی راحت، کمانی در دست، به همراه یه عده دختر جوون و باحال و یه دسته سگ شکاری، تو دشت و دمن و جنگل میگشته. اونا آواز میخوندن، میرقصیدن، شکار میکردن و زندگی بسیار خوشی داشتن.
یه بار آرتمیس و بقیه دخترا ل*خ*ت شده بودن و داشتن توی یه دریاچه شنا میکردن که یهو میبینن یه آقایی واستاده تماشاشون میکنه. آرتمیس او آقا رو ( اسم آقاهه اکتیون بود) به یه گوزن تبدیل میکنه و سگهای درندهاش ظرف چند دقیقه اکتیون رو تیکه تیکه می کنن.
یه بار هم آرتمیس از یه شکارچی به اسم اوریون خوشش میاد. با این که آرتمیس گفته بود دلش نمیخواد هیچوقت ازدواج کنه و به مردها هیچ علاقهای نداره، ولی حسابی دلش برای آقای اوریون رفته بود. آپولون، داداش آرتمیس، حسودی میکنه و نقشه میکشه اوریون رو از سر راه برداره. یه روز اوریون داشته تو دریا شنا میکرده و از دور فقط کلهاش به صورت یک نقطه سیاه دیده میشد. آپولون که میدونست آرتمیس کمانگیر ماهریه و خیلی به این مهارتش مینازه، میگه: شرط میبندم نمیتونی او نقطه سیاهو بزنی! آرتمیس پوزخندی میزنه و کمان به دست میگیره و با اولین تیر، کله اوریون رو میپرونه. ای وای و ای هوار! وقتی که آرتمیس میفهمه به خاطر رقابت طبی و جاه طلبیاش معشوقشو کشته. او تا ابد عزادار اوریون می مونه.
من انرژی آرتمیس را به فراوانی در اختیار دارم. آرتمیس به من کمک کرده عاشق طبیعت و طبیعتگردی باشم، عاشق سفر باشم و جاهای مختلف دنیا را ببینم، مرا مستقل و محکم کرده و من را طرفدار حقوق زنان کرده است. باوجود همه فوایدی که آرتمیس برای من داشته و تجارب جالبی که به من هدیه داده، همیشه آرزو میکنم کاش آرتمیس کمتر و آتنای بیشتری در وجودم بود. آرتمیس اهل داد و قال و لجبازی و کله شقی است. آرتمیس به یک ایدئال میچسبد و مثل کرگدن به طرفش میدود، حتی اگر شاخش را به دیوار سنگی بکوبد و بشکند. آرتمیس باعث شد من مردان را از خود برانم، بهجای ساختن کسبوکار و کسب ثروت کافی، در گردش و سفر باشم و با کلکلهای بیهوده، روابط مؤثر و مفید را تخریب کنم. از زمانی که بهجای پرداختن به آرتمیس، آتنا را در خود بیشتر و بیشتر پرورش دادم، زندگیام سروسامان گرفت.
- وقتی مدیریت خشم را یاد گرفتم، فهمیدم بدون پرخاشگری میتوانم به خواستههایم برسم.
- وقتی مذاکره را یاد گرفتم، فهمیدم بدون فشار آوردن به دیگران، میتوانم آنها را متقاعد کنم.
- وقتی فروش را یاد گرفتم، فهمیدم لازم نیست بارها و بارها حرفم را تکرار کنم و هزار بار جروبحث کنم تا نظرم را به کرسی بنشانم.
- زندگی من پس از آموختن مدیریت خشم، فن مذاکره و هنر فروش، آرامتر و سادهتر شد.
در فرهنگ ایرانی و به خاطر سختگیری و کنترل گریهای والدین ایرانی، دختران مطیع و سربهزیر میشوند (پرسیفون) یا سرکش و هنجارشکن (آرتمیس). درواقع دختران انرژی آرتمیس را در خود پرورش میدهند تا زیر فشار والدین، هویتشان را از دست ندهند. صد حیف که آرتمیس غلو شده، مانع ازدواج، مانع کسبوکار درآمدزا و مانع ایجاد شبکه حمایتی میشود.
توجه بفرمایید به خاطر آرتمیس است که ما زنان توانستهایم از کنج اندرونی بیرون بیاییم و تحصیل و کار کنیم. هرچه از برابری جنسیتی داریم، از تصدق سر آرتمیس است. جنبش #من_هم و موج عظیم توانمندی سازی زنان، همگی از دستاوردهای آرتمیس است. آرتمیس بسیار گرامی است. کلیشههای جنسیتی، زنان را موجوداتی نادان و بیعرضه/ ضعیف و وابسته فرض میکنند. درحالیکه آتنا منبع خردورزی و مدیریت در زنان و آرتمیس منبع استقلال و جنگندگی زنان است. به نظر من هر خانمی باید آتنا و آرتمیس را در خود پرورش بدهد، ولی اگر خانمی آرتمیس غلو شده دارد، برای داشتن زندگی آسودهتر و روابطی عمیقتر، لازم است با فعال کردن سایر کهنالگوها، آرتمیس را متعادل کند. درباره رشد آرتمیس در سطور پایین نوشتهام.
بگذریم. با توجه به قصهای که برایتان تعریف کردم، بهراحتی میتوان زنان آرتمیسی را شناخت:
- ورزشکار است و عاشق دویدن و کوهنوردی و طبیعتگردی است
- بشدت آرمانگراست، درراه رسیدن به آرمانش حاضر است هر بهای سنگینی را بپردازد
- جنگنده و تلاشگر است و بشدت هدفگرا
- جاهطلب و رقابتجو است
- عاشق برنده شدن است
- نمیتواند در خانه بماند
- راستگو و صادق و رک و صریح است
- لباس راحت و ساده و کفش راحتی میپوشد تا بتواند بهسرعت حرکت کند
- طرفدار حقوق زنان است
- معمولاً کودک درون آسیبدیده دارد
- بهراحتی پرخاشگر میشود
- معذرتخواهی نمیکند
- شنونده خوبی نیست
- استراحت نمیکند
- گریه نمیکند
لیلا اسفندیاری
سرگذشت لیلا را بخوانید. زندگی کوتاه او مو به مو، زندگی یک آرتمیس بود.
آرتمیس نماد استقلال زن است، زنی که برای کامل شدن به هیچ مردی نیاز ندارد و بهخوبی میتواند از خود مراقبت کند. زن آرتمیسی بهاحتمالزیاد هرگز ازدواج نمیکند و نیازی به ازدواج نمیبیند و حلقهای از دوستان خانم دوروبر خود دارد. عاشق طبیعتگردی و سفر به کشورهای مختلف است. او مدافع زنان و نوجوانان آسیبدیده است و زن آرتمیسی با متجاوزین و منحرفین جنسی، برخورد جدی و شدید میکند. زنان آرتمیسی طرفدار برابری زن و مرد هستند. بهسادگی جاروجنجال به راه میاندازند و از درگیری و هیاهو هیچ ترسی ندارند. شلوار جین به بر و کفش ورزشی به پا، با لباسی راحت و گشاد، با قامتی راست و سری افراشته، با گامهای بلند به سمت مقصدشان حرکت میکنند.
دوران کودکی و نوجوانی
آرتمیس از دوران کودکی و نوجوانی خود را نشان میدهد. او پرتحرک و کنجکاو است. زیاد اهل درس نیست. بیشتر به ورزش علاقه دارد. از محدود شدن بشدت بدش میآید و با جنگندگی فراوان تلاش میکند آزاد و مستقل باشد. معمولاً در دوران نوجوانی با خانواده دچار مشکل و کشمکش است.
شغل و حرفه
آرتمیس شغلی را انتخاب میکند که به آن ایمان داشته باشد و آرمانش را تحقق ببخشد، ولی شم تجاری ندارد. ممکن است چنان درگیر آرمانگرایی میشود و با کله شقی پیش برود که شغلش را از دست بدهد یا کسبوکارش اصلاً سودآور نباشد.
ارتباط با مردان
آرتمیس در برابر نفوذ مردان مقاوم است. بهاحتمالزیاد هرگز ازدواج نمیکند. اگر ازدواج کند معمولاً با همکلاسی یا همکار خود ازدواج میکند و در ازدواجش برابری جنسیتی وجود دارد. اگر مورد خیانت قرار بگیرد، همسرش را مورد خشم و غضبی شدید قرار میدهد. درست برعکس هرا که اگر مورد خیانت قرار بگیرد، خشم و غضبش روی معشوقه همسرش متمرکز میشود و به همسرش کاری ندارد. خشم و غضب آرتمیس به ترسناکی، خشم و غضب هراست.
متأسفانه دیدگاه آرتمیس به ازدواج شبیه دیدگاه مردان سنتی نسبت به ازدواج است، یعنی ازدواج برای او در مقام دوم اهمیت است و کار و پروژههایش بیش از هر چیزی برایش مهم است، درست مانند مردان سنتی. به همین دلیل در ازدواج چندان موفق نیست. ممکن است ازدواج سردی داشته باشد و یا ممکن است به خاطر جنجالها، پرخاشگریها، رقابتطلبیها و استقلالطلبیهایش، ازدواجش را از دست بدهد.
پس آرتمیس اصلاً ازدواج نمیکند و اگر ازدواج کند بهاحتمالزیاد با طلاق موجه میشود.
آرتمیس بهعنوان مادر
آرتمیس از باردارشدن متنفر است. دوست ندارد شکمش باد کند و به خاطر حمل بچه، محدودیتی در فعالیتهایش به وجود بیاید. آرتمیس هیچ علاقهای به بچهداری ندارد. کلاً آرتمیس معمولاً بچهدار نمیشود، بلکه اگر ازدواج کند با مرد صاحب فرزند ازدواج میکند و سرپرستی بچه دیگران را به عهده میگیرد.
دوره میانسالی
اگر آرتمیس سایر کهنالگوها را در خود پرورشی ندهد، در سنین 55-35 سالگی دچار بحران میانسالی میشود، زیرا شیوه زندگی آرتمیس مناسب زنان جوان است و میانسالی، محدودیتهایی برای این شیوه زندگی ایجاد میکند، مثلاً ممکن است ازنظر جسمی دیگر نتواند روزها و شبها در کوهها و جنگلها اقامت کند و یا به خاطر نپرداختن به مسائل مالی، دچار مشکلات مالی شود و نتواند مثل سابق به سفرهای خارجی برود و یا همسنوسالهایش سر خانه وزندگیشان باشند و دیگر کسی از حلقه دوستان باقی نمانده باشد تا محفل به پا کند. این وضعیت آرتمیس را درمانده و پریشان میکند.
مشکلات روانی
مشکلات روانی آرتمیس عبارت است از پرخاشگری، لجبازی، کله شقی، دوری عاطفی و مناسب نبودن شیوه زندگی آرتمیس برای دوران میانسالی. آرتمیس مصداق کاملی است از «جیکجیک مستونت بود، یاد زمستونت نبود» زیرا جوانی پرشور و پرماجرایی دارد، ولی در میانسالی دچار مشکلات عدیده میشود.
سرینا ویلیامز- معروف ترین ورزشکار زن دنیا
خانم های ورزشکار آرتمیس هستند، بویژه ورزش حرفه ای
اگر آرتمیس هستی...
راستش اگر شما آرتمیس غلو شده دارید، به این راحتی تغییر نخواهید کرد؛ زیرا آرتمیس کلهشق است، گوش شنوا ندارد، لجباز است و هرچه به او بگویند برعکس انجام میدهد، هنجارشکن است، پس هرچه بشنود، میپرسد: کی گفته؟! غلط کرده که گفته! من ثابت میکنم اشتباه کرده!
حالا اگر شما گوش شنوا دارید خدمتتان میگویم:
آرتمیس باید مدیریت خشم را بیاموزد – چطوری؟ به کمک خداحافظ خشم
آرتمیس باید فن مذاکره را بیاموزد - چطوری؟ به کمک خداحافظ خشم
آرتمیس باید هنر فروش را یاد بگیرد تا بفهمد بهجای قلدری کردن و بحث کردن و جدل کردن، با شیوهای مؤثر و آرام میتواند دیگران را متقاعد کند.
آرتمیس برای داشتن ازدواجی موفق و صمیمانه لازم است هرا و آفرودیت را در خود تقویت کند - چطوری؟ با انجام تمرینات ملکه
از آسیبپذیر بودن، درخواست کمک، گریه کردن و بروز احساسات نترسید. اینها از ارزش شما کم نمیکند، بلکه شما را انسانیتر میکند.
شاید برای این راهنماییها هیچ ارزشی قائل نشوید. شاید باید ابتدا میانسال شوید و سپس ارزش این راهنماییها را درک کنید. شاید اول باید هزار جا سرتان به سنگ بخورد و بعد به فکر تعدیل نیروی جنگنده آرتمیس و هدایت قدرتتان به مجاری سودمندتر بیفتید. شاید یک روزی به خاطر عشق، عشق به مردی یا عشق به فرزندتان، تصمیم بگیرید تیر و کمان آرتمیس را کنار بگذارید. درهرصورت من به انتخاب شما احترام میگذارم. این زندگی شماست و شما بهتر از هر کسی صلاحتان را میدانید.
پرورش آرتمیس
کاش پرورش آرتمیس از دوران کودکی شروع شود. بهجای آرایش کردن دختربچهها و تعریف کردن از خوشگلیشان، آنها را به ورزش کردن و بهویژه ورزشهای تیمی تشویق کنیم. به دختران کمک کنیم مستقل و قوی باشند. آنها را ضعیف و وابسته بار نیاوریم.
اگر انرژی آرتمیس در شما کم است، با خواندن این مقاله ممکن است احساس کنید چقدر لازم است این انرژی را در خود پرورش بدهید. بعد از ازدواجی پر از سوء رفتار و طلاقی دردناک، یا اگر مرتب توسط مردان مورد سوءاستفاده عاطفی و جسمی قرار میگیرید و ازلحاظ روحی ضربه میخورید و یا اگر به خاطر وابستگی عاطفی و مالی، مورد ظلم قرار میگیرید. در چنین شرایطی لازم است آرتمیس را در خود پرورش بدهید.
پرورش آرتمیس زحمت فراوان دارد. اگر حاضر هستید زحمت پرورش آرتمیس را به خود هموار کنید، بفرمایید این گامهای پرورش آرتمیس است:
گام اول) دور مردان را خط بکشید! برای پرورش آرتمیس لازم است مدتی بدون مرد باشید. شش ماه، یک سال فکر مردها را هم از سرتان بیرون کنید و فقط به اهداف فردیتان بپردازید.
گام دوم) هدفگذاری را بیاموزید – چطوری؟ به کمک هدفگذاری برای آدمهای باهوش
گام سوم) ورزش کنید. ورزش منظم و شدید و مداوم. درستوحسابی ورزش کنید و عرقتان را دربیاورید. بدوید! لگد بزنید! مشت بکوبید! به توپ ضربه بزنید!
گام چهارم) طبیعتگردی کنید، بهویژه با همراه گروههای زنانه.
گام پنجم) سفر کنید، بهویژه سفرهای برونمرزی. مثلاً برای ادامه تحصیل به خارج سفر کنید.
- هر کاری که از آن میترسید، انجام دهید! با هرچه که از آن میترسید، روبهرو شوید. ترس از سوسک و ارتفاع و رانندگی و دندانپزشکی و تنها ماندن در خانه و تنهایی از خانه خارج شدن و ... همه را شکست دهید و پشت سر بگذارید.
- هر کاری که کمک کنید شما مستقل باشید و روی پای خودتان بایستید، انجام دهید. مثلاً کارهای بانکی و اداری را تنهایی انجام دهید.
- واژه «میترسم!» و «نمی تونم!» را از فرهنگ لغتتان حذف کنید.
- سعی نکنید با گریه کردن و آه و ناله کردن، دیگران را تحت تأثیر قرار بدهید. گریه کردن و شکایت کردن ممنوع! همیشه به خاطر داشته باشید: یا راهی خواهم یافت و یا راهی خواهم ساخت! زندگی بالا و پایین داره، سختی داره، شما هم مسئول ساختن زندگیتون هستین. هروقت زمین خوردین، به جای گریه کردن، از جاتون بلند شدین، خاک لباستونو بتکونین و راه بیفتین و برین جلو!
گلوریا استاینم – نماد فمینیسم موج دوم - جوانی
گلوریا استاینم – نماد فمینیسم موج دوم - کهنسالی
آرتمیس گرامی است و هر زنی باید قدری از انرژی آن را در خود داشته باشد، وگرنه زیر دست و پای نظام مردسالاری، لهولورده میشود، اما آرتمیس غلو شده، زندگی را سخت میکند. پس باید به کمک کهنالگوهای دیگر (آتنا، هرا، آفرودیت) تعدیل گردد.
هستیا، کهنالگوی معنویت
یکی بود یکی نبود. هستیا خواهر برزگه زئوسه. یادتونه زئوس کیه؟ زئوس رئیس همه خدایانِ. ازنظر حقوحقوق خانوادگی، هستیا جزو کلهگنده هاس، ولی حسابش نکردن. بهراحتی گذاشتنش کنار. اونم هیچ اعتراضی نکرد. هستیا هیچوقت عشقی آتشین نداشته، تو هیچ جنگ و رقابتی شرکت نکرده، ظاهراً هیچ کار مهمی نکرده. او ناشناخته س. حتی تصویری از او نقاشی نشده، پس قصهای نداره که بخوام براتون تعریف کنم. جالب اینکه هستیا مهمترین خدای دوران قدیمه و بیشتر نذر و نذورات بهش تعلق داشت. جاش وسط خونه و معابد بوده، چون او نگهبان آتیشه، اونه که خونه و خانواده و شهر و تمدن رو محکم و استوار نگه میداره، بدون جاروجنجال و بدون جلبتوجه.
اعتراف میکنم با کهنالگوی هستیا بیگانه هستم. بااینکه دهها سال مراقبه انجام دادهام، ولی نمیتوانم با وجود او را در خودم ارتباط برقرار کنم. من زنی فعال هستم و دائم در حال تعیین هدف و برنامهریزی و تلاش برای رسیدن به اهداف ریزودرشت. همیشه فکر میکنم وقت کم دارم و زمان دارد بهسرعت میگذرد. برای مثال من هرروز خانه را گردگیری میکنم، ولی با سرعت، گردگیر را روی سطوح میکوبم و ظرف پنج دقیقه تمام خانه تمیز میشود. درحالیکه خانمی با هستیای قوی، بهگونهای گردگیری میکند که انگار یک عمر وقت دارد اتاقی را تمیز کند. من در دنیای واقعی زنی با ویژگیهای بارز هستیا نمیشناسم. البته تعجبی ندارد. هستیا بشدت درونگراست. جاهطلبی ندارد. اهل جلبتوجه نیست. دوستان کمی دارد. دوستانش از جنس خودش است. او زمین تا آسمان با من متفاوت است. به همین دلیل من هرگز با یک زن هستیا از نزدیک آشنا نشدهام. شخصیت کلاریس در کتاب «چراغها را من خاموش میکنم» یک زن هستیایی است. حدس میزنم خانم زویا پیرزاد کهنالگوی هستیا را در وجودش به فراوانی دارد که توانسته کلاریس را اینقدر واقعی و دوستداشتنی توصیف و ترسیم کند.
بر اساس معرفی کوتاهی در ابتدای این مطلب نوشتم، بهراحتی میتوانید تشخیص بدهید ویژگی اصلی زنی با انرژی هستیا، آرامش و حجب است.
- حضور او در یک مکان باعث صمیمیت و هماهنگی میشود
- او درونگراست و از تنهایی لذت میبرد.
- او نیاز به تأیید شدن از طرف دیگران ندارد.
- هیچچیز او را آشفته و عصبانی نمیکند.
- کمتوقع است و دیگران را قضاوت نمیکند.
- رازدار و شنونده خوبی است و احساسات و محبت خود را با ملایمت نشان میدهد، شاید متوجه محبت او نشوید.
- او ظاهراً فردی مطیع است، اما از درون محکم و استوار است.
- او صبور است و گذر زمان برایش مهم نیست و در کاری که انجام میدهد غرقشده و از آن لذت میبرد.
- زن هستیایی بسیار پذیراست و بهطور آگاهانه مسائل و اتفاقات زندگی را میپذیرد و آن را حکمت خدا و به صلاح خود میداند.
- محیط خانه را نیز مثل یک مکان عبادت، مقدس و روحانی میداند.
- برای یک زن هستیایی انجام کارهای خانه معنادار است و به او رضایت عمیقی میدهد او با انجام خانهداری به شکل مراقبه به آرامش و صلح درونی میرسد.
- به پرورش گل و گیاه بسیار علاقه دارد.
- به محیطهای مذهبی و روحانی علاقه دارد و بدون اینکه برای دیگران مزاحمت ایجاد کند به عبادت میپردازد.
- خلقوخوی او آرام است و با خود احساس آرامش و امنیت میآورد.
- یک زن هستیاتایپ معتدل، مهربان، شریف و سخاوتمند است.
- ساده و بیآلایش است و اهل غیبت و حسادت نیست.
- به خاطر حس کمال درونی خود به دنبال ارتباط عاطفی نبوده و بهراحتی در تنهایی زندگی میکند. گاهی در تمام عمر تنهاست و در صورت ضرورت و بدون توقع در نقش خاله یا عمه مجرد به خانواده کمک میکند.
- در او حالتی از متانت و دانایی وجود دارد که او را مانند پیری دانا و باتجربه نشان میدهد.
- زندگی متأثر از کهنالگوی هستیا، زندگی در گمنامی است. زن هستیایی توانایی زیادی برای اظهار وجود کردن ندارد و حتی زمانی که احساساتش جریحهدار میشود نیز سکوت میکند.
- جاهطلب و اهل رقابت نیست.
- اگر پروفایلی در شبکه های اجتماعی داشته باشد ،عکس ندارد و کامنت نمی نویسد.
بهطورکلی هیچچیز برای کهنالگوی هستیا مهم نیست و او تنها در عالم معنوی خود سیر میکند.
ظاهراً هستیای مرموز شباهتی به آرتمیس سریع العمل و آتنای زرهپوش ندارد، ولی هر سه مستقل، قوی و محکم هستند و قربانی مردها نیستند. هر سه میتوانند روی نیازها و خواستههای خود متمرکز بمانند و نیازها و خواستههای دیگران حواسشان را پرت نکند.
هستیا از انجام وظایف خانهداری و پرداختن به جزئیات آن لذت میبرد. هستیا بهگونهای خانهداری میپردازد که انگار دارد مراقبه میکند و عمیقاً لذت میبرد. آتنا از رسیدن به هدف نظافت، حس رضایت دارد و آرتمیس خوشنود است وظیفهاش را انجام داده. پس از انجام کارهای خانه، آتنا و آرتمیس میتوانند بروند و به کارهای دیگر خود بپردازند، ولی برای هستیا انجام خانهداری بهخودیخود بسیار لذتبخش و آرامشبخش است. هستیا بهگونهای وظایف روزانهاش را انجام میدهد که انگار تا پایان دنیا وقت دارد. ساعت را نگاه نمیکند و در جزئیات خانهداری غرق میشود. لباسهای کثیف را باحوصله جدا میکند و داخل لباسشویی میاندازد، ظرفها را با آرامش و با دقت میشوید، بهآرامی گردگیری میکند، لباسهای خشک را باحوصله تا میکند. در طول انجام این فعالیتها آرامش از وجودش جاری است.
هستیا، آدم پشتصحنه است. گمنام است. توجه کسی را جلب نمیکند. شخصیت مشهور و خبرساز نمیشود. هستیا در جوامع مذهبی که به سکوت اهمیت میدهند، شکوفا میشود. مثل کلیسای کاتولیک و اشرم های مراقبه.
کودکی هستیا
معمولاً هستیا پدری مستبد و زورگو و مادری افسرده و ناتوان دارد، بچهها موردحمایت یا مراقبت درستی قرار نمیگیرند و جو خانه سنگین و ناخوشایند است. در چنین شرایطی برخی دختران، کهنالگوی هرا را در پیش میگیرند، بهسرعت ازدواج میکنند تا از خانه پدری فرار کنند، برخی دیگر کهنالگوی دیمیتر را در پیش میگیرند تا از خواهران و برادران کوچکتر خود مراقبت کنند. عدهای هم هستیا میشوند. به درون پناه میبرند، بدون ایجاد مزاحمت و جلبتوجه. هستیا کودکی آرام است که بهتنهایی بازی میکند و هیچ دردسری ندارد. آرام و داناست.
نوجوانی هستیا
هستیا در دوران نوجوانی هم آرام و بیدردسر است. در دوران بلوغ به سمت مذهب و مسائل روحانی گرایش پیدا میکند. معمولاً تنهاست و به جاروجنجالهای دوران نوجوانی بیعلاقه است.
تحصیلات هستیا
هستیا به تحصیلات عالیه علاقه ندارد. اگر به دانشگاه برود تحت تأثیر سایر کهنالگوهاست.
شغل و حرفه
هستیا نقش یک زن سنتی را بر عهده دارد، زنی که در آرامش به کارهای خانهداری میپردازد. او خود را کدبانو میداند. اگر هستیا در خارج از خانه شاغل باشد، کار دفتری بیسروصدایی دارد. او از محیط کار پررقابت و پرتنش فاصله میگیرد. او بدون جاهطلبی با آرامش و دقت وظایفش را انجام میدهد. در بعضی موارد ارزش او نادیده گرفته میشود و در برخی موارد برای کارفرمایش بسیار ارزشمند است، چون قابلاطمینان است و هیچ حاشیهای ندارد.
میانسالی و پیری
زن هستیایی وقتی به میانسالی میرسد، با خود به صلح رسیده است. اگر متأهل باشد، از خانهداری و مراقبت از خانوادهاش لذت میبرد. اگر مجرد باشد، از مجرد بودن خود راضی است و از تنهاییاش لذت میبرد. اگر شاغل باشد، وظایفش را بهخوبی انجام میدهد، بدون هیچ جاروجنجال و رقابتی. بیشازپیش مذهبی شده و مدتزمان بیشتری را صرف عبادت میکند.
مرگ همسر یا مستقل شدن فرزندان را بهراحتی میپذیرد و براش بحرانآفرین نیست. ممکن است به خاطر طلاق یا بیوه شدن ازنظر مالی تحتفشار باشد، چون هرگز به امور مالی و پول اهمیت نداده است. ممکن است مجبور شود با درآمد بسیار کمی زندگی را سر کند و جزو زنان بیبضاعت باشد. در چنین شرایطی، غنای معنوی او باعث میشود فقر را بپذیرد و سر تسلیم فرود بیاورد.
در سالهای پایانی عمر، از مرگ نمیترسد.
رابطه با زنان
زن هستیایی دوستان معدودی دارد، از جنس خودش و از معاشرت با آنها بسیار لذت میبرد، زیرا حضور انسانها در زندگیاش را تصادفی نمیداند و معتقد است هر شخصی نقشی معنوی در زندگی او دارد.
شنونده خوبی است و قضاوت نمیکند. او فردی مناسب برای درد دل و جستجوی همدلی است.
رابطه با مردان
هستیا مردانی را به خود جذب میکند که دنبال زنان آرام و پذیرا هستند. اگر مردی، زنان شهوت طلب را میپسندد، یا اگر مردی زنی را میخواهد که برایش مادری کند، یا زنی را میخواهد که همراه و مشوق او باشد، جذب هستیا نمیشود.
ممکن است مرد، همسر هستیایی داشته باشد تا زنی پاک و مطیع در خانه داشته باشد و همزمان معشوقی آفرودیتی انتخاب کند تا زنی شهوانی را در آغوش بگیرد.
ازدواج برای زن هستیایی در اولویت قرار ندارد، ولی اگر ازدواج کند، ازدواجش را میپذیرد و زنی کدبانو است و محیطی گرم و راحت برای خانوادهاش فراهم میکند. روابط جنسی برای او مهم نیست. به همسرش خیانت نمیکند و اهمیت نمیدهد که همسرش به او خیانت کند.
فرزندان
زن هستیایی اگر قدری انرژی دیمیتر را در خود داشته باشد، مادر ایده آلی است، زیرا محیط گرم و آرامی برای پرورش فرزندانش فراهم میکند و هرگز آنها را محدود نمیکند. البته او نمیتواند در انتخاب شغل و پیشرفت شغلی فرزندانش را راهنمایی کند.
اگر زن هستیایی انرژی دیمیتر را نداشته باشد، بهقدری درونگراست که فرزندانش را از خود میراند.
مشکلات هستیا
هستیا بهقدری آرام و پذیرا و معنوی است که ازنظر روانی مشکلی پیدا نمیکند. مشکلات او با دنیای مادی است.
زنان هستیایی نمیتوانند همه عمر در خانه یا معبد بنشینند و از دنیا مادی جدا باشند. او مجبور است به میان مردم و اجتماع برود، ولی آمادگی چنین تجاربی را ندارد، مگر اینکه کهنالگوهای دیگر به کمک او بشتابند. او نمیتواند خواستهها و نیازهایش را بیان کند، نمیتواند از حقوحقوقش دفاع کند، نمیتواند با غریبهها یا در میان جمع حرف بزند. چنین شرایطی او را دچار اضطراب شدید میکند و باعث شکست او در مواجهه با دنیای بیرون میشود.
اگر هستیا هستی...
اگر هستیا هستی ضرورت دارد آتنا و آرتمیس را در وجودت فعال کنی، وگرنه اعتمادبهنفست بشدت صدمه میخورد و گرگهای جامعه تو را میدرند.
زندگی با انرژی هستیا، یعنی زندگی در گمنامی. با این هستیا معمولاً نقشهای اصلی و محوری به عهده دارد، متأسفانه از زحماتش قدردانی نمیشود و احساسات او نادیده گرفته میشود.
هستیا توانایی ابراز وجود ندارد، حتی اگر احساساتش جریحهدار شود، بازهم سکوت میکند.
هستیای افراطی، بشدت منزوی است و نمیتواند احساسات خود را ابراز کند و محبت خود را به شکل غیرمستقیم نشان میدهد. اگر عاشق شود، عشقی عمیق دارد، ولی معشوق از عمق علاقه او خبر ندارد و عشق او غیرشخصی به نظر میآید چون از طریق کلمات عاشقانه یا لمس عاشقانه ابراز نمیشود.
اگر هستیا هستی، توصیه میکنم یاد بگیری خودت را به مردم نشان بدهی و احساساتت را ابراز کنی. همچنین شور و هیجان بیشتری به زندگیات بیاوری.
زن هستیایی نیاز دارد بخش جنگجو و رقابتطلب وجودش را فعال کند. او باید با موفقیتهای تحصیلی، ورزشهای گروهی و شرکت در اجتماعات زنانه، آتنا و آرتمیس را در خود تقویت کند.
فعال کردن هستیا
زنانی از جنس آتنا و آرتمیس نیاز دارند هستیا را در خود فعال کنند تا مدتی از دنیای بیرون و جاهطلبیهایش فاصله بگیرند و دروننگری کنند و قدری آرامش بیابند.
برای فعال کردن هستیا، وظایف خانهداری را با آرامش انجام بدهید و در جزئیات آن غرق شوید. بسیاری از زنان در انجام کارهای خانه، شتاب دارند و باعجله کارها را انجام میدهند. برای فعال کردن هستیا لازم است سرعت خود را کاهش بدهید. تا وقتی یک اتاق تمیزنشده، به سراغ بعدی نروید. بهگونهای عمل کنید که انگار تا ابد وقت دارید اتاقی را با عشق و باحوصله تمیز و مرتب کنید.
یک کمد لباس را خالی کنید و باحوصله تک لباسها و وسایل را بررسی کنید. خاطرههای خوب و بدش را به یاد آورید. گذر زمان را فراموش کنید و در جزئیات تعمق کنید. شاید این کار تمامروز طول بکشد، ولی در پایان روز، سرشار آرامش هستید.
تماشای آلبومهای قدیمی و غرق شدن در خاطرات آنها، راهی دیگر برای فعال کردن هستیاست.
مراقبه، نمازخواندن با حضور دل، ذکر گفتن راههای سرراستی برای فعال کردن هستیاست.
البته گاهی تنهایی اجباری ناشی از سوگ یا فقدان، سبب میشود تا هستیای درون خود را بیابیم.
کدام کهنالگو برنده سیب طلایی است؟
اون قدیم قدیما، یه مهمونی گرفته بودن و همه خدایان رو دعوت کرده بودن، غیر از ایریس که الهه دعوا مرافعه دعوت شده بودن (یونانیها برای دعوا مرافعه هم الهه داشتن! نمیدونم کاربردش چی بوده؟ بهش پیشکش میدادن تا توی یک خونه دعوا راه بیفته یا دعواها متوقف بشه؟! خبر ندارم). خیلی به ایریس برمیخوره و پیش خودش میگه: یه آشی براتون بپزم که یه وجب روش روغن باشه! یه سیب طلایی پرت میکنه وسط مهمونی. روی سیب طلایی نوشته شده: تقدیم به زیباترین!
هرا و آتنا و آفرودیت شروع می کنن به گیس و گیس کشی که سیب مال منه! مهمونی بهم میخوره و اوضاع حسابی خطری میشه. از زئوس، خدای خدایان میخوان بین هرا و آتنا و آفرودیت قضاوت کنه که کدومشون خوشگلترن. زئوس می بینه وضعیت کیشمشیه، هر کدوم رو انتخاب کنه، دوتای دیگه پدرشو درمیارن، پس میگه بذارین یه آدم فانی قضاوت کنه. پاریس رو میارن، یه چوپون جوون و ساده دل و ازش میخوان بگه کدوم الهه زیباتره.
هرای زیبا با جاه و جلال و تاج بر سر و شنل بر دوش وارد میشه. نفس پاریس از زیبایی و شکوه او بند میاد. هرا میگه: آگه من رو انتخاب کنی، تو رو فرمانروای سرزمینها میکنم.
بعد آتنای مغرور وارد میشه. زره طلایی به بر و نیزهای بلند به دست. پاریس دست و پاشو گم می کنه و به تته پته مییفته. آتنا میگه: آگه من رو انتخاب کنی، تو همه نبردها پیروزت میکنم.
بعد آفرودیت میاد، کاملاً برهنه، گیسوان طلاییاش بر دوش و گل یاس سفیدی پشت گوشش، با لبخندی دلبرانه بر لب و چشمکی شیطنت آمیز. زانوهای پاریس سست میشه و میفته روی زمین. آفرودیت میگه: آگه من رو انتخاب کنی، زیباترین زن دنیا رو بهت میدم.
پاریس بدون لحظهای درنگ، آفرودیت رو انتخاب میکنه و سیب طلایی رو به آفرودیت تقدیم می کنه.
در واقع پاریس بین فرمانروایی و پیروزی و عشق، عشق رو انتخاب کرد.
خب... هرا و آتنا خیلی ناراحت میشن و در اولین فرصت تلافی شو سر پاریس درمیارن، ولی این داستان دیگه ایه. فعلاً بپردازیم به تفسیر حکایت سیب طلایی.
انتخاب بین هرا و آتنا و آفرودیت، انتخاب بین سه مسیر اصلی زندگی است که معمولاً زنان انتخاب میکنند.
- هرا – مسیر ازدواج و خانواده
- آتنا – مسیر شغل و حرفه و جاهطلبی
- آفرودیت – مسیر عشقوحال
هر زن معاصری در وجود خودش با داوری پاریس روبرو میشود. سؤالات همان است که در مهمانی خدایان بود:
- کدام کهنالگو برنده میشود؟
- چه کسی داوری میکند؟
در افسانه قدیمی، یک مرد داوری میکند، زیرا در فرهنگ مردسالارانه، همیشه مردان انتخاب میکنند که زن کجا باشد. در این روزگار ممکن است زن به والدین و جامعهاش اجازه بدهد که برایش انتخاب کنند و تصمیم بگیرند و یا ممکن است خودش تصمیم بگیرد.
اگر زنی، انتخاب را به والدین و جامعه بسپارد، مسیری را در پیش میگیرد که جامعه او میپسندد. او انتظارات والدینش را برآورده میکند و خودش را با پیشفرضهای طبقه اجتماعیاش وفق میدهد. او در طول زندگی از حمایت جامعه برخوردار است.
اگر زنی خودش مسیر زندگیاش را انتخاب کند، این تصمیم بر اساس قدرت کهنالگوهای درونی اوست و تصمیمهای او برای خودش معنادار است. ممکن است این تصمیم از طرف والدین و جامعه حمایت شود یا نشود. درهرصورت تصمیم او صحیح به نظر میرسد.
مسیر آتنا – شغل و حرفه
اولویت زندگی زنانی که این مسیر را انتخاب میکنند، شغل و حرفهشان است. ممکن است بشدت جاهطلب باشند. آنها ازدواج نمیکنند و اگر ازدواج کنند، ممکن است منجر به طلاق شود، چون برایشان اولویتهای شغلشان مهمتر از همسر و فرزند و خانواده است. ازدواج و مسئولیتهای آن برای چنین زنانی دست و پاگیر است. در طبقه خاص اجتماعی که همه مسئولیتهای خانهداری و بچهداری را خدمتکاران و کارمندها انجام میدهند، این زنان میتوانند با خشنودی خانواده را در کنار مسئولیتهای شغلیشان داشته باشند، مثل هیلاری کلینتون، در غیر این صورت زیر بار ازدواج یا بچهدار شدن نمیروند.
مسیر هرا – ازدواج و خانواده
اولویت زندگی زنانی که این مسیر را انتخاب میکنند، ازدواج است. تا وقتی ازدواج نکنند، بقیه دستاوردهایشان آنها را راضی نمیکند. پس از ازدواج، بازهم اولویت زندگیشان، همسر و خانوادهشان است. اگر در زمان مجردی شاغل باشند، پس از ازدواج ممکن است شغلشان را رها کنند و خانهدار شوند. اگر شاغل باقی بمانند، جوری کار میکنند که هیچ فشاری به ازدواج و خانوادهشان نیاورد. مثلاً نیمهوقت کار میکنند یا بهراحتی حاضرند از شغلشان صرفنظر کنند اگر ببینند شرایط کاریشان با ازدواج و خانوادهشان هماهنگی ندارد. من جزو این دسته خانمها هستم.
مسیر آفرودیت – عشقوحال
اولویت زندگی زنانی که این مسیر را انتخاب میکنند، عشقوحال و لذت است. آنها در لحظه حال زندگی میکنند، به دنبال خوشی و خوشگذرانی هستند. از رابطه جنسی لذت میبرند و از روابط متعدد، کوتاهمدت، موازی و متنوع استقبال میکنند. با کمی عقل معاش، حامی ثروتمندی پیدا میکنند تا مخارجشان را تأمین کند و بیپروا روزگار را با شور و حرارت طی میکنند. آنها حوصله کار سخت و یا مسئولیتپذیری برای حفظ شوهر و خانواده را ندارند، ولی بهخوبی میتوانند حامی ثروتمندشان را سرگرم و راضی کنند.
هیچ مسیری به مسیر دیگر برتری ندارد. هر مسیری را که انتخاب کنید، منافعی را به دست میآورید و مواهبی را از دست میدهید. مهم آن است که به انتخاب سایر زنان احترام بگذاریم و به دیده حقارت نگاهشان نکنیم. بپذیریم که متفاوت هستیم و میتوانیم مسیرهای متفاوتی برای زندگی در پیش بگیریم.
متأسفانه زنانی که شغل و حرفه را انتخاب کردهاند، زنان متأهل را تحقیر میکنند که چرا از شغلش میگذرد تا همسرش را راضی نگه دارد. آنها را شوهرذلیل مینامند.
زنانی که به خانواده پایبند هستند، زنان اهل عشقوحال را تحقیر میکنند و آنها را بیبندوبار میخوانند.
زنان اهل عشقوحال به ریش هر دو دسته دیگر میخندند که چرا عمرشان را صرف کار سخت و یا جلب رضایت شوهر کردهاند و لذائذ زندگی برخوردار نمیشوند.
درست نیست همدیگر را تحقیر کنیم. به خاطر داشته باشید "ما متفاوت هستیم و حق داریم مسیرهای متفاوتی برای زندگی در پیش بگیریم.
مقایسه کهنالگوها
تحصیلات
آتنا و پرسیفون به تحصیلات علاقهمند هستند.
آتنا بهصورت منظم تحصیل میکند و هدفش از تحصیل، پیشرفت شغلی و افزایش درآمد است.
پرسیفون درهمبرهم تحصیل میکند. از هر خرمن، خوشهای میچیند. متأسفانه پس از سالها تحصیل و آشنایی با مطالب مختلف، معمولاً نمیتواند دانستههای خود را به درآمد تبدیل کند.
بقیه کهنالگوها چندان به تحصیلات علاقهمند نیستد.
شغل
آتنا به شغل و حرفهاش علاقهمند است و در آن پیشرفت میکند. بقیه کهنالگوها به شغل و حرفه و کسب درآمد علاقهمند نیستند. ممکن است بنا به شرایط و مقتضیات شاغل شوند، ولی معمولاً پیشرفت چندانی ندارند و در اولین فرصت، ترک شغل میکنند.
خانهداری
هستیا عاشق خانهداری است. خانهداری را به خاطر خانهداری دوست دارد.
هرا خانهدار و کدبانویی عالی است. او خانهداری انجام میدهد تا خانهای زیبا را در معرض تماشا بگذارد و به آن افتخار کند.
آتنا بهخوبی از پس خانهداری برمیآید و بین شغل بیرون از خانه و خانهداری تعادل برقرار میکند.
آرتمیس اگر مجبور شود خانهداری انجام دهد، بهخوبی انجام میدهد، چون نظافت را بهعنوان هدف در نظر میگیرد و بهراحتی هدفهایش به ثمر میرساند، ولی آرتمیس زن خانه ماندن نیست و دوست دارد بیشتر وقتش را خارج از خانه بگذراند.
آفرودیت خانه را به زیبایی میآراید. با هر امکاناتی که در دسترسش هست، میتواند خانهای زیبا بیافریند. اگر پول فراوان در اختیارش باشد، از دکوراتورهای درجهیک کمک میگیرد، ولی اگر امکاناتش کم باشد، با گل و پارچههای رنگی میتواند خانه را به بهشتی تبدیل کند، ولی آفرودیت اهل نظافت و مرتب کردن نیست.
دیمیتر، به بچهها اهمیت میدهد. نظافت و مرتب کردن را در حدی انجام میدهد که محیط خانه برای بچهها مناسب باشد.
پرسیفون بازیگوش است، حوصله خانهداری ندارد.
ورزش
آرتمیس عاشق ورزش است. آتنا در حدی ورزش میکند که بدنش را سالم نگه دارد. بقیه کهنالگوها به ورزش علاقه ندارند.
هنر
هنر در اختیار آفرودیت و آتناست.
خلاقیت هنری مال آفرودیت است. پشتکار و تمرین و کسب مهارت مال آتناست.
آشپزی
دیمیتر عاشق آشپزی است، چون عاشق خوراندن غذا به دیگران است. او از اینکه دیگران را سیر کند، لذت میبرد.
آتنا آشپز خوبی است، چون عاشق کسب مهارت در حد بالاست. او از سیر کردن دیگران، لذت نمیبرد، بلکه از اینکه در آشپزی مهارت دارد، لذت میبرد.
هرا آشپز خوبی است. بیش از پختن غذای خوشمزه، او غذاها را به زیبایی تزئین میکند. او از اینکه کدبانوگریاش را به نمایش بگذارد، لذت میبرد.
آفرودیت عاشق طعمهای جدید و مزههای تازه است. او وقتی سر ذوق باشد، میتواند غذاهای خوشمزه و خلاقانهای بپزد، ولی پختن غذای روزمره و بهعنوان یک وظیفه، اصلاً موردپسند او نیست.
آرتمیس حوصله آشپزی ندارد. پرسیفون مهارت آشپزی ندارد. هستیا میپزد تا اجاق خانه گرم باشد. او بیش از آشپزی به نظافت و مرتب کردن خانه علاقهمنداست.
مردها و ازدواج
آفرودیت عاشق مردهاست. بهراحتی با مردها رابطه برقرار میکند. میتواند همزمان با چند مرد در رابطه باشد و احساس گناهی بابت این موضوع ندارد. او از بازی دادن مردها لذت میبرد و استفاده میکند. بهراحتی ازدواج میکند و بهسادگی طلاق میگیرد. معمولاً دو سه تا طلاق در کارنامه زندگی خود دارد. برای آفرودیت، مردها منابع مالی و منابع حمایتی و صدالبته منابع لذت هستند.
آتنا با مردها خوب کنار میآید. مردها او را بهعنوان یک همکار خوب قبول دارند، ولی معمولاً جذابیت جنسی برای مردان ندارد. اگر بخواهد ازدواج کند، لازم است آفرودیت و هرا را در خود فعال کند. اگر مایل نباشد ازدواج کند، جاهطلبیهای شغلیاش زندگیاش را کامل میکند.
آرتمیس علاقهای به ازدواج ندارد. معمولاً با مردان رقابت و دعوا میکند.
هستیا همه مردمان، زن و مرد را دوست دارد و درعینحال محبت خود را نشان نمیدهد. اگر ازدواج کند، به همسرش وفادار است. اگر ازدواج نکند، برایش اهمیت ندارد.
هرا عاشق ازدواج است. بهراحتی وارد رابطه میشود و اگر ببیند رابطه منجر به ازدواج نیست، بهسادگی قطع رابطه میکند. عاقبت با مردی موجه ازنظر اجتماعی ازدواج میکند. پس از ازدواج، به همسرش وفادار است.
پرسیفون بهراحتی عاشق میشود. بهراحتی وارد رابطه میشود. متأسفانه در ارتباط با مردان ممکن است مورد سوءاستفاده مالی، جسمی یا عاطفی قرار بگیرد. نمیداند میخواهد ازدواج کند یا خیر. اگر خانوادهاش سنتی باشند، او را شوهر میدهند، بیآنکه خودش علاقه چندانی داشته باشد. پس از ازدواج ممکن است خیانت کند. اگر روابط موازی داشته باشد، بشدت دچار عذاب وجدان میشود.
دیمیتر به خاطر بچهدار شدن و معمولاً در سنین پایین هم ازدواج میکند. شوهرش را مثل یک بچهتر و خشک میکند. ممکن است با مرد کوچکتر از خود ازدواج کند. مردهای تنبل و بیکاره و بچهننه عاشق داشتن زنی با کهنالگوی دیمیتر هستند.
به خاطر داشته باشیم دو یا سه کهنالگو در روان ما غالبتر از سایرین هستند، ولی همه زنان به هفت کهنالگو دسترسی دارند و در شرایط مقتضی میتوانند از تواناییها و موهبتهای همه آنها استفاده کنند. برای مثال وقتی میخواهیم دل مردی را ببریم، آفرودیت دلربا جلو میآید، یا اگر به پول و شغل احتیاج داشته باشیم، آتنای دانا کمک میکند، اگر حقمان را زیر پا گذاشته باشند و بخواهیم از گلویشان بیرون بکشیم، آرتمیس قهرمان میداندار میشود، وقتی میخواهیم ازدواج کنیم، هرای تاجدار، آستین بالا میزند، موقع بچهداری، دیمیتر مهربان یاری میکند، اگر لازم باشد شفای درون پیدا کنیم، پرسیفون معصوم امور را به دست میگیرد و اگر خداینکرده عزیزی را از دست بدهیم و مصیبتی زندگیمان را تکان بدهد، هستیای مقدس، اوضاع را آرام میکند.
به پایان آمد این دفتر... حکایت همچنان باقی...
دنیای کهنالگوها شیرین و پر از افسانه است. امیدوارم از این ابرمقاله لذت برده و استفاده کرده باشید.
راستی... زنانی که مشهور هستند و عکسشان و نامشان همهجا هست، آتنای قوی دارند. حتی آفرودیت هایی مثل جنیفر لوپز، ریحانا، جی جی حدید، آتنای قوی دارند که با پشتکار شغل و حرفهشان را دنبال کرده و به شهرت و پول رسیدهاند. بقیه کهنالگوها معمولاً مشهور نیستند.
ابر مقاله چیست؟
مقاله معمولی حدود 2 هزار کلمه است، ولی ابر مقاله بیش از 10 هزار کلمه است. درواقع ابر مقاله یک کتابچه کوچک است با اطلاعات جامع و کامل درباره یک موضوع. ابرمقاله کهن الگوهای زنانه 18000 کلمه است.
در وبسایت گیس گلابتون سه ابر مقاله دیگر هم وجود دارد:
مهارتهای زندگی برای خانمهای تحصیلکرده
راهنمای کامل برای خانمهای مجرد
راهنمای کامل برای خانمهای متأهل
و ابرمقاله کهنالگوها، چهارمین ابر مقاله گیس گلابتون است. نوشتن این ابرمقاله برای من 14 ماه زمان برد. امیدوارم دوستش داشته باشید و برایتان مفید باشد.