دیشب فیلم the odd life of Thimoty Green را دیدم. زار زدم ها ... یعنی الان چشمهایم قد نعلبکی باد کرده است. البته فیلم غمگینی نیست، بلکه پر از لحظات عشق و صفای خالص است. از آن صمیمت های خالص که اشک آدم را درمی آورد. فیلم محصول والت دیزنی است و برای مشاهده خانوادگی مناسب است. داستان زن و شوهری است که آرزو داشتند بچه دار شوند. آنها مشخصات کودک دلخواه خود را می نویسند و در باغچه چال می کنند. نیمه شب با صدایی از خواب بیدار می شوند. چه کسی در خانه آنهاست؟ ... نمی گویم تا خودتان بروید و فیلم را ببینید!
در این فیلم نشان می دهد وقتی نومید می شوید، چطور می توانید امید را دل خود روشن کنید، چطور آرزو کنید، حتی آرزوی محال، و چقدر باید در آرزو کردن و نوشتن آن دقیق باشید، چون همان را دریافت می کنید! و این که وقتی آرزوی مان برآورده می شود، چقدر حق نشناس می شویم، چطور عشق خود را زیر پا له می کنیم.
مطلب دیگری که به زیبایی آن را بیان می کند این است که بعضی از ما در دوران کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته ایم و بعضی آدمها زندگی کودکی ما را تلخ کرده اند. حالا بزرگ شده ایم، ولی متاسفانه هنوز در زندان کودکی به سر می بریم. یعنی هنوز دنبال تایید همان آدمها هستیم یا به خاطر مخالفت با آنها خود را از کامل زندگی کردن محروم می کنیم.
فیلمی است ها...عالی...
یک فیلم زیبا را هم به زن وشوهرها توصیه می کنم: Hope Springs با شرکت مریل استریپ. این یکی خانوادگی نیست. نگویید که نگفته بودی ها! داستان زن و شوهر مسنی است که سی و یکمین سالگرد ازدواج خود را جشن می گیرند. جشن که چه عرض کنم ... برگزار می کنند. مریل استریپ از زناشویی بی رنگ و روی خود به جان آمده و تصمیم می گیرد که آن را تغییر بدهد.این زن و شوهر به کمک یک مشاور رابطه خود را بررسی می کنند.
فکرش بکنید که برای دریافت مشاوره به یک شهر کوچک دورافتاده زیبا، در کنار اقیانوس سفر می کنند. دکتره در آنجا مطب داشت. خدا از این مطب ها قسمت کند! (برای خودم گفتم!)
فیلمی است پر از امید و اضطراب. یعنی تا لحظه آخر نمی دانی بالاخره این دو نفر با هم می مانند یا جدا می شوند. در ضمن در این فیلم یاد می دهد چطور شوهران خود را پیش مشاور ببرید. ولی یادتان باشد که ازدواج دو سر دارد. مسئله ای که شما را آزار می دهد ممکن است به دست خود شما ایجاد شده باشد. طاقت حقیقت را داشته باشید.
اولین برف تهران را تبریک می گویم. عاشق این سکوت هنگام بارش برف هستم... دیروز آنقدر زیر برف راه رفتم که مثل آدم برفی شده بودم. حتی روی مژه هایم برف نشسته بود:)))))))))))))))))