چهار راه اصلی برای کسب درآمد وجود دارد:
یک) کارمند باشید
یعنی شرکتی، مغازه ای یا اداره ای وجود دارد و شما متعهد می شوید که زمان مشخصی در آن کار کنید و دستمزد بگیرید. کسب و کار آماده است و لازم هم نیست که برای کسادی یا رونق گرفتن آن نگران باشید. ولی باید خواسته های رئیس خود را بخوبی اجرا کنید تا درآمد و شغل خود را حفظ کنید.
دو) خویش کارفرما باشید
کسب و کاری به راه انداخته اید که فقط و فقط به شخص شما وابسته است. خودتان رئیس خودتان است و برای شغل خود برنامه ریزی می کنید. ولی اگر یک هفته مرخصی بروید یا بیمار شوید، درآمدی درکار نیست. مثل یک پزشک، وکیل، آرایشگر یا ماساژور.
سه ) صاحب یک کسب و کار باشید
کسب و کاری دارید که اجرای آن را به دیگران سپرده اید. آن را مدیریت می کنید، ولی کارهای اجرایی به دست دیگری است. پس وقت آزاد دارید و هر قدر موفق تر باشید، پول بیشتری درمی آورید و وقت آزاد بیشتری خواهید داشت. می توانید مرخصی بروید بی آن که نگران از دست دادن درآمد باشید. مثل مغازه ای که توسط مدیر و کارمندان اداره می شود یا آرایشگاهی که مدیر و آرایشگرهای مختلف دارد و یا رستورانی که مدیر رستوران و سرآشپز دارد.
چهار) سرمایه گذاری کنید
سرمایه گذاری یعنی پول برای شما کار کند. برای مثال ملکی یا مغازه ای برای اجاره دادن داشته باشید. سهام کارخانه یا بیمارستان داشته باشید. نرم افزاری طراحی کرده باشید و بابت حق انحصار آن مبلغی دریافت کنید. دیگر لازم نیست کاری بکنید. پول با پای خودش توی حساب بانکی شما می رود.
اگر کارمند یا خویش کارفرما باشید، هر قدر موفق تر باشید و مقام تان بالاتر برود، سرتان شلوغ تر است. وقت آزاد کمتری برای خود و خانواده خود دارید.
ولی اگر کسب و کاری ساخته باشید و یا سرمایه گذاری کنید، هرچه موفق تر باشید، وقت آزاد بیشتری دارید تا از انجام کارهایی که دوست دارید و بودن در کنار خانواده لذت ببرید.
من ابتدا کارمند بودم. حالا خویش کارفرما هستم. برای رسیدن به آسایش و امنیت مالی لازم است که به سوی ساختن کسب وکار و سرمایه گذاری بروم. مگر من تا چند سالگی می توانم در اتاق عمل و مطب کار کنم؟ تا کی می توانم دودستی به مطب بچسبم و مسافرت نروم، مبادا که بیمارانم سرگردان شوند و مطب از بیمار خالی شود؟
فکر نکنید که اول باید پول داشته باشید و سپس می توانید کسب و کار راه بیندازید یا سرمایه گذاری کنید. اول باید ذهن خود از باورهای کارمند یا خویش کارفرما بودن رها کنید. باور غیرسازنده کارمند بودن این ها هستند: "یک آب باریکه ای باشد. بیمه هم داشته باشد. بازنشستگی هم داشته باشد." باور غیرسازنده خویش کارفرما بودن این ها هستند: "همه کارها را باید خودم انجام بدهم. هیچکس بهتر از من نمی تواند این کارها را انجام بدهد." اول باید باور کنید که لازم است این باورها را رها کنید. سپس باورهای ثروت ساز را در ذهن خود بکارید.
با استفاده از چهار حساب توانگری، بیست درصد درآمد خود را با اشتیاق و خوشحالی پس انداز کنید. منتظر فرصت بمانید. فرصت ها ظاهر خواهند شد. آنها را بقاپید.