دو نوع فقر وجود دارد:
فقر مادی و فقر فرهنگی
همه ما می دانیم فقر مادی چیست:
بی پولی، کم پولی، نداشتن بیمه، بدهکاری، ترس از طلبکار... نمیدانم چند نفر از شما طعم فقر مادی را کشیدهاید، بدمزه است.
من در خانواده با وضعیت مالی متعادل و بدون نگرانی مادی به دنیا آمدهام. در دوران کودکی هیچوقت نگران پول نبودم، ولی مقتصد تربیت شدم. یعنی ما نگران پول نبودیم، ولی بریز و بپاش هم نداشتیم. نوشابه نمیخوردیم. به ندرت برای ما بچهها چیپس و پفک و شکلات خریداری میشد. پول جیبی هم نداشتیم.
من برای اولین بار در کلاس دوم راهنمایی، پول جیبی گرفتم. یادم نیست پول جیبیام چقدر بود ولی یادم هست پول جیبیام بقدری کم بود که با آن فقط میتوانستم روزهای پنجشنبه برای خودم و دوستم نفری یک بستنی چوبی بخرم. حالا چرا اصرار داشتم پول جیبی ناچیزم را با دیگری خرج کنم، خاطرم نیست.
در واقع پدرم درآمد خوبی داشت، ولی به همت بلند مادرم، ثروتمند شد. پدرم تا پیش از ازدواج با مادرم فقط یک ماشین کهنه داشت. مادرم زندگی ما را جمع و جور کرد. در دوران کودکی هرگز نگرانی مالی نداشتم، چون پدرم درآمد خوبی داشت و مادرم زن باتدبیری بود.
پول جیبی من سال به سال به میزان بسیار کمی اضافه میشد. یادم هست سال اول دانشگاه بودم و با مینی بوس به دانشگاه میرفتم. پول تاکسی سوار شدن ندارم. (الان وقتی میبینم بعضی بچهها برای دو قدم راه آژانس میگیرند، شاخم درمیاد) در میان شلوغی مینی بوس، یک شیرپاک خوردهای کیف پولم را دزدید. در خانه به مادرم گفتم که کیفم را دزده اند. گفت:
- میخواستی مواظب باشی و کیفت را محکم بچسبی.
- باشه! دفعه بعد. حالا لطفاً به من پول بدهید. برای رفتن به دانشگاه پول ندارم.
- از پس اندازت بردار
- من پس انداز ندارم.
- میخواستی داشته باشی. هرچی میگیری که نباید خرج کنی. باید مقداری از آن را پس انداز کنی.
- مامان تا آخر ماه پانزده روز باق مانده. من بدون پول چطوری به دانشگاه بروم؟
- من نصف پول جیبی ماه آیندهات را به تو مساعده میدهم. ماه بعد فقط نصف پول جیبی میگیری. از این به بعد مواظب کیف پولت باش و قدری پس انداز کن. همیشه من نیستم که به تو پول قرض بدهم.
درس بسیار دشواری بود، ولی یکی از مهمترین درس در مورد پول را همان روز یاد گرفتم. وقتی اولین حقوق انترنی را دریافت کردم، اعلام کردم پول جیبی نمیخواهم. از آن پس تا زمان ازدواجم یعنی چهل و یک سالگی ققط همین دو تا درس در مورد پول را یاد گرفتم و بکار بردم:
- پس انداز مختصری داشته باشم.
- مواظب باشم کسی پولم را ندزدد
وقتی برای گذراندن دوره طرح به بوشهر رفتم. تا سه ماه به من حقوق ندادند. من آن سه ماه را با شصت هزار تومان سر کردم. خانوادهام هیچوقت از وضعیت مالی من باخبر نشدند، چون یاد گرفته بودم قرض نخواهم. طرح تمام شد و من با پس انداز قابل توجهی به تهران برگشتم. پول خرید یک خانه پنجاه متری در بالاشهر تهران را داشتم. متاسفانه در یک سرمایه گذاری نادرست همه پس اندازم را از دست دادم.
ولی باز هم نگرانی مالی نداشتم، زیرا در خانهای عالی زندگی می کرددیم. من یک سوییت جداگانه داشتم. ماشین پدرم زیر پایم بود. درآمدم را صرف امور خیریه و سفر میکردم. یک سال قبل از ازدواجم بالاخره خودم ماشین خریدم و ماشین پدرم را پس دادم. در واقع اولین دارایی گران قیمت من جیمبو است. به همین دلیل آن را خیلی دوست دارم. جیمبو برای من یک نشانه است. نشانه دختر کوچولویی که در چهل سالگی بالاخره تصمیم گرفت بزرگ شود!
اگر طعم بی پولی را چشیده باشید لابد می دانید که طعم تلخی دارد. بدمزه است. دلم نمیخواهد هیچیک از شما طعم تلخ آن را مزه کنید. به همین دلیل در سایت گیس گلابتون بیش از 130 مقاله رایگان در مورد پول هست و فقط چند محصول فروشی برای کسب پول. زیرا دلم میخواهد کسانی که پول زیادی ندارند، حتماً از مطالب جذب پول و درآمد آگاه شوند و بر غول بی پولی غلبه کنند.
جالب است بخش "چگونه پولدار شوید؟" سایت گیس گلابتون بیشتر توسط آقایان مطالعه میشود، در حالیکه قصد من آگاه کردن خانمها در مورد پول است. بهرحال ... هرکه میخواند، نوش جانش. نوشتهام که خوانده شود. انشاالله گره زندگی آدمها با این نوشتهها باز شود.
به نظر من فقر فرهنگی بدتر از فقر مالی است. زیرا فقر مادی علاج دارد. علاج فقر مادی در مقالههای رایگان سایت گیس گلابتون قرار دارد. به شرطی که کسی آنها را بخواند و بکار بگیرد، ولی فقر فرهنگی به این راحتی درمان نمیشود. فقر فرهنگی چیست؟
کسی که از نظر فرهنگی فقیر است که:
- کتاب نمیخواند
- مطلب جدیدی یاد نمیگیرد
- از هنر لذت نمیبرد
- از زیبایی شگفت زده نمیشود
در ضمن اگر شخصی از نظر فرهنگی غنی باشد، مطمئن باشید از نظر مالی هم ثروتمند است، یا دست کم امنیت مالی دارد. باور نکنید شخصی از نظر فرهنگی ثروتمند باشد و از نظر مالی فقیر، خیر چنین چیزی غیر ممکن است. آدم گرسنه کتاب نمیخواهد، نان میخواهد. آدم بدهکار از تماشای غروب زیبای آفتاب به وجد نمیآید. بدون احساس امنیت مالی ما نمیتوانیم از هنر لذت ببریم و هنر را خلق کنیم. هنر در دامان طلا به دنیا میآید. هرچه جامعهای از نظر مالی ثروتمندتر باسد، هنرمندان بیشتری قدم به عرصه وجود میگذارند.
وقتی وارد خانهای میشوید بسادگی میتوانید تشخیص بدهید آیا این خانواده از نظر فرهنگی غنی هستند یا خیر. چگونه؟
هرچه خانوادهای از نظر فرهنگی ثروتمندتر باشد، کتابخانه بزرگتری دارد و هرچه از نظر فرهنگی فقیرتر باشد تلویزیون بزرگتری دارد.
کتابخانه بزرگ یعنی ثروتمند از نظر فرهنگی
تلویزیون بزرگ، بدون کتابخانه یا با کتابخانه کوچک، یعنی فقیر از نظر فرهنگی
همه دانش دنیا در کتابها جمع شده است. هنوز که هنوز است بهترین روش یاد گرفتن کتاب خواندن است. تلویزیون سطحی روش برای پر کردن اوقات فراغت است. تلویزیون شما را هیپنوتیزم میکند و هر آنچه میخواهد در ذهن شما میکارد.
تلویزیون به شما تلقین میکند اگر فلان مارک شوینده را بخرید خانوادهای خوشبخت خواهید داشت.
اگر فلان مارک شکلات را بخورید لذت عشق را میچشید.
اگر فلان مارک خمیردندان را استفاده کنید زیبا میشوید.
اگر فلان عطر را استعمال کنید جنس مقابل در برابر شما تاب مقاومت ندارد.
تلویزیون با پخش مداوم اخبار بد، ذهن شما را پر از منفی بافی میکند.
تلویزیون با پخش حساب شده و کاملاً دقیق اخبار، به شما القا میکند در مورد فلان کشور یا فلان معاهده چگونه فکر کنید.
تحقیقات نشان داده هرچه ساعت تلویزیون نگاه کردن بیشتر باشد، اعتماد به نفس افراد پایینتر است.
هرچه میزان ساعت تماشای تلویزیون بیشتر باشد، چاقی بیشتر است.
هرچه میزان تماشای تلویزیون بیشتر باشد، خلاقیت افراد کمتر است.
میخواهید بدانید چطوری از تلویزیون استفاده کنید تا ثروتمند شوید؟
تلویزیون را خاموش کنید! و یک کتاب خوب به دست بگیرید. یک مجله خوب را ورق بزنید. با همسرتان حرف بزنید. با فرزندتان صحبت کنید. مهمانی بگیرید و با مردم معاشرت کنید. بعضیها مهمانی میروند بعد تلویزیون را روشن میکنند و در میان سر وصدای تلویزیون و تبلیغات منزجرکننده و فیلمهای بی سر و ته، سعی میکنند با یکدیگر معاشرت کنند.
آدمهای با فقر فرهنگی اینگونه رفتار میکنند. چون حرفی برای گفتن ندارند و یا مغزشان گنجایش شنیدن حرفی تازه را ندارد. فکر کردن در مورد زن دوم، خیانت به همسر و انتقام گرفتن برایشان بس است. لازم نیست به مطلب دیگری فکر کنند.
به دور و برتان نگاه کنید:
آیا در خانه شما کتابخانه هست؟
آیا تلویزیون شما خیلی بزرگ و کتابخانه شما خیلی کوچک است؟
آیا حتی وقتی غذا میخورید تلویزیون تماشا میکنید؟
آیا از لحظه بیدار شدن تلویزیون روشن میکنید و جلوی آن دراز میکشید؟
آیا قتی مهمان دارید تلویزیون روشن است؟
مراقب باشید. فقر فرهنگی در ایران فراگیر است. اگر شما مثل من مصمم هستید سطح فرهنگ کشورمان بالا برود، لازم است از خودمان شروع کنیم.
در قدم اول معلوم کنید همین الان دارید روزی چند ساعت تلویزیون میبینید. حدس نزنید، راستی راستی زمان تلویزیون نگاه کردن خود را ثبت کنید. ممکن است از زمان طولانی مدتی که در پای تلویزیون میسوزانید، وحشت کنید.
بعد تصمیم بگیرید تلویزیون را خاموش کنید و کتاب به دست بگیرید.
خلاصه:
چگونه از تلویزیون برای پولدار شدن استفاده کنید؟
تلویزیون را خاموش کنید و یک کار مثبت انجام بدهید!