گام چهارم «چگونه مغناطیس پول شویم؟»

واووووووووووو این عالی بود. سعی میکنم در اسرع وقت انجامش بدم چون به یه تغییر بزرگ احتیاج دارم:))))))

سلام گیس کلابتون عزیز من هیچ کسی رو ندارم که بخوام باهاش این کارو انجام بدم. اگه تنهائی انجامش بدم جواب نمی ده؟

جلوی بقیه؟

خب تا اینجارو دوباره خوندمو تمریناشو نوشتم که انجام بدم
گیس گلابتون این وقت گذاشتن یه نور تو دلم روشن کرد نسبت به 6 ماه پیش چرخ زندگیم کمی بهتر شده سی دی ها رو سفارش دادم سعی کردم وسیله ی کار مهیا کنم برای خودم چند جا هم خواستند که برم سر کار البته با حقوقی پایین تر از اونی که میخوام
شروع امسال با یک کار هنری بود تو ایام نوروز مزدش خیلی کم بود اما چیزی که برای من ارزش داشت این بود که اون کار رو تا آخرش انجام دادم و بابت زیبایی که خلق کرده بودم هم تحسین شدم منی که شده بودم استاد کارای نیمه تموم تونستم امسال بعضی کارامو تموم کنم در حالی که هنوز دو سوم از امسال باقی مونده
ببینم می تونم این چند تا تمرینی که تا اینجا بود رو انجام بدم بعدش برم سراغ تمرینای دیگه؟
انشاء الله که می تونم
باز هم مرسی عزیز دلم
روز جراحی ساعت 9: 20 دقیقه صبح توی حیاط یادت افتادم
امیدوارم زود زود خوب خوب خوب بشی خانوم دکتر گل

من امروز باورهای قدیمی ام را راجع به پول و آدم های پولدار در باغچه خانه مادربزرگ چال کردم چه حس خوبی

من دقیقا نمیدونم که کدوم باور را باید از بین ببرم؟ چی را کجا اشتباه باور کردم در مورد پول و ثروت؟؟؟ اما الان در شرایطی هستم که احتیاج مبرمی به مقدار زیادی پول دارم یه خونه چند سال ساخت دارم الان یکماهه گذاشتم واسه فروش و با پولش میخام یه خونه جدید پیش خرید کنم
اما هنوز مشتری واسه خونه نیومده و پول زیادی هم ندارم دنبال گرفتن وام هستم
به درسهای شما هم علاقه پیدا کردم
اما نمیدونم دقیقا توی این وضعیتی که هستم چطور میتونم از تجارب شما استفاده کنم ؟؟

من وقتی جلوی بقیه پول خرج می کنم دچار عذاب وجدان میشم(مثلا وقتی دکور اتاقمو عوض میکنم یا لبتاب می خرم یا ...) چون اونا نمی تونن اینارو بخرن و من احساس گناه بهم دست میده! نمی تونم که همیشه قایم موشک بازی کنم!(تا جایی که می تونم بروز نمیدم اصلا اهل پز دادن و اینا نیستم ولی بالاخره لو میرم!)
با این احساس گناه چه کنم؟!

** آیا از طرف سایت برای ما ایمیلی ارسال میشه که بگه جواب کامنتم رو دادین؟!

* اگر به کتاب ازدواج مثل آب خوردن مطمئنید ازتون خواهش دارم نسخه pdfشو مجانی بذارین! من خودم آدمیم که اگه از کتابی خوشم بیاد چندین بار می خونم و اگه نداشته باشم میخرم تا داشته باشمش! نظرتون چیه بهم کادو بدینش؟!:دی (عجب جسارتی از خودم بروز دادم!!! آخه شاید شما منو نشناسین اما من همه نوشته های وبلاگ گیس گلابتونو خوندم قسمت مورد علاقه م که یادم مونده عروسی هندی و پزشک دوستتون بود! هروقت میام حس مثبت می گیرم قلمتون روح آدمو نوازش می کنه! انگار که پای روحتو گذاشته باشی تو چشمه آب روان!)

باسلام وتشکر به نظر میرسه این کار یک تحوله نه تغییر ، چراکه در تحول استحاله میشیم دیگه اون آدم قبلی نیستیم دردعای شب نوروز هم میگیم اللهم حول حالنا الی احسن الحال وبه همین دلیل درتغییرات با یک نسیم ،سریع به وضع قبلی برمی گردیم برای اینه که متحول شدن شاید به این سادگی ها نباشه و برای من حداقل وصلت نکرده هی رفتیم وبرگشتیم به جای اول....خدا نگهدارتان

خانوم دكتر ...هيچ كدوم از گامها به اندازه اين ملموس نبود..من كه خيلي استفاده كردم..واقعيتي بسيار واضح و در عين حال فراموش شده..من رويا پردازي بكنم...آرزو پرورش بكنم...پول زياد بخوام...ولي تغييري نداشته باشم!....محاله....،فقط به تغيير فكر مي كنم.... تشعشعات مثبت قلبم نثار تان باد...

گیس گلابتون عزیز
من خجالت میکشم با دوستام این مراسم انجام بدم چون که هر وقت در مورد شادی باهاشون حرف میزنم جدی نمیگیرن همش اصرار دارن که مشکلات زندگی نمیذاره،هم اتاقیم هم که اصلا حرف هیچ کیو قبول نداره شاید علتش این باشه که خودش مهارتهای اجتماعی زیادی داره و البته تربیت خانوادگیش.میشه لطفا من تنهایی مراسمو انجام بدم؟دلم میخواد تو کارگاه رفع خجولی هم شرکت کنم

سلام من نمی دونم این سوال رو کجا باید مطرح کنم . من مشکلم بیشتر تو تنبلی هست تا افکار منفی یا چیزایه دیگه .خیلی کارا و تصمیمات گرفتم که به خاطر همین تنبلی وسط کار ولشون کردم دیگه نمی دونم باید چی کار کنم

سلام،من هنوز بطور جدی تمرینهای فایل مغناطیس پول رو شروع نکردم جواب چهار تا سوالو دادم اما چطور باید با پول صحبت کنم؟لطفا راهنمایی کنید
با این وجود قراره حقوقمون زیادتر شه،با یه سایت جدید اشنا شدم،یه هدیه بدستم رسید،و...کلی چیز های خوب،تعداد مراجعه کنندهام هم بیشتر شد و این یعنی انشا...درامد بیشتر

سلام گیس گلابتون عزیز
من این چند روز خیلی به این موضوع فکر کردم که مراسمی که برگزار میکنم چه جوری باشه٬ امروز با مامانم مشورت کردم٬ که خیلی آدم مثبت اندیشی هست و همیشه به آدم انرژی میده و آدم رو امیدوار می‌کنه٬ چند تا دعا و ذکر بهم گفت و گفت سورهء واقعه رو هرشب بخونم٫
بعد دوستم که دکترای اقتصاد داره و مشاور افتصادی هست بهم پیشنهاد داد که می ةونه بهم کمک کنه و من رو راهنمایی کنه٬ تازه از پیش دوستم برگشتم و فکر می‌کنم رفتن پیش دوستم مراسمی بود که برای ثروتمند شدن انجام دادم.
خیلی خوشحالم و منتظرم که پول وارد زندگیم بشه :)

یه پدیده عجیب !
عجیب و باور نکردنی!
در یکی از درس های پولدار شدن ،داریم که پول هارو و کارت های بانکی روبا توجه به جهتی که تعیین می کنیم به طور مرتب در کیف پول قرار بدیم...
از وقتی این کارو می کردم همیشه از جاهای گوناگون و به صورت غیر منتظره پول هایی به دستم می رسید.حتی کم!
یه روزی که اصلا حوصله نداشتم یه دسته پول رو که ازATMگرفته بودم مچاله کرد تو کیف پولم.بعدش هم کارتم رو برعکس همیشه گذاشتم تو کاورش .یه لحظه از دلم گذشت نکنه حالا که برعکس گذاشتم پول هام بپره...
بعد چون خیلی خسته و عصبانی بودم به خودم تسلی دادم که این حرفا الکیه...اصلا چه ربطی داره...خودم رو آروم کردم و به راهم ادامه دادم!!
نمی دونم باور می کنید یا نه ولی درست از 5 دقیقه بعدش همینطور الکی الکی پول از دست دادم!!!
اول تو تاکسی !مسیری که همیشه راننده ها بقیه پول رو می دادن یهو 100 تومن نداشت راننده.
بعد رفتم داروخونه که چیزی بخرم .اونجا هم کاملا الکی به جای 400تومن 700 تومن هزینه شد!!!!
یهو دیدم نه!!!انگار جدیه اون قضیه!به سرعت کیفم و کارت های بانکیم رو خالی کردم و مرتبشون کردم مثل قبل ها.کلی هم توبه کردم...
و باز به طرز باور نکردنی پول ها جذب شدند.یعنی برگشتم داروخونه و بقیه پولم رو گرفتم.لپ تاپم به صورت مجانی تعمیر شد!!!
پدرم بی دلیل و فقط از روی مهربونی به حسابم پول ریخت....
یعنی اصلا شوکه شدم...
خواهش می کنم این تمرین رو جدی بگیرید و حتما بهش عمل کنید.
یعنی الان در بدترین حال هم باشم !جهت پول هادر کیف پولم و کارت بانکیم رو کاملاااااااااااااااا رعایت می کنم!!!

سلام من امروز این کار رو انجام دادم.
اتاقم رو تمیز کردم،گلدونام رو چیندم چون گیاها بهم احساس خوبی میدن ،لباسی که دوست داشتم رو پوشیدم ، آرایش کردم ، زیور آلاتی که دوست داشتم انداختم. بعدش تصمیم گرفتم باورهای منفیم رو بسوزونم چون باور می کنم اون چیز سوخته شده و دیگه برگشت پذیر نیست . از اونجایی که شمع و جاشمعی خوشگلی نداشتم یک شمع و یک ظرف معمولی برداشتم با گل های خشکی که داشتم تزیین کردم . بعد دونه دونه باورهای منفی که رو کاغذ نوشته بودم رو سوزوندم . بوی سوختنشون واقعا خوشایند بود . این بود مراسم من .
با آرزوی موفقیت برای شما و دوستان

من معمولا از انجام هر نوع مراسمی گریزانم! حتی از جشن عروسی هم خوشم نمیومد!
با وجودی که قبلا دو بار تمرینات رو انجام داده بودم اما هیچ وقت گام چهارم انجام نشد.
اما اینبار یه مرایم ساده اجرا کردم البته به تنهایی! و سخت ترین و مهم ترین باورهای غلطم رو سوزوندم.
خاکسترشم ریختم داخل گلدانم تا همیشه یادم باشه باورهای غلط رفته اند و قراره اندیشه های جدید جوانه بزنه.
انجام مراسم واقعا کار متفاوتی برای من بود.
اما در کنارش من میخوام شروع به تغییرات مثبت کوچک کنم.(شبیه عادات مثبتی که شما هر ماه در کانال معرفی میکنید) به نظرم این هم به نوعی انجام کارهای متفاوت هست و البته کاملا مشهود و عملی. در مورد برخی رفتارها و عکس العمل هام هم فکر میکنم که مثلا چه گزینه های دیگه ای دارم.
هر چه بیشتر فکر میکنم گام چهارم گسترده تر میشه