من باید روز 22 و 27 و 30 ام هر ماه در سه بانک مختلف وام پرداخت کنم. به طور معمول بیستم هر ماه اقدام به پرداخت آنها می کنم. پیشترها عادت بدی داشتم. روز پرداخت وام را به روز جهنمی تبدیل می کردم. تمام شب درست نمی خوابیدم. هر نیم ساعت از خواب می پریدم تا بالاخره ساعت هفت صبح از رختخواب بیرون می آمدم. بدون خوردن صبحانه از خانه خارج می شدم. در حالی که یک بار پول را جا گذاشته بودم، یک بار دفترچه قسط را، یک بار کارت بانکی را و یک بار هم خدا می داند چی را.
ساعت هفت ونیم جلوی بانک می ایستادم. پس از ماراتون پرداخت وام در سه بانک مختلف، چند کار اداری دیگر و کلی خرید، بالاخره ساعت یک بعدازظهر، گرسنه و تشنه، در حال غش و ضعف به خانه برمی گشتم.
تا این که به این چند جمله سحرآمیز برخورد کردم:
اگر کسی (یا بانکی) به شما وام می دهد، یعنی آنقدر شما را ثروتمند فرض کرده است که می توانید پول او را پس بدهید.
( پس یاد گرفتم برای داشتن وام خدا را شکر کنم، چون نشان می دهد توانایی تولید ثروت دارم.)
هربار می خواهید بهای چیزی را بپردازید، خوشحال باشید و خدا را شکر کنید که پول دارید تا امواج شادی و سپاس، پول بیشتری را به سوی شما جذب کند.
(پس یاد گرفتم هربار پول می دهم به جای احساس اجحاف کردن و ناسزا دادن، خوشحال باشم و احساس غنا و ثروت کنم.)
جمله سحرآمیز سوم این بود: پرداخت وام و قبض را به کاری لذت بخش تبدیل کنید. چرا؟ چون لازم است که توانگری و ثروت خود را جشن بگیرید.
از آن پس روز پرداخت وام، به اندازه کافی می خوابم. صبحانه خوبی می خورم. لباس خوبی می پوشم. فقط به کار بانکی خود می پردازم و هزار کار خرده ریز دیگر را قاطی این کار نمی کنم. شاخه گلی برای خود می خرم یا یک سی دی فیلم. یا خود را به فنجانی قهوه در کافی شاپ مهمان می کنم. من روز پرداخت وام را به روز جشن یکنفره تبدیل کرده ام.
آیا شما هم وام دارید؟
از پرداخت وام چه احساسی دارید؟
خواهش می کنم چند دقیقه به سه جمله سحرآمیز فکر کنید.
چطور می توانید توانایی خود را برای پرداخت وام جشن بگیرید و لذت ببرید؟