گام هشتم «چگونه مغناطیس پول شویم؟»

تحلیلم را نوشتم توی وبلاگ

من هميشه عاشق نوشتن بودم عاشق ساخت انيميشن واااااااااااااااااااااااااي از گفتنش هم لذت ميبرم اگه بدونم درامد كافي دارم ميرم دنبالش الان كلي ذوق كردم .يعني ميشه ؟؟؟؟؟

امروز به یکی که همیشه براش رفاقتی کار می کردم گفتم که باید برای خدماتی که می گیرد پول بدهد . البته علی رقم تلاشم باز کلی با تخفیف قیمت گفتم ولی حالم خوب نیست.

ای کاش من هم اشتیاق درونیم رو پیداکنم.ماههاست که دارم برای پیداکردنش تلاش میکنم.راستی گلابتون نازنینم آیا اشتیاق درونی همان استعداد انسان است؟درضمن آیا میدانی که چه کسی میتواند من را در راه پیدا کردن اشتیاق درونیم راهنمایی کند؟

سوال رو نوشتم که شبا بهش فکر کنم و جواب بدم بهش :)

اگر درآمد كافي داشتم ميرفتم دنبال علاقه اي كه هميشه آرزوشو داشتم ، رقص حرفه اي !

سلام خانم دکتر مهربون.خوشحالم که سفر خوبی داشتید.من هم از جاهای دیدنی لذت میبرم همخرید. این روش رو امتحان کنید برای خودتون از شهرهای مختلف وسایلی رو بخرید که هرگز فکرش رو نمی کردید. اون وسایل رو تو تزیینات خونه استفاده کنید. معجزه میکنه در روحیه آدم.
نوشته هاتون رو دوست دارم و دنبال میکنم. بنابر نوشته های شما به کتاب 21 قانون شکست ناپذیر پول اثر برایان تریسی علاقه مند شدم و خریدم. دقیقاً همین خواسته رو توش از ما میخوادکه بنویسیم خواسته هامونو. من فوق لیسانس ریاضی هستم و دوست دارم از راه هنر پول در بیارم اماهنر در شهرستان ما خریدار نداره و من واقعاً ناراحتم. باید همین آرزوها رو بدون در نظر گرفتن نتیجه بنویسم؟؟؟

مشکل من اینه وقتی آشنا یا فامیل ازم کاری رو بخوان بدون دریافت پول انجام میدم اما روحم آسیب میبینه. من کار ترجمه، کار خیاطی، ساخت شمع، گل چینی ، روبان دوزی رو به رایگان واسه همه انجام دادم در حالیکه دوست داشتم بگن چقدر تقدیمت کنیم؟ و وقتی یک بار یکی از فامیل کار ترجمه تخصصی بهم داد قیمت رو بهش گفتم قبول کرد ،انجام دادم و بعدش به بهانه اینکه بعداً به حسابم میریزه پشتگوش انداخت. من نمیدونم چطور باید از حق خودم دفاع کنم که کسی ناراحت نشه.به خاطر همین رفتار دیگران خیاطی رو کلاً کنار گذاشتم حتی واسه خودم. هنر رو کنار گذاشتم تا کسی مجانی ازم چیزی نخواد.

من خیلییی شدید عاشق رستوران داری ام ولی هنوز راه ورود به این کارو پیدا نکردم

سلام بانو...مشكل من اينه كه شديد به كاري كه دارم عشق ميورزم اما پولي كه سزاوارشم در نميارم..انگار يكي در درونم ميگه كه لذتي كه ميبرم كافيه! واقعا هم اشتياق چنداني براي پول بيشتر ندارم اما پول در نياوردن انگار اعتبار كار آدم را كم ميكند مردم اگر نبينند كه خوب پول ميگيري بهت كار نميدن و كارتو جدي نميگيرن..من فوق ليسانس معماري هستم اشتياق توصيف ناپذيري در طراحي خونه دارم و احساس ميكنم گرهي توي اين كار نيست كه نتونم باز كنم اما مشتري ندارم چند وقت هم در دفتر استادم كار ميكردم كه با اين كه انسان شريفي هست تصور كرد كه من براي كارم پول نميخوام ..خيلي دلم ميخواد گير كارمو بفهمم

خانم دکتر عزیزم
من کارمند هستم و به طور کلی در حال حاضر، با شرایط کارمندی رو دوست دارم. اما کاری که انجام میدهم به نظرم بسیار ساده است و حقوق خیلی پایینی دارم. به نظرم من مهارت ها و قابلیت هایی دارم که بی استفاده مانده اند. بنابر این توقع افزایش حقوق به خاطر کارم را نداشتم. یعد از خواندن این مقاله متوجه شدم که گرفتار اشتباه اولم. من کارمند نسبتا خوبی هستم. کارم برای من آسان است و با خوشحالی آن را انجام میدهم. اما کار سایر همکارانم که درامدی چند برابر من دارند هم به اندازه من آسان است! پس من استحقاق درامد بیشتری را دارم. منتظرم ببینم چه اتفاقی می افتد.
البته همچنان خیلی دلم میخواهد بیشتر از توانایی هایم استفاده کنم.

اما در مورد تمرین ارائه شده
به شکل بسیار واضحی در برابر این تمرین مقاومت میکنم. چرا؟ نمیدانم.
من یک دفترچه و خودکار کنار تختم گذاشته ام و تقریبا هر روز صبح سعی کردم چیزی که به ذهنم می رسید را بنویسم. میدانید پاسخ اکثر روزها چه بود؟ " نمیدانم چه می کردم!"
کمی نگران شدم و شروع کردم به نوشتن چیزها و کارهایی که دوست دارم. انجام کارهایی که دوست دارم و میتوانم انجام دهم.(فکر میکنم مدتهاست که زیادی به خودم نه گفته ام و در فضای نمی شود زندگی کرده ام، انقدر که یادم رفته چه میخواهم.)
هنوز هم سطرهای کمی در آن دفترچه نوشته شده.
فقط من متوجه شده ام که مسائل دیگری هم دارم و در پی حل آنها هستم.
آیا توصیه یا پیشنهادی برای من دارید؟
سپاسگذارم.
بهترین ها رو برای شما آرزومندم.

یه سوال
شما درباره بازی فراوانی استر هیکس نظری دارین؟
فکر می کنین مفید باشه؟

خانم دکتر عزیزم
باز هم من! این سومین بهاریست که زیر این پست نظری می نویسم.(ایکون خجالت) اول خدمتتون عرض کنم که شاگردتون درآمدش نسبت به سال گذشته تقریبا دو برابر شده . و اینکه همچنان درگیر گام هشتم هستم. البته نسبت به سال قبل خیلی ذهن بازتر و منظم تری دارم.
اما آنچه که باعث شد یاد این مقاله افتادم: من طی دو سال گذشته خییییلی تلاش کردم تا وضعیت مالیمو سر و سامان بدم. وقت و انرژی زیادی صرف این موضوع کردم و در نهایت فیش حقوقی این ماهم دو برابر فیش حقوقی سال پیش بود و البته کارم هم دو الی سه برابر سال پیشه. اما وقتی دیروز فیش حقوقیمو دیدم، با وجود خوشحالی، یه احساس عجیب داشتم. من خجالت میکشیدم و فکر میکردم وقتی افرادی هستند که نیازمند این درآمد هستند، من لایق این درآمد نیستم و این درآمد باید به انها برسه!! هر چی میکردم از این حس خلاص نمیشدم. یکبار هم گفته ام مشکل من با پول اینه که وقتی عده ای ندارند من از ثروتمند بودن خودم خجالت میکشم. چرا؟ نمیدانم! در حالیکه من واقعا برای کسب این درامد زحمت کشیده ام و هنوز هم می کشم.
فورا یاد داستان این گام افتادم و اینکه باورهای ما چقدررر روی زندگی ما تاثیر گذارند. بعد با خودم فکر کردم زیاد شدن روزی من، از روزی انها کم نمیکنه و ثروت و روزی زمین نامحدوده و برای همه هست. من از انها کم نمی کنم همانطور که معتقدم وسعت روزی دیگران از سهم من کم نمیکنه و این فکر ماست که محدوده و نه نعمتهای پروردگار.
من هنوز ریشه این باور را پیدا نکرده ام. میدانم که به افکار پدرم مربوطه. اما هنوز ازش خلاص نشده ام. اما همین که نسبت بهش آگاهی پیدا کردم و فهمیدم چقدر ریشه دار و عمیقه، کمک میکنه تا ازش خلاص بشم.
باز هم منتظر راهنمایی های شما هستم.
سپاسگزارم

خانم دکتر عزیزم
این چندمین کامنتیه که برای گام هشتم میگذارم و همونطور که قبلا گفتم، سخت ترین گام برای من.
بلاخره بعد از دو سال فهمیدم چه میخوام! نمیدانستم از خوشحالی بخندم یا گریه کنم. در حالیکه داشتم کتاب اثر مرکب را میخواندم، آنچه قلبم خواهانش بود در برابر چشمم ظاهر شد. با شوق همه را نوشتم‌. حالا هم رویایم واضح بود و هم برایش طرح و برنامه داشتم. کاری که با فکر کردن به آن بر سر شوق می آیم. و میدانم با ان به ارامش خواهم رسید. بیش از دو سال طول کشید!
راه بسیاار طولانی و احتمالا سختی پیش رو دارم. حتی مجبورم از شغل فعلی استعفا دهم. من در استانه ۳۸ سالگی هستم و نمیخواهم فرصت رسیدن به خواسته اصلیمو از دست بدم. احتمالا استعفا از شغلی که با زحمت بسیار به دست امده احمقانه به نظر میرسه، اما اگر فرصت زندگی مطلوبمو از دست بدهم، در اینده پشیمان میشوم و هیچ پول و موفقیتی خوشحالم نخواهد کرد. رضایت قلبی مهم ترین دلیل خوشنودی ماست.
مثل همیشه اینجا نوشتم تا نسبت به کاری که میخوام انجام بدم متعهد بشم و بعدها نتیجه اش رو هم براتون بگم.
ترس زیاده ولی اقدام میکنم.
راهنمای مهربانم بسیار از شما ممنونم. هر بار میخوام مسیر تازه ای رو شروع کنم همه انچه از شما یاد گرفتم، به خاطرم میاد و مستقیم سایتتون رو باز میکنم. زندگیتون پر برکت