بهانه های زنان برای نداشتن استقلال مالی چیست؟

من مقداری پول داشتم که در حساب صندوق قرض الحسنه خودم نگه داشته بودم چند بار از این حساب به حساب همسرم منتقل کردیم و از راه فروش وامی که به خاطر کاررکد حساب به ما تعلق گرفت سه میلیون پول گرفتیم . البته همسرم هم مقداری معادل پول من در حساب گذشاته بود و برای بار چهارم وام گرفتیم پول همسرم خرج مراسم عروسی و ساخت و ساز خانه شد ماند پول من که مقداری خرج جهاز شد و مابقی که نه میلیون شد و نه میلیون هم وام به آن تعلق گرفت یعنی تقریبا 18 میلیون شوهرم به حساب بانکی خودش منتقل کرد که سود بانکی هر ماه سیصد و پنجاه هزار تومان میگیرد .
من نمیدانم کار درستی کردم که پولم در اختیار همسرم هست و سودش را هم خودش برمیدارد البته من گاهی از همسرم پول دستی میگیرم در حد 100 تومن و پنجاه تومان .و او هم تا کنون این پول را برای خانه خرج کرده است .ولی اختیار این پول از دست من خارج است آیا کار درستی هست یا نه ؟
آیا همسر ما باید از تمام ریز و درشت پس انداز ما چیزی بداند؟

بله اصل پول مال من بوده و همسرم اکنون وامی که دریافت کرده را بازپرداخت میکند .
بسیارخوب متوجه شدم ولی فکر میکنم اگر بخواهم این پول را بگیرم دلخوری پیش بیاید!چگونه بگویم بهتر است.ممنونم

2 روز پیش با سایت شما آشنا شدم و بالاخره خوندن این 5 صفحه را تموم کردم و شزوع به انجان تمرینات کردم.
2 سوال دارم.
من خودم درآمد دارم ولی تمام خرجهای ضروری با شوهرمه و حتی به من هم مجددا پول میده.نیازی هست من 65 درصد خرج ضروری را کنار بذارم . این 65 درصد رو به شوهرم بدم تا خرج خونه کنه یا پس انداز کنم؟
و دوم اینکه من به ترجمه خیلی علاقه دارم. چطور بفهمم کتابی تا حالا ترجمه شده یا نه؟

سلام خانوم دكتر، خسته نباشيد.
من 3 روزي ميشه عضو سايت شما شدم و تونستم امروز همه مطالب بخش ده گام تا ثروت رو بخونم. من ميخوام تمرينات شما رو شروع كنم ولي بخش تقسيم پول كه گفته بوديد يه جورايي با حساب كتاب من جور در نمياد. يعني قسطام زياده و براي بخش هاي ديگه پول كم ميارم بايد چيكار كنم؟ ممنون ميشم راهنماييم كنيد.

سلام عزيزم كتاب رو ميتونيم از خود شما خريداري كنيم ؟؟؟؟

اين سوال مينا جان خيلي مهمه..اگر همسرمون ضروريات را تامين ميكنه ما فقط خرج خيريه و پس انداز و تفريح كنيم؟ اونوقت استقلال مالي چي ميشه؟ اينطوري وابسته نميمونيم؟ لطفا جوابمو بدين

منم اینترنتی برای کتاب ازدواج پول ریختماا
راستی در تایید حرف شما بگم به نظر من مردا از زنای مستقل مالیی خوششون نمیاد که مدام این استقلال رو به روشهای مختلف و زمان های مختلف چماق کنن رو سر همسر.

من اگه ازدواج کردم و آقامون گفت کار نکن ازش قبول می کنم ولی تا وقتی مجردم حداکثر تلاشمو برا کار کردن می کنم.

سلام، ممنون بابت همه اطلاعاتی که به صورت رایگان در اختیار ما قرار میدید و مارو هر روز روشن تر از دیروز می کنید وقتی نوشته های شمارو می خونم با خودم فکر می کنم بابت تشکر از زحمات شما باید این اطلاعات رو در اختیار دیگران هم قرار بدم و همیشه می گم برو تو این سایت خیلی بهت کمک می کنه. سپاسگزارم بابت همه چیز ...

سلام
این مقاله رو تازه خوندم خیلی خوب بود
من در مورد مسائل مالی خیلی اطلاعات دارم و این بخش از سایت رو معمولا نمی خوندم توی سایت شما بیشتر بخش ازدواج رو پیگیری میکنم چون تو همین زمینه خیلی مشکل دارم ولی خیلی خوشحال شدم چون فکر میکردم نکنه اگه مستقل هستم و از مسائل مالی سر درمیارم با بقیه دخترها فرق دارم و شاید رفتارم زیاد زنانه نیست ولی الان خودم رو تحسین کردم
ممنون از شما

سلام معلم عزیزم، من سوالی دارم که ارتباطی با عنوان شما نداره ولی از شما خواهش میکنم که من رو راهنمایی کنید، با نوشتن یک مقاله ، من شما رو واقعا قبول دارم و شما برای من الگو هستید، سوال من در مورد بچه دار شدن هستش ، راستش من نمیتونم تصمیم بگیرم، من ۳۳ سالمه و ۵ ساله ازدواج کردم با خواندن و عمل به دستورات کتاب شما تونستم ازدواج کنم، من میترسم از بچه دارشدن،از مسئولیتش،از اوضاع اقتصادی و سیاسی ایران که در آینده در انتظار بچه های من خواهد بود،از اینکه تمام مسئولیتهاش به عهده ی من قرار میگیره و پدرش فقط هزینه هاش رو میپردازه چون همش بیرون از خونس،از اینکه نمی تونم با وجود بچه دنبال اهداف و رویاهام برم و باید تمام وقت در اختیار خانواده باشم و سرویس بدم و عمرمو بذارم پاشون ، من اهداف زیادی دارم و تقریبا به هیچکدومشون نرسیدم،البته تلاش زیادی کردم،میترسم وقتی سنم بالا رفت حسرت بخورم که چرا دنبال اهدافم نرفتم و با فراغ بال زندگی و تفریح نکردم،من کلی برنامه دارم، تو رویاهای من هیچوقت بچه ای نبوده،یعنی دوست نداشتم،چون احساس میکنم خیال آسوده رو ازم میگیره و دائم باید نگران سلامتی،تحصیل و کار و ازدواجشون باشم، من فرزند اول خانواده هستم و بعد از من ۳ بچه ی دیگه اومده که من و خواهرم در بزرگ کردن خواهر و برادر کوچکتر نقش مهمی داشتیم،یعنی از بچگی همش داشتم بچه داری میکردم،از طرف دیگه جو خانواده ی ما همیشه متلاطم بوده و من آسیب روانی زیادی دیدم از کارهای پدر و مادرم،به همین خاطر میترسم که نکنه بچه های من هم این شرایط براشون تکرار بشه، شوهرم هم با من موافقه، اونم پدر بسیار سختگیر و بداخلاقی داشته، هشتمین و آخرین فرزند بوده البته از دو ازدواج و اختلاف سنی زیادی با پدرش داشته،پدرش ۶ سال پیش فوت کرده، ولی همسرم هنوز نتونسته پدرش رو ببخشه، ته دل هردوتامون اینه که یه روزی باید بچه دار بشیم و بچه ها رو دوست داریم،حتی اسماشون رو هم انتخاب کردیم ولی .... ،من میترسم که از سن باروری من بگذره و اون موقع شوهرم فیلش یاد هندوستان بکنه و بچه بخواد و دیگه نتونم بچه دار بشم و اطرافیان شوهرم مغزشو شتسشو بدن که بچه رو حق مسلم خودش بدونه و زندگیمون خراب بشه، واقعا نمیتونم تصمیم بگیرم، با نوشتن یک مقاله راهنماییم کنید. معذرت به خاطر اینکه اینجا این پرسش رو مطرحش کردم،سپاس به خاطر وقتی که گذاشتید و خواندید.

سپاس از راهنمایی شما معلم عزیزم،
واقعا مردد بودم که چه کنم... ولی الان دیگه مطمئن شدم که نباید بچه دار بشم و باید راهی پیدا کنم که دوستان و اطرافیانم منو راحت بذارن، یکی از دوستانم که واقعا داره منو اذیت میکنه و ازم میخواد بچه بیارم، خودش یه پسر داره و دخترش رو الان بارداره....
سپاس فراوان از شما معلم گرانقدر🌹🌹🌹

بله، حتما باید یک بار برای همیشه آب پاکی رو بریزم روی دستشون و این پرونده رو ببندم، باید جسارت پاسخ قاطع دادن در نهایت ادب را بیاموزم، چیزی که واقعا در آن لنگ میزنم،
و باز هم سپاس از شما معلم مهربان، دوستتون دارم 🌹🌹🌹