توفان فکری- روش سحرآمیز آدم های خلاق

گیس گلابتون عزیز،امروز قورباغه را قورت دادم.1.در سایت شما ثبت نام کردم.2.کیف پولم را سروسامان دادم.3.شیشه پول ربا را در کمدم گذاشتم(شیشه نوتلاست تا یادآوری کند پول شیرین و خوشمزه است).4.یک مبلغ آواره و سرگردان را در یک حساب سرمایه گذاری با سود خوب گذاشتم .5.یک ایده‌ی عالی هم از این پست توفان فکری شما برداشتم.ممنون.هروقت ایده عملی شد حتماً برایتان می نویسم.

سلام خانوم دکتر
کیانا توی وبلاگش از تمرین 40 روزه شما نوشته بود و اینکه یه چک پول رو به عنوان سند تعهد میزاره و یه ایه ای که صبحها میخونه
من خیلی دارم توی مطالب سایت میگردم ولی پیدا نمیکنم..ممنون میشم راهنمایی کنید کدوم قسمت هست..مرسی

سلام گیس گلابتون عزیز
به نظر من هم 1-نوشتن اینکه چطور میتوانم از راهی که استعداد دارم پول در بیاورم2-ارائه راه حلهای مختلف(کاربردی وغیرکاربردی)3-انتخاب یکی ازمواردو سه اقدام عملی درموردآن و4-یادداشت تاریخ وزمان انجام آن سه اقدام میتواند هم درزمینه جذب پول وهم در سایرزمینه ها بسیار کمک کننده باشدفقط احتیاج به تمرین وتمرین دارد.

سلام دوست عزیز راستش من لیسانس دارم و کار بیرون رو دوست ندارم واز طریق همسرم تامین هستم ولی احساس میکنم ولخرجم دوست دارم ببینم میتونم از این طریق قناعت کنم و اون طوری پولهامو برای مبادا پس انداز کنم امتحان میکنم یعنی میشه؟. واقعا از سایت خوبتون سپاسگذارم

خیلی کار مثبت و خوبی است..
منم میخوام حتما امتحان کنم

سلام خانمي راستش من يه مدت بود تو فكر اين نوشته هاتون بودم و راهي براي كسب درامد البته بدون توجه به تواناييهام جالبه در اين باره با خانم برادرم حرف زده بودم يعني براش درسهاتونو شفاهي گذري توضيح دادم چند روز پيش خانم برادرم گفت كلي فكر كرده و ايده درست كردن گلسر به سرش زده چند تايي درست كرده و فروخته و من يهو ازش خواستم كه سرمايه از من و كار از اون باشه و مشترياشو من پيدا كنم برام جالب بود ديدم ميتونم خودم هم گوشواره بدلي درست كنم و بفروشم يا .... ممنونم البته بازم فكر ميكنم به چيزهاي بهتري برسم

شاید جایی را اشتباه کرده ام.من در وهله اول چون اعتماد به نفس کمی دارم تواناییهای خودرا روی برگه ای نوشتم ودرکمال ناباوری "دانستم که هیچ نمیدانم"گلابتون عزیزم خواهش میکنم ازمن ناراحت نشو ونگو که انرژی منفی میدهم.اما واقعیت اینست که ازدرون شکسته ام.به حال خودم گریه کردم.نمیدانم شاید این اولین مرحله برای گذاربه پیروزی است!!!گویی هیچ توانایی برای استقلال ندارم.رشته تحصیلیم هم در اینزمانه بی کاربردترین رشته شده.اماهنوز چون شاگردی گوش میدهم ،تمرین میکنم وباوردارم که چون آبی تخت سنگهای جلویم راسوراخ خواهم کرد.میدانم که جاری میشوم اما کاش بتوانم جت ومسیرش را بیابم.

سلام ، این را برای کسانی میگم که فکر می کنن، راه حل گیس گلابتون نازنین تئوری است. برایان تریسی اعتقاد داره که باید دست به عمل زد. آنتونی رابینز میگه باید اینقدر جسور و منعطف باشیم تا راهمون و روشمون رو مرتب اصلاح و ارزیابی کنیم. اما اصل مطلب در مورد خانمی موفق در شهر ماست که وقتی همسرش فوت کرد تنها یکراه درامد داشت پختن شیرینی "کلمپه " شیرینی سنتی کرمان. با همین هنر پسرهایش را بزرگ کرد یک مغازه کوچک اجاره کرد و تا امروز که یک شیرینی فروشی بزرگ و پرونق در شهر برای خود ساخته است و پسرها نیز همان شغل را ادامه می دهند. باید صبور بود و با ایمان.

گیس گلابتون تو یه پست دیگه درباره تدریس خصوصی زبان ازت کمک خواسته بودم. الان که این پست رو خوندم یه جواب خوب گرفتم. حتما این کار رو انجام میدم

راستشو بگم هیچکدام
هیچکدومشون چنگی به دلم نمیزنه اونقدر اشتیاق واسه انجامش ندارم چون پول انچنانی توش نیست
سرد شدم اساسی

من ازچند ماه پیش تا الان که مطالب "چگونه مغناطیس پول شویم" رو در این سایت خوندم این انگیزه رو پیدا کردم ،برای همین سعی کردم سرمایه گذاری تو بورس رو یاد بگیرم،آشنایی با انواع سهام و....جدا ازاینکه خیلی مهیجه یادگیری یه فعالیت جدید ، تا الان خداروشکر تونستم یکی دوتا فعالیت هم تو این حوزه انجام بدم

گیس گلابتون عزیز میدونی من چطور میتونم یه کتاب زبان اصلی پیدا کنم و چه مراحلی رو باید بگذرونم تا ترجمه بشه؟
خیلی دوست دارم یه کتاب ترجمه کنم
تو زمینه های تربیت کودکان یا همون شیرینی پزی یا روانشناسی

سلام و یه عالمه تشکر از شما.من جدیداً به شما ملحق شدم امیدوارم در این زمینه هم بتونم نتیجه بگیرم .
مرسی عزیزم

1اینم از قولی که داده بودم :
-تدریس شیرینی پزی (شیرینیهایی رو که بلدم)
2-درست کردن کیک و شیرینی در خانه و فروش آنها به مغازه ها
3-بازکردن مغازه شیرینی و دسر فروشی
4-گرفتن سفارش از دوستان و آشناها و تحویل آنها از خانه خودمون
5-درست کردن شیرینی و کیک و فروش آنها به مدرسه ها
6-بازکردن آموزشگاه شیرینی پزی
7-چاپ کتاب درزمینه ی دسر و شیرینی
8-کارکردن در یک قنادی
9-بازکردن کارخانه تولید انواع کیک و نان صبحانه در انبوه و بسته بندی شده
10-باز کردن یک کافی شاپ
11-کارکردن در یک کافی شاپ
12-فروختن شیرینی های خانگی ام در گوشه و کنارشهر
13-ترجمه ی یک کتاب پرفروش راجع به شیرینی و دسر
14-آموزش آنلاین شیرینی ودسر در اینترنت
15-رفتن به خانه و چیدن میز دسر برای تولد عروسی و مراسمات
16-تهیه سی دی آموزشی از کیک و شیرینی های خودم و فروش آن
17-شرکت در برنامه تلویزیونی آموزش آشپزی
18-اختراع یک کیک جدید و فوق العاده و خوشمزه و شاید رژیمی با مواد جدید
19-قراردادبستن باتالارهای عروسی و پذیرفتن سفارش دسر و شیرینی
20-بسته بندی کیک و شیرینی به سبکی جدید و نواورانه

ممنون مهربون خوش قول.البته من مثل بانویاسمن اینقدرسرعت عمل ندارم.اما تموم سعی ام رومیکنم ازانگیزه ونوری که به من دادی.حداکثراستفاده روبرای روشن کردن راهم بکنم ونتیجه رو به شما اعلام کنم.

گیس گلابتون عزیزم که خیلی به نوشته هات ایمان دارم یه سوال من در یک رشته تحصیل کردم و الان هم تقزیبا 8 سال میشه که در همون زمینه تحصیلیم مشغول بکارم در یه سازمان عالی اما همیشه و همیشه به کار آرایشگری علاقه داشتم حتی در زمان تعطیلی تابستانه زمان دانشحویی رفتم و مدرکش رو هم گرفتم اما دقیقا همین ترسی که شما میگی نمیزاره قدم بزارم واسه شروع تو این کار درحالیکه خیلی بهش علاقمندم شاید یکی از علتهای ترسم این باشه که نمیدونم بازه زمانیش به لحاظ مالی چقدر زمان بره و الان من این استقلال مالیم رو دوست دارم دیگه اینکه هر بار صحبتش شده اطرافیان به منافع و مزایا و تشخص کاری فعلیم رو گوشزد کردن اما قلب خودم اون حیطه کاری ( آرایشگری) رو دوست داره و دیگه ابنکه در این حین دوست دارم ارتقا مدرک تحصیلی داشته و باشم و موقعیت شغلیم و ترفیع بدم یه جورایی دچار دوگانگی شدم نظر شما عزیز مهربون چیه؟ ممنون میشم اگه از راهنماییهای ارزشمندت منو بی بهره نگذاری
براتون از رزاق مهربونم بهترینها رو طلب میکنم

باید امتحان کنم. اما سخته!

جالبه ولی نه واسه آدمای تنبلی مثل من که یهو هوس میکنم یه کاری رو انجام بدم بعد دلمو میزنه و نصفه نیمه ول میکنم.تو هیچ کاری بند نمیشم.همیشه وقتی در حال انجام کاری هستم با خودم میگم این کار اونی نیست که میخواستم.کاش فلان کارو می کردم.این مورد حتی در مورد رشته ی تحصیلیمم صدق میکنه اما خوشبختانه دیگه در این مورد از این شاخه به اون شاخه نپریدم و لیسانسمو گرفتم و الان هم دانشجوی فوق لیسانسم تو یکی از گرایشهای رشته ی خودم.اما یه سوال:
من هرچی فکر میکنم میبینم به هیچی علاقه خاصی ندارم.یعنی هیچی منو انقدر مشتاق نمیکنه تا جذبش بشم.تو این روزا انقدر ناراحتم ار اینکه 25 سالمه و هنوز خودمو نشناختم و هیچ کاری ازم برنمیاد.من اصلا" اعتماد به نفس هیچی رو ندارم.نه جایی استخدام می شم با این اوضاع کار نه خودم کاری از دستم برمیاد.زیاد غر زدم نه؟

مرسی گیس گلابتون عزیز
چشم حتما امشب سوالم رو مینویسم و فردا 20 راه حلی را که به ذهنم رسید اینجا خواهم نوشت قول میدهم

چقدر جالبه به یه بازی شبیه.امتحان میکنم بعد جواب رو براتون میذارم

چشم.بايدفكر كنم..من اصلن استعدادهاي خودم رو خوب نميشناسم.هرچندكه از ديدديگران ادم توانمندي هستم..

من امتحان خواهم كرد .ولي بعضي مواقع فكر مي كنم اينها بحثهاي تئوري هستن و خيلي كاربردي در زندگي واقعي ندارند
ولي چون شما پيشنهاد داده ايد و من شما را خيلي قبول دارم پس امتحانش مي كنم
و ممنون به خاطر اينكه دانسته و تجربياتتون را در اختيار ما مي گذاريد برايتان آرزوي بهترينها را دارم

بسیار عالی بود من چند روزی است که تمرین های ده گام تا ثروت را انجام میدهم و امیدوارم که نتیجه بگیرم این راهکار رو هم حتما امتحان میکنم تابه نتیجه برسم ممنون گیس گلابتون عزیزم

سلام,
ذهنم خیلی فعال است, خیلی وقت ها که می خواهم کاری انجام بدهم و برایم مهم است, روی آن به شدت تمرکز می کنم, گاهی جند صفحه کاغذ را پر می کنم از ایده درباره ی آن اما تا این متن را نخوانده بودم نمی دانستم که این یک تکنیک است . ممنون از شما, از این پس بیش تر از آن استفاده می کنم و هر بار ممنون شما خواهم بود.

گيس گلابتون عزيز من خيلي دلم ميخواهد پولدارشوم ولي هرچه فكر ميكنم نمدانم چه چيزي را براي خودمملاك قرار بدم و20 مورد سوال را بپرسم؟

باسلام وتشکر...چرا 10گام چگونه مغناطیس پول شویم به صورت پراکنده ظاهر می شود؟مثلا الان من شماره های 9،4،1،3را فقط توانستم ببینم!

چه مطلب قویی.

چققققدر برام جالبه...
میدونید گیس گلابتون عزیز سایت شما رو یکی از دوستان خیلی خوبم زمانی به من معرفی کرد که مدام از انجام شغلی که عاشقش بودم و حاضر بودم بدون حقوق هم انجامش بدم ضربه میخوردم ... یادمه از کارم که بیرون اومدم و بیکار شدم روزها و روزها کارم فقط گشتن تو سایت شما و خوندن مطالبتون بود ... اینکه چقدر اشک ریختم برای اشتباهاتم بماند .. اما بالاخره روزی رسید که محکم ایستادم و به خودم قول دادم دیگه اشتباهات گذشته م رو تکرار نکنم ... در اولین قدم شغل دوست داشتنیم رو که چیزی جز آشفتگی اعصاب برام نداشت گذاشتم کنار و تصمیم گرفتم ازین به بعد کاری رو دوست داشته باشم که توی اون 1-محترم شمرده بشم و 2- بابت زحمتی که میکشم پول خوبی در بیارم(اینکه چه جهادی بود تا تونستم با کلمه ی دوست داشتنی پول کنار بیام و حق به جانب مطرحش کنم، بماند)

از همین روش طوفان فکری استفاده کردم و بعد از چندین و چند بار تکرارش رسیدم به کاری که نه به رشته م ربط داره، نه به شغل از دست رفته م، نه به هیچ کدوم از تجربه های دیگه م در اجتماع ..

من همیشه عاشق آشپزی و شیرینی پزی بودم و هرگز خوابشو هم نمیدیدم که ازین راه پول در بیارم! (اینکه چند بار برای "مثلا" دوستانم کیک تولد درست کردم و سورپرایزشون کردم و چند وقت بعد در کمال ناباوری ازشون چه رفتارها دیدم هم بماند)

بهرحال من امروز شادم و از کاری که انجام میدم لذت می برم (خدا رو صدهزار مرتبه شکر) ... اما ازونجا که آدم کمال طلبی هستم مدتیه ویر افتاده به جونم که: خب رسیدی به جایی که میخواستی ... حالا برو مرحله بعد!
در حالیکه نمیدونم مرحله بعد چیه؟
امروز داشتم توی سایت چرخ میزدم تا مثل همیشه یه جرقه پیدا کنم .. که رسیدم به این مطلب..
وااای خدای من چقدر خاطره یهو زنده شد جلوی چشمم ...
هیجان انگیزتر اینکه دیدم کسانی که مخاطب پست بودن هم علاقمندی شون شبیه من بوده ... و من بالکل این موضوع رو فراموش کرده بودم..

مدتها بود دلم میخواست براتون پیام بفرستم و به بهانه ی دادن خبر خوب ازتون حسابی تشکر کنم .. اما مدام موکولش میکردم برای وقت بهتر(شاید فکر میکردم باید یه خبر خوب خیلی بزرگ بهتون بدم!!) اما امشب دیگه تاب نیاوردم...

بازم بابت همه مهربونی ها و سخاوتتون ممنون ..
خدای بزرگ پشت و پناه همیشگی تون

پی نوشت: الان که نوشته م رو مرور کردم که اشتباه تایپی نداشته باشه، دیدم سلام نکردم!! بذارید به پای هیجان زیادم
سلاااااام

با سلام.
من یکبار که درگیر علاقه به یک اقایی بودم سعی کردم از کشف و شهود کمک بگیرم. قبل از خواب از خودم پرسیدم من در این رابطه چیکار میتونم بکنم؟ چون دو سال بود که هیچ خبری ازش نداشتم ولی نمی توانستم از فکرش در بیایم!!! صبح فرداش تا از خواب بیدار شدم فال حافظ که دم دستم بود را باز کردم. اومد در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. دو شب بعدش هم خواب دیدم اون اقا برام کیک اورده! پس نتیجه گرفتم کاینات به من میگند خواستگاری کن و اوم چون کیک داده تو خواب جوابش مثبته لابد!! از یک خانمی کمک گرفتم که واسطه بشه و نظرش را راجع به من بپرسه ولی اون رد کرده بود! و گفته بود قصد ازدواج نداره! یعنی کشف و شهود الکی هم میشه راهکار بده؟ یا اصلا این اسمش شهوده؟ یا اصلا شهود چقدر قابل اطمینانه؟ من واقعا شک کردم که همچین روشی درست باشه! انگار فقط چیزایی که خیلی دلمون میخواد ببینیم را میبینیم!