بعضی از مردم نسبت به کلمه "فروشنده" یا "فروش" احساس خوبی ندارند. زیرا تصور می کنند کسی که فروشنده است، سعی دارد به حیله جنس بنجلی را به آنها قالب کند و جیب شان را خالی کند. بعضی از مردم فکر می کنند فقط بقال ها، دلال های معاملات ملکلی یا اتومبیل فروشنده هستند، ولی معلم ها، پزشکان، مهندس ها و هنرمندان فروشنده نیستند. این تصور اشتباه است. همه ما فروشنده هستیم.
پزشکی که برای بیمار خود نسخه می نویسد، دارد یک شیوه درمان را می فروشد. نویسنده ای که کتاب می نویسد، کتاب خود را به ناشر و خوانندگانش می فروشد. مهندسی که نقشه ساختمانی را می کشد، طرح خود را به سازنده می فروشد. معلمی که تدریس می کند، درس خود را به شاگرد می فروشد. حتی مادری که فرزندش را نصیحت می کند فروشنده است و اگر فروشنده خوبی باشد، حرفش خریدار دارد، وگرنه فرزندش، حرف او را مفت هم نمیخرد!
همه ما در کار خرید و فروش هستیم. بعضی از ما فروشندگان خوبی هستیم و بعضی دیگر فروشندگان بد.
بعضی از جوانان ما، بیکار، بزهکار، معتاد و افسرده هستند، زیرا فروشندگان خوبی برای رشته کاری خود نیستند. بعضی از نوابغ و هنرمندان در فقر و فلاکت دست و پا می زنند، چون فروشندگان بدی هستند. من پسری را می شناسم که دیپلمه ردی است و یک دوره شش ماهه کامپیوتر گذرانده است. الان ماهی ده میلیون تومان درآمد دارد. در مقابل دکتر کامپیوتر سراغ دارم که هشتش گرو نه که چه عرض کنم، گرو دهش است!
کاش از دوران مهد کودک و دبستان به ما مهارت فروش را می آموختند. بهرحال هیچوقت دیر نیست. از همین امروز شروع کنید به یادگرفتن "فروش". الگوبرداری کنید. کتاب بخوانید. سی دی های صوتی گوش کنید. در همایش های فروش شرکت کنید یا در کلاس شرکت کنید.