گیس گلاب جان سلام !
من نیمه دوم سال 94 با شما و کتاب" ازدواج مثل آب خوردن" آشنا شدم . کتاب را با دوستم خواندیم و تمارین را خیلی منظم انجام دادم .
چند ماه بعد پیشنهاد ازدواجی از یکی از اقوام دور داشتم که آن موقع حتی از طرح شدن رسمی آن جلوگیری کردم.
چرخید و چرخید و چرخید و سه سال بعد باز ماجرا جدی تر مطرح شد با خودم گفتم عاقل باش دختر جان خب برو ببین قصه از چه قرار است ! و رفتم ! و بله گمشده خود را در کسی یافتم که به قول خودش جلوی چشمم بود و من نمیدیدم !
برای من قصه ازدواجم قصه " تو خود حجاب خودی از میان برخیز " بود ! قصه نشناختن خودم !
پاییز 98 را با " او" به مشاوره و شناخت و گفتگو و کم کم مهر ورزی گذراندیم .
یلدای 98 ماجرا را خانوادگی کردیم و علنی تر ! به قولی خواستگاری رسمی داشتیم.
25 بهمن مصادف با ولنتاین و روز زن بله برون و نامزدی ما بود.
و 18 اسفند ( مصادف با روز ملی مرد و روز جهانی زن ) در گرماگرم کرونا هرچند خیلی جمع و جور و تحت پروتکل اما دلگرمی عقد کردیم !
امروز که برای تو نازنین مینویسم 7 ماهی از عقد ما گذشته است و حدود یکسال از طرح مجدد ماجرای آشنایی نزدیک تر ! و بله من در این یکسال با خودم هم آشنا تر شده ام ! دوست داشته شدن به کام من با پذیرش بی قید و شرط خودم همساز شده است ! القصه که خواستم بگویم خوب که آدم ازدواج میکند به همان نقطه میرسد که بله ، ازدواج آب خوردن است !
ندا
گیس گلابتون: تبریک میگم نوعروس زیبا! هزار بار به شما و همسرتان تبریک میگم. امیدوارم به پای هم جوان بمانید. ممنونم این خبر خوش را با ما سهیم شدید.
دلم میخواد زیر این پست پر شود از تبریکهای صمیمانه شما دوستان. اگر میخواهید آرزوهای قشنگتون برآورده شود، باید قلبتان پر از محبت و شادی باشد و باید از شادی دیگران شاد شوید و به آنها تبریک بگویید. بفرمایید و شما اولین تبریک را بنویسید.