میدانم تعدادی از خوانندههای این سایت مادر ناتنی هستند و تعدادی از شما خیال دارید با مردانی ازدواج کنید که صاحب فرزند هستند. من تصمیم دارم تجربیات چندین ساله خود (از سال 1388 تا به حال) را با شما سهیم بشوم و توصیههایی به شما بکنم که اگر چهار سال قبل مشاوری آنها را به من میگفت، حجم عظیمی از دل شکستگی و غصه را تجربه نمیکردم.
آمار طلاق در ایران بالا رفته است. بسیاری از بچهها با مادران ناتنی و پدران ناتنی زندگی میکنند. فرهنگی که به ما ارث رسیده، پر از داستانهای ترسناک درباره "زن باباهای پلید" است. ما با قصه سیندرلا، ماه پیشونی، اولدوز و کلاغها بزرگشدهایم. مادر ناتنی بودن خیلی خیلی سخت است و فرهنگ ما آن را بسیار سخت تر کرده است.
دلم میخواهد تجربه خود را به عنوان یک مادر ناتنی بیان کنم. به امید آن که با زنانی مثل من با مهر و محبت بیشتری رفتار شود. زیرا قضاوت و پیشداوری در مورد مادر ناتنیها، کار آنها را سخت تر میکند. کار آنها که سخت بشود، فشار عصبی در خانه بالا می رود. کسی که بیش از همه از این وضع آسیب خواهد دید، فرزند است. پس خواهش میکنم برای صلاح و صواب فرزند هم شده با مادر ناتنیها مهربان باشید.
در هر مهمانی که شرکت میکنم، همه روی رفتارهای من متمرکز هستند. متلک پشت متلک. اگر به خودم چیزی نگویند پبش شوهرم اظهارنظر میکنند. چند وقت پیش یک دوست نما (!) همسرم مورد مواخذه قرار داده بود که چرا پسر بشقاب غذای خود را به آشپزخانه برده است. میگفت شخصیت پسر خرد میشود، اگر بشقاب خودش را جمع کند. خوشبختانه همسرم با هشیاری جواب او را داده بود. ولی من متوجه شدم من برای سادهترین مسائل از طرف دیگران قضاوت می شوم و سابقا این موضوع، تأثیر بدی در روحیه من و روابط ما با مردم میگذاشت.
از مشاور خود بسیار گله مندم که نه تنها مرا در ابتدای ازدواج در مورد سختیهای مادر ناتنی بودن آگاه نکرد، بلکه با ترسیم یک "ابر مادر ناتنی" خیالی، انتظار مرا از خودم بالا برد و موجب حرمان زیادی در من شد.
مطالعه کتاب "کلیدهای موفقیت مادر ناتنی" را به همه مادر ناتنیها توصیه میکنم. این کتاب، زندگی مرا نجات داد.