سلام گیس گلابتون عزیزم
مطمئنم هرگز خبر نداری که شبها با تو می خوابم و تو برای من الگویی هستی که بهم امید می دی که شاید من هم در زندگی متاهلی خودم در نقش یک مادر ناتنی یک روزی موفق و راضی خواهم بود. من در سمینار زنان جذاب شرکت نخواهم کرد چون همیشه دختر جذاب و کاربلدی بودم که در عین جدی بودن و بیش از حد عاقل بودن همیشه خواهانهای بسیاری داشتم ولی در برهه ای از زمان عاشق مردی شدم که با فرزند پسرش زندگی می کرد و اون مرد الان همسرم است و پسرش فرزندم. ولی پشیمانم و با وجود اینکه همواره ادعای عاقل بودن داشتم اینبار بدون توجه اقدام به کاری کردم که پس از یکسال متوجه شدم که از ازدواجم هیچ نمی فهمم و همسرم را ندارم بلکه با این ازدواج خودم را در دامن محدودیتهای یک زندگی با بچه گرفتار کردم. همسرم همواره قدردانم بوده ولی کاش می توانستم زمان را به عقب برگردانم. از شما می خواهم در سمینار پیش رو دختران جوان را از مشکلات زندگی در نقش یک مادر ناتنی آگاه کنید چرا که فقط کسانی می توانند در این مورد نظر بدهند که اینگونه زندگی را تجربه کرده باشند. از اینکه هستید سپاسگذارم و امیدوارم باز هم از تجربیات شما در نقش مادر ناتنی بخوانم چرا که خیلی وقته در این خصوص چیزی ننوشته اید.دوستتون دارم
من هم شما را دوست دارم. متشکرم برایم نوشتید. به روی چشم، فرمایش شما را اجرا میکنم:
خانمهای عزیز و دوست داشتنی
بهطورکلی ازدواج دشوار است. نگهداری از ازدواج مشکل است. ازدواج اصلاً آسان نیست. ازدواج حلال مشکلات نیست، بلکه هزار تا مشکل دیگر هم به مشکلات شما اضافه خواهد کرد. متأهل شدن، وارد شدن به باغ بهشت نیست. پس از ازدواج سیندرلا و شاهزاده تا ابد با خوبی و خوشی زندگی نخواهند کرد. زندگی هزار جور بالا و پایین دارد. دو تا آدم از دو جنسیت متفاوت و با دو فرهنگ خانوادگی مختلف تصمیم میگیرند زیر یک سقف زندگی کنند. شبها کنار هم بخوابند و صبحها با هم بیدار شوند. می دانید جفت و جور شدن این دو آدم چقدر دشوار است؟ جفت و جور شدن با خانواده همسر که دیگر نگو و نپرس.
ازدواج با مرد بچه دار هم آسان نیست. اصلاً آسان نیست.
ممکن است مادر بچه بر اثر حادثهای به صورت ناگهانی از دنیا برود... حجم غم و اندوه همسر و فرزند (فرزندانش) را حدس بزنید...
ممکن است مادر بچه به دنبال بیماری طولانی از دنیا برود. پس مدتها به صورت یک مادر فعال در زندگی کودک حضور نداشته است. بچهها توسط افراد متفاوت (مادربزرگها، پرستاران بچه، مربیهای مهدکودک) نگهداری شدهاند. می دانید نگهداری بچه توسط افراد متفاوت چقدر آسیب زننده است؟ بویژه در دو سال اول زندگی کودک. مادر بیمار است، رنج میکشد، هر روز تحلیل میرود. ممکن است درد زیادی داشته باشد. ممکن است به خاطر بیماری شخصیتش عوض شده باشد. آیا میتوانید حجم آسیب به فرزند (فرزندان) برآورد کنید؟
ممکن است والدین طلاق گرفته باشند. مطمئن باشید طلاق پس از چند سال دعوا و کشمکش یا چندین سال بی تفاوتی و سردی رخ داده. دعواهای خانوادگی یا سردی بین زن و شوهر، به کودک (کودکان) آسیب می زند.
وقتی با مردی صاحب فرزند ازدواج میکنید، علاوه بر مشکلات یک ازدواج معمولی، با فرزند (فرزندان) سختی کشیده طرف هستید. به همه مشکلات یک ازدواج معمولی، یک کامیون مشکل دیگر هم اضافه کنید.
دارم شما را از ازدواج میترسانم؟ ابداً! ازدواج، مزایای زیادی دارد. بسیاری از نیازهای عاطفی، جسمی، مادی و اجتماعی آدم در ازدواج برآورده میشود. در عوض مسئولیتهای زیادی هم دارد. اگر میخواهید از مزایای ازدواج برخوردار شوید، باید مسئولیتهای ازدواج را هم بپذیرید.
خیلی از آدمها دوست دارند از مزایا برخوردار شوند، بدون این که سختیها و مسئولیتها را قبول کنند. این جور آدمها به محض پدیدار شدن مشکلات، پا به فرار میگذارند. بالا رفتن آمار طلاق در کشور ما، نشان میدهد جوانان ما تصورات درستی از ازدواج ندارند. چشم بسته ازدواج میکنند. به امید وارد شدن به باغ بهشت ازدواج میکنند، و وقتی میبینند از این خبرها نیست، طلاق میگیرند.
اجازه بدهید مثال بزنم:
اگر شاغل باشید، آخر هر ماه حقوق به جیبتان ریخته میشود. دریافت حقوق ماهیانه خیلی شیرین است. به آدم آزادی و استقلال زیادی میدهد. اصلاً آدم یک جوری سرش را بالا میگیرد و شق و رق تر راه میرود. اگر خانمی مدتی شاغل بوده، محال است حاضر شود دیگر کار نکند، مگر این که مطمئن باشد از جایی درآمد دارد. بعضی خانمها وقتی از محیط کار خسته شدند، به امید دریافت پول جیبی از شوهر، از کار کناره گرفتند. ولی پس از مدتی دوباره به سر کار برگشتند، چون داشتن حقوق از خود، یک چیز دیگری است. یک مزه دیگری میدهد. محال است خانمی مدتی مزه حقوق گرفتن زیر دندانش برود و بتواند ازش صرف نظر کند.
خب... دریافت حقوق شیرین است، ولی سختی هم دارد. باید صبح زود بیدار شوید، سر موقع به محل کار بروید، خرده فرمایشهای رئیس را برآورده کنید، با همکار بدقلق سر و کله بزنید، با ارباب رجوع کل کل کنید و هزار مسئله دیگر که یک خانم خانه دار هرگز مجبور نیست با آنها سر و کله بزند.
شاغل بودن مزایایی دارد: حقوق، بیمه، بازنشستگی، افزایش اعتماد به نفس، بهبود مهارتهای ارتباطی و ...
ولی دشواریهای زیادی هم دارد.
ازدواج هم مثل شاغل بودن، مزایای زیادی دارد، ولی مسئولیتها و دشواریهای زیادی هم دارد. ازدواج با مرد بچهدار سختتر هم هست. معمولاً خانمهایی با مرد بچهدار ازدواج میکنند که بشدت عاشق همسرشان هستند. آنها به عشق بیشتر باور دارند. آنها به دادن شانس دوباره به آدمها بیشتر باور دارند. مادران ناتنی معمولاً بشدت عاشق و خوشبین هستند.
دوست عزیزم، شما با مردی ازدواج کردید که عاشقانه دوستش داشتید و دارید. این خوششانسی بزرگی است. خوشا به سعادت شما. از طرفی قرار است بهای این خوششانسی را بپردازید. هر چیزی ارزشمندی، بهایی دارد که از شما ستانده میشود. شما هنوز تازهعروس هستید، فقط یک سال از ازدواج شما میگذرد. نگران نباشید. کمکم قلق کارها دستتان میآید.
شما میگویید اگر زمان به عقب برمیگشت، با عشق زندگیتان ازدواج نمیکردید؟ همه ما پشیمانیهایی داریم. اگر زمان به عقب برمیگشت، من 25 سالگی ازدواج میکردم و حتماً دو فرزند به دنیا میآوردم. اصلاً اگر زمان به عقب برمیگشت، من در بسیاری از تصمیمهای زندگیام تجدد نظر میکردم. ولی زمان به عقب برنمیگردد. زمان حال را با افسوس خوردن، احساس قربانی بودن تلف نکنیم. بهزودی زمان حال هم به گذشته تبدیل میشود. عمر خیلی زود میگذرد. حیف است آن را با غصه خوردن تلف کنیم.
چند وقت پیش من و پسر همسرم با هم صحبت میکردیم. او گفت چند سال اول ازدواج من و پدرش چقدر برای او دشوار بوده است. من هم گفتم چقدر کنار آمدن با او سخت بوده. چند تا مثال از کارهایش را شمردم. گفتم تا هفدهسالگی به من سلام نمیکردی، حتی مرا نگاه نمیکردی. تا هجدهسالگی وقتی وارد اتاق میشدم، اتاق را ترک میکردی و چندین و چند مسئله دیگر که مطمئنم دلش نمیخواهد آنها را اینجا بخواند. سرش را پایین انداخت و اعتراف کرد:
دوست عزیزم، زمان میبرد تا میانه مادرناتنی و فرزندخوانده روبه راه شود. متاسفانه ممکن است آنها هرگز مثل مادر و فرزند نشوند. ولی میانهشان بهتر خواهد شد. صبر داشته باشید.