با عرض سلام بنده مدت 6 ماه است که با آقایی که هم سن خودم هستش و پسری 6 ساله داشتن ازدواج کردم ولیکن نسبت به رفتارهای همسرم حساس شدم دوست ندارم فرزندش را به کوچه همسر سابقش ببره و دوست ندارم اون خانم برای بچه برنامه ریزی کنه همسرم میگه اینطور نیست اون نمیتونه اثر بگذاره و من خودم حواسم هست کلاً تو این مدت رابطمون خیلی بد بوده با هم و حتی من از این آقا ماه دوم کتک خوردم و حرفهای خیلی ناجور. چه کار کنم؟
متشکرم مرا طرف مشورت قرار دادید. باعث افتخار من است.
سؤال شما سه بخش دارد:
یک) دوست ندارید مادر بچه، برای بچهاش برنامهریزی کند.
دو) روی رفتارهای همسرتان حساس شدهاید و دوست ندارید او فرزندش را به کوچه همسر سابقش ببرد.
سه) همسرتان شما کتک زده و به شما فحشهای بدی داده و کلاً رابطه شما دو نفر خیلی بد است.
اجازه بفرمایید، یکبهیک نگرانیهای شما را بررسی کنیم:
یک) دوست ندارید مادر بچه، برای بچهاش برنامهریزی کند.
مادر و پدر بچه حق دارند برای بچهاش برنامهریزی کنند و شما نمیتوانید مانع برنامهریزی آنها شوید. ممکن است برنامههای مادر بچه، با برنامههای شما تداخل داشته باشد. این تداخل برنامهها شما را ناراحت میکند. حق دارید! تا وقتی بچهها کوچک هستند و بین دو خانه دستبهدست میشوند، برنامههای خانواده شما روی آب است. هرلحظه ممکن است برنامههای شما به خاطر بچه بهم بخورد.
مثال یک: قرار است بچه سه روز پیش مادرش برود. شما و همسرتان خیال دارید از فرصت استفاده کنید و سفری کوتاه و رمانتیک داشته باشید. در دقایق آخر، مادر بچه اطلاع میدهد نمیتواند در طول این سه روز از بچهاش مراقبت کند. سفر شما بهم میخورد و شما حق دارید ناراحت شوید.
مثال دو: مادر بچه قرار است این بعدازظهر بچهاش را به گردش ببرد. بچه خوشحال است. لباس خوشگل پوشیده و دقیقهبهدقیقه پای پنجره میرود. متأسفانه مادرش پنج دقیقه قبل از قرار خبر میدهد نمیتواند دنبال بچه بیاید. بچه بهم میریزد، بداخلاقی و بیتابی میکند. قبل از ملاقات شما دلخور هستید چرا بچه برای دیدن مادرش اینقدر هم خوشحال است. نگران هستید مبادا در خانه شما به بچه بد میگذرد که الان بیتابانه مشتاق ترک آنجاست. حالا که مادر بچه نیامده، ناراحتی مضاعفی پیدا میکنید: من دارم روز و شب از این بچه مراقبت میکنم و وقت و انرژیام را صرف او میکنم، چرا مادرش دو سه ساعت برای بچهاش زمان نمیگذارد؟ حالا هم باید بداخلاقیهای بچه را تحمل کنم! شما حق دارید ناراحت بشوید.
اگر مثالهای بالا یکی دو بار رخ بدهد، بهراستی برای مادر بچه اتفاق پیشبینینشده رخ داده است. اما اگر مادر بچه بارها بدقولی میکند، بدقولیهای او اتفاقی نیست. او آدم بیفکر و بیمبالاتی است و یا آدم بدخواهی است که میخواهد شما و همسر سابقش را اذیت کند و اهمیتی به آزرده شدن فرزندش نمیدهد. درهرصورت شما نمیتوانید با او بجنگید چون در این نبرد، محکوم به شکست هستید. بپذیرید باید انعطافپذیر باشید. اجازه ندهید بدقولیهای مادر بچه اعصاب شما را بهم بریزد. همسرتان را تحتفشار قرار ندهید. بچه، پاره تن اوست و او در برابر فرزندش وظیفه و مسئولیت دارد. برای نگهداری و مراقبت از بچه، پشتیبان همسرتان باشید. به شما قول میدهم بچهها بهسرعت بزرگ میشوند و این دوران سخت خواهد گذشت. اگر شما نسبت به همسرتان و فرزندانش منعطف و پشتیبان باشید، پاداش خود را خواهید گرفت. دنیا دو روز است عزیز دل... ارزش جنگ و جدل ندارد. وارد مبارزههای بیهوده نشوید.
دو) روی رفتارهای همسرتان حساس شدهاید و دوست ندارید او فرزندش را به کوچه همسر سابقش ببرد.
حق دارید روی همسرتان حساس باشید و او را برای خودتان بخواهید. شما نگران هستید مبادا در رفتوآمد همسرتان با همسر سابقش، جرقهای از محبت قدیمی به آتش تبدیل شود و زندگی شما را بسوزاند. با زبان خوش و منطقی با همسرتان حرف بزنید و نگرانیهای خود را بیان کنید. از او بخواهید صحبتهای تلفنی با همسر سابقش را روی بلندگو بگذارد تا شما بشنوید. یا هنگام رساندن بچه به خانه مادرش همراه همسرتان بروید. با مادر بچه عادی رفتار کنید، نه صمیمانه و نه بدخواهانه. اگر بین شما و مادر بچهها شکرآب است، لازم نیست با او حرف بزنید. بچه را با محبت بدرقه کنید و به مادرش اهمیت ندهید. دقت کنید بچه تمیز و سیر باشد. لباسهای پاکیزه به تن داشته باشد و وسایل کافی برای اقامت در خانه مادرش همراهش باشد.
سه) همسرتان شما کتک زده و به شما فحشهای بدی داده است. کلاً رابطه شما دو نفر خیلی بد است.
در حال حاضر مهمترین مسئله شما بدرفتاری همسرتان است. کتک زدن و فحشهای رکیک غیرقابلقبول است. اجازه ندهید این وضع دوباره پیش بیاید.
هرگز بددهنی نکنید. بددهنی یک جاده دوطرفه است. معمولاً هم زن و هم شوهر هر دو به هم توهین میکنند و کمکم کار بالا میگیرد.
هرگز خشونت جسمی انجام ندهید. وسایل را پرتاب نکنید یا چیزی را نشکنید.
اختلافات را کش ندهید. اگر اختلافی دارید، موضوع را کوتاه و ساده بیان کنید و زود سر و تهش را هم بیاورید.
وقتی بابت چیزی عصبانی هستید، قبل از مطرح کردن آن با شوهر، خشم خود را خالی کنید، سپس حرف بزنید.
اعتمادبهنفس خود را بالا ببرید.
وقتی همسرتان شروع به دادوبیداد میکند، مثل یک بچه هراسان و آماده کتک خوردن قوز نکنید. محکم بایستید. صاف به چشمانش نگاه کنید و بگویید: «تو الان عصبانی هستی. بعداً در مورد این مطلب صحبت میکنیم.»
اگر شروع به کتک زدن شما کرد، دادوبیداد و سروصدا کنید. ساکت نمانید و بیصدا کتک نخورید. لازم نیست آبروداری کنید، بلکه سرتان را از پنجره بیرون ببرید و داد بزنید! به 110 تلفن کنید تا پلیس بیاید و همسرتان را دستگیر کند.
قدری پسانداز داشته باشید تا اگر لازم بود، جانتان را بردارید و از آن خانه بروید.
کنار آمدن با همسر خشن کار آسانی نیست، حتی ممکن است خطرناک باشد. مراقب خود باشید. خشونت همسرتان، تقصیر شما نیست. شما هم مسئول تغییر رفتار او نیستید. درنهایت او باید یاد بگیرد که خشم خود را با کتک زدن دیگران خالی نکند. ولی شما باید از خودتان مراقبت کنید.
دوست عزیز! شما سه مشکل مطرح کردید، ولی مشکل سوم مهمترین مشکل شماست. در حال حاضر مشکل شما، مادر فرزندخواندهتان نیست، بلکه مشکل بدرفتاری و خشونت همسرتان است. تمرینات خداحافظ خشم را انجام بدهید تا بهخوبی مدیریت خشم را بلد باشید و هرگز اجازه ندهید همسرتان دستش را روی شما بلند کند یا فحشهای رکیک بدهد. توجه کنید اگر شما در مقابل رفتار خشونتآمیز همسرتان، فوری واکنش صحیح انجام ندهید، رفتار او مرتب خشن و خشنتر میشود و این وضعیت خطرناک است.
اگر همسرتان رفتارش را اصلاح نکرد، از او طلاق بگیرید. شاید همسر سابقش به خاطر بدرفتاری او طلاق گرفته است. قرار نیست شما قربانی خشونت خانگی باشید.