نوشتن راجع به کشور دیگه با برداشتهای تاریخی از مطالعات ، فیلم و خاطرات سفر دیگران ممکنه راحت باشه اما فقط و فقط یک ایده شخصیه ،اینکه کسی از جایی خوشش بیاد و یا نه به خودش مربوطه بنابراین نباید از جنبه انتقاد به اون نگاه کرد
هند ، سرزمین بسیار زیبا ، سرسبز و پهناور ، بودا، گاندی، نهرو، تاگور ، آناند ، راجکاپور ، فیلم هندی ، تاج محل ، مدیتیشن ، مذاهب مختلف و جمعیت زیاد همراه با فقر ، کل اطلاعات من قبل از سفر به این کشور بود
قبل از سفر ذوق زده و خوشحالی ، میری مسافرت به به، راستش من که خیلی سفر رو دوست دارم ، همچنین کشف و الاسرار آدم میزنه بیرون ،به همراه حس شناخت جاهای ندیده و ... اینا. برام خیلی جالبه که هنوز حسش رو درک نکردم ، (منظورم سفرکردن و خوشحالیشه) ولی البته در احساسات خوبم کلاسه بندی شده. از شما دوستان عزیز که اطلاعاتی در زمینه ی شناخت بهتر احساسات دارید خواهش میکنم که من رو در جریان قراربدید (و خانواده ایی از نگرانی برهانید!!!!)
خلاصه که خیلی با حاله، میری سوار طیاره یا همون مثلا هواپیما میشی!! میگم طیاره چون بعضی از این ماشین های پرنده به حدی از استاندارد پایین تر هستند که لقب طیاره بیشتر سزاوارشون هست چون طیاره یک کلمه خارج از سرویس ادبیات ما شده. و هزار البته که سرویس دهی در طیاره ، باب طبع همایونی ما قرار نگرفت. وقتی پذیرایی میشی همچین یک حس بدهکاری به آدم میدن که بیا و ببین و یا اینکه داری صدقه میگیری.
وقتی میرسی به فرودگاه دهلی یا دهلی نو اولین نکته ایی که برام مطرح شد این بود که حتما دهلی قدیم رو هم ببینم. وقتی وارد سالن فرودگاه دهلی شدم با چیز جالبی روبرو شدم و اون کلمه New Delhi بود خندم گرفت و رفتم تو اون دنده ی انتقادی که اینام مثل ما سوتی میدن و بجای دهلی نوشتن دلهی!! به تابلوهای بعدی که رسیدم دیدم همه همینن و ظاهرا سوتی از خودمبارک بنده است و کلمه دلهی درسته. نمیدونم چرا ما و البته بعضی کشورهای دیگه اونطور که خودمون میخوایم اسم جایی یا محلی رو تلفظ میکنیم گاهی این اتفاق ناشی از نداشتن اون حرف در زبان خاصی است مثل * خ * در زبان اینگلیسی و یا * ر * در زبان فرانسه!! ولی در مواردی اصلا کلمه رو چیز دیگه ایی میشه مثلا اینگلیسیها که میگن پاکیستان در حالیکه پاکستانه و یا عراق رو که ایراک میگن و یا روسیه بنام راشا و...
درصف مسافرین به سمت باجه کنترل پاسپورت و ویزا ، مدتی صبر میکنیم تا نوبتمون بشه صف کمی با کندی پیش میره و بعد که به باجه میرسم متوجه میشم چرا!! اولین سوال مسئول کنترل با کلمه ی What من مواجه شد ، و سپس فرمودیم که ممکنه کمی آهسته تر اینگلیسی رو به بنده ابلاغ بفرمایید و ایشان که به ظن خودشان هجی می فرمودند سعی در فهماندن سخنان مبسوط خویش به این توریست زبان نفهم بودن ،و اگر بانو همراه نبود بنده بازم هم متوجه نمیشدم. شکر خدا این مرحله رو با خوبی بسر آوردیم و به مرحله تحویل بار رفتیم در حالیکه همه در حال جلو زدن از هم بودیم تا مسابقه ایی رو که مشخص نبود برای چیه به انتها برسونیم!!! چمدانها رو تحویل گرفتیم و رفتیم که از در فرودگاه خارج بشیم و شهر دلهی نو را مورد توجه ملوکانه قرار بدیم نفس تو سینه ام حبس نکردم (چون نفسم میگیره) ، در حالیکه طبیعی نفس میکشیدم در رو باز کردم و در دم متوجه دو تا موضوع شدم .... ... جل الخالق ....
(نویسنده: دکتر ساسان جاودانی یا همان آقای شوشو)
ادامه دارد...
تصور ما از هندوستان
تصویر واقعی هند!!!