این دوست عزیز ما، دچار فوبیا نسبت به آب بوده است. فوبیا یعنی ترسی شدید و غیر منظقی از چیزی، به نحوی که آدم را از انجام کاری یا کارهایی عاجز و ناتوان کند. خواهر عزیزمان، بدون روانکاوی، هیپنوتراپی ووو فوبیای خود را ظرف چند دقیقه برطرف کرده است.
چرا؟ چون انگیزه ای بسیار قوی داشته است: پرورش کودکانی شجاع و سالم. اصلا چرا من این دارم داستان را تعریف می کنم. بیایید داستان را از زبان خودش بخوانید:
سلام به گیسوی عزیز از من خواسته ایی داشتی به دیده منت در برابر راهنمایی های شما این خواسته ناچیزی است داستان من و ترس از اب برمیگرده به سال ها پیش زمانی که خواستم توی اب استخر راه برم وشنا بلد نبودم تعادلم رو از دست دادم و وافتادم چند بار خواستم بلند شم ولی نتونستم دیدم تو عمق یک متری هی اب میخورم و ترسیدم که خفه بشم وقتی تعادلم رو حفظ کردم ونفسم جا اومد ترس همه جامو گرفت شاید خیلی ها براشون مهم نباشه و یه چیز عادی باشه ولی من وحشت کردم از اب بیرون اومدم ،اون قضیه رو رو این حساب گذاشتم که چون شنا بلد نبودم این اتفاق افتاده تا اینکه ماه پیش تصمیم گرفتم برم وهمراه دخترم شنا یاد بگیرم از دخترم به خاطر اموزش غلط شنا تو مدرسه مثل من از اب میترسید حتی وقتی فهمید اسمش رو کلاس شنا نوشتم خیلی گریه کرد که کلاس نمیاد من هم هی دلداری میدادم نه ایندفعه زود یاد میگیری فرق داره غافل از اینکه بعدها خودم به دلداری اختیاج پیدا میکنم. القصه، جلسه اول شروع شد اروم رفتم تو اب ولی ناخواسته وحشت داشتم انگار حس میکردم اب دیو خفته ایی که هر ان منتظره زیر پاهامو خالی کنه و منو بکشه تو وجودش داشت به قلبم فشار می اورد این فشار رو رو این حساب گذاشتم که شاید به خاطر مشکل کوچک قلبی ام هستش ،تا اینکه باز تعادلم به هم خورد دوباره وحشت کردم این ترس تو من بود ومنو ناراحت میکرد از اون ور واقعا دوست داشتم شنا یاد بگیرم و از اون ور میترسیدم ،شبای جلسه اموزش خوابم نمیبرد مثل بچه ها دوست داشتم گریه کنم و به کلاسمو ادامه ندم ،به شوهرم گفتم من دیگه نمیخوام کلاس برم کابوس اب شب ها هم منو ول نمیکنه شوهرم گفت :هرجور دوست داری ولی به خاطر بچه ها این کار رو نکن چون کافیه تو جا خالی کنی و بچه ها بفهمن اون وقت اونها هم یاد میگرن تا از چیزی ترسیدن فرار کنند.واقعا درست میگفت ولی چی کار میتونستم بکنم ،ببخشید پرچونگی میکنم ولی واقعا میخوام بدونین مستاصل شده بودم ،روی این همه ترس خجالت هم اضافه شده بود چون مربی رو عصبی کرده بودم ترسم نمیذاشت چیزی یاد بگیرم همش با اب در جدال بودم و تو چشمای بعضی مربی های دیگه تمسخر رو هم میدیدم اگرچه غلبه به ترسم برام خیلی مهم تر از نگاهای دیگران بود.به قول مادر شوهرم همه چیز علاج داره جز مرگ ولی علاج این همه ترس بی مورد من چی بود،گاهی فقط باید یه نوری مثل جرقه تو وجود ادم بزنه تا تو تاریکی چنگ بزنی بهش و ناامید خودت رو نجات بدی ،من هم ناخود اگاه یاد ثبت هدف افتادم پیش خودم گفتم من این خواستم رو مثل هدف ثبت میکنم ضرر که نمیکنم بگذار حالا چند نفر هم دور هم به من بخندن و شاد بشن ،هدفم رو که به پایان رسوندن دوره اموزشم رو بود با تاریخ ثبت کردم ،اصلا باورش برام مشکل بود اولین جلسه بعد ثبت هدفم با بسم الله رفتم تو نزدیک اب که شدم گفتم من ثبت کردم که دیگه نترسم خدایا به من کمک کن ،گیسوی عزیزم برای من انرژی مثبت بفرست پاهامو که تو اب گذاشتم حس کردم اب رو دوست دارم حس کردم یه دوست پاک و مهربونیه که میگه بیا من بهت ارامش میدم و واقعا این معجزه بود دوست داشتم از شعف گریه کنم،نمیگم جلسات بعد با مشکل روبرو نشدم ولی بدون واهمه و استرس مشکلات رو حل کردم انقدر تغییر کرده بودم که انرژی من باعث شد که دخترم هم دیگه نترسه و مربی تو جلسه اخر انقدر براش عجیب بود که اعتراف کرد اصلا با توجه به جلسات اولیه فکر نمیکرده ما انقدر پیشرفت کنیم و خودش گفت:تو جلسات اول شرایط مارو به سر مربی ها گفته و اون گفته فقط تو کم عمق کرال پشت تمرین کنیم مربی میگفت کاش سر مربی ها اون روز تو استخر بود و میدید چقدر ما پیشرفت کردیم .من نمیگم الان غریق نجات شدم ولی تو کم عمق خوب شنا میکنم و تو عمیق هم مربی کنارم باشه خوب شنا میکنم.خیلی وقت ها چاره مشکل کنارمونه فقط واقعا باید بخواهی که پیداش کنی و اگه میخوای خواسته ات رو ثبت کنی واقعا بخواهی به اون هدف برسی یعنی برات مهم باشه حتی اگه برای دیگران چیز پیش پا افتاده ایه ، شرایط عوض نمیشه ترس ترسه بدی بدیه پس باید ادم خودش رو عوض کنه بهتر راهنمایی های مفید دیگران رو هم اویزه گوش کنیم من هم از گیسوی عزیز ممنونم که ما را راهنمایی میکند بی جیره و مواجب. از مربی شنا هم ممنون که هیچوقت من رو تو اب پرت نکرد کاری که خیلی مربی های شنا میکنن خیلی وقت ها شیرجه زدن تو مشکل اون رو حل نمیکنه باید به خودت ومشکل فرصت بدی .
خبرهای خوبی از ما به تو گیسوی عزیز میرسه ما هم دعا میکنیم خبر های خوب از تو به ما برسه .ممنون و سپاس معلم عزیزم.(قصه ابی و اب )