اگر ایران به جز ویرانسرا نیست من این ویرانسرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است من این افسانه ها را دوست دارم
نوای نای ما گر جانگداز است من این نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیست من این آب و هوا را دوست دارم
به شوق خار صحراهای خشکش من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را خواهم از جان من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانی رود زور من این زور آزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید ، اگر پاک من ، ای مردم ، شما را دوست دارم
شاعر: حسین پژمان بختیاری
(پدرم همیشه این شعر را زمزمه می کند و چشمانش پر از اشک می شود. راستش ما هم به گریه می افتیم)