عنوان ششمین مهارت مردمان مؤثر، "سینرژی یا همافزایی" است. به معنای انجام یک کار گروهی که در آن هرکس با توجه به تواناییها و تقسیم وظایف، به کل گروه کمک میکند یک کار مفید برای جامعه را به انجام برسانند. در ششمین جلسه حلقه هدف قرار شد حلقه چهار نفره ما هم – متشکل از زری، زهرا، معصومه و عطیه- یک کار گروهی با هدف منفعترسانی به جامعه تعیین و اجرا کنیم. گزینههای روی میز هم بسیار بود. طبق راهنماییهای گیس گلابتون عزیز، قرار شد برای اولین کار گروهی و با توجه به محدودیت زمانی یک ماههای که داشتیم، بهترین و شدنیترین کار را انتخاب کنیم.
بعد از اتمام جلسه ششم حلقه هدف، همان روز برای نهار دور هم جمع شدیم تا درمورد خودِ کار تصمیمگیری کنیم. با احتساب مجموع آراء و نظرات، قرار کار گروهیمان شد "یک روز نرمش در طبیعت/ پارک". دوست داشتیم کسانیکه اهل ورزش هستند، یا کسانیکه فرصت و برنامه دقیق برای ورزش ندارند اما بدلیل نشستنهای طولانی پشت میز و کامپیوتر هنگام کار نیاز به تقویت عضلات شانه و کتف و کمر دارند، از این نرمشها استفاده و فایده ببرند. پس قرار شد از علاقهمندان دعوت کنیم یک روز تعطیل را برای انجام چند تمرین و صرف صبحانهای مختصر به ما ملحق شوند. تصمیم گرفتیم در پایان برنامه هم بروشورهایی حاوی توضیحات و نحوه انجام همان تمرینات بین شرکتکنندگان توزیع کنیم. شعار برنامهمان را هم انتخاب کردیم: "بیباشگاه، بیبهانه".
ابتدا اقدامات اولیه مشخص شد و هرکس بخشی از آنها را بعهده گرفت. محل انجام تمرین و برنامه "پارک ملت تهران" تعیین شد و قرار شد معصومه موقعیت و فضای مناسب پارک را در ساعات صبح بررسی و اعلام کند. فردای همان روز، معصومه عکسها و توضیحات مناسبی در مورد بخشهای مختلف پارک و شرکتکنندگان در ورزش و نرمش صبحگاهی هر روزه در گروه تلگرامیمان ارائه کرد. با توجه به این اطلاعات، بهترین محل برای انجام این نرمشها، میدان ورزش پارک تعیین شد. با هماهنگیها، زمان انجام تمرین هم 30 بهمن ماه مشخص و در جلسات گروهیمان، شرح وظایف و 12 تمرین قابل اجرا مشخص شد. همچنین لیستی از ریز مراحل انجام تمرین برای روز 30اُم هم مشخص کردیم که طبق آن هماهنگیها و تمرینات پیش از اجرا انجام شود. مسئولیتها نیز تقسیم شد.
قرار شد هر کدام درباره 3 مورد از تمرینات و فوائد و نحوه اجرایشان اطلاعات جمعآوری و برای زری ارسال کنیم تا بصورت یک بروشور در اختیار دوستان در پارک قرار بگیرد. علاوه بر آن، زهرا مسئول برآورد هزینههای برنامه و هدایا و تهیه کپی تمرینات و صبحانه شد، و عطیه هم مسئول طراحی و صفحهبندی و تهیه بروشورها شد تا پس از آن، زهرا از برورشورها پرینت و کپی بگیرد.
پنجشنبه 22 بهمن، ساعت 9 صبح- پارک ملت: بعد از چند روز بارش برف و باران در طول هفته، هوای 9 صبح پارک بسیار سرد است. به بوفه پارک پناه میبریم و جلسه را شروع میکنیم. با توجه به وظایف مشخصشده، هر کدام گزارشی از اطلاعات جمعآوری شده و طرحها ارائه میکنیم. اطلاعات به زری برای جمعبندی تحویل، و طرحهای منتخب برای حاشیه بروشورها انتخاب شد. قرار شد عطیه بروشور دو صفحهای شامل تصاویر تمرینات در صفحه اول، و توضیحات و فوائد تمرینات در صفحه دوم با طراحی و حاشیه متناسب با شعارمان و نرمش و ورزش تهیه، و برای زهرا، مدیر کار گروهیمان، ارسال کند. در پایان جلسه نیز قرار شد برای دعوت از خوانندگان سایت گیسگلابتون، با هماهنگی با خانم دکتر، اطلاعیهای نیز در سایت قرار بگیرد.
پنجشنبه 29 بهمن، ساعت 3:30 بعدازظهر: برای تمرین نهایی و آخرین هماهنگیها در محل پارک جمع شدیم. هوا بسیار مطلوب بود و نوید برنامهای عالی را برای فردا میداد. قرار شد همسر و پدر همسر زهرا نیز به جمع ما ملحق شوند. پدر همسر زهرا ورزشکار حرفهای هستند که سالهاست صبح زود برای نرمش و ورزش از خانه بیرون میروند. قطعاً حضور ایشان برای انجام درست تمرینات و جذب افراد دیگر برای یک نرمش بانشاط صبحگاهی بسیار ارزشمند و مؤثر بود.
جمعه 8:30 صبح: همه با هم به پارک میرسیم و وسایل را به میدان ورزش میبریم. برگههای راهنما که زهرا جان برای راهنمایی شرکتکنندگان به سمت میدان ورزش تهیه کردهبود را در محلهای مناسب میگذاریم. وسایل صبحانه را به بوفه پارک میسپریم تا اواخر تمرینات، تحویل بگیریم. تا ساعت 9، بیست دقیقهای فرصت داریم. هرکدام سه مورد تمرینی که قرار است شخصاً برای شرکتکنندگان اجرا کنیم را مجدداً تمرین میکنیم.
برای دعوت از افرادِ بیشتر به تمرینمان، به دو گروه تقسیم میشویم. من و زری در سطح پارک(!) با حاضرین در پارک خوش و بش، و از آنها برای تمرین دعوت میکنیم. عدهای استقبال میکنند، بعضی که تنها برای قدم زدن و استفاده از سکوت و هوای پارک آمدهاند، به تشکری بسنده میکنند، و بعضی هم که به تازگی تمرینشان تمام شده، عذرخواهی میکنند. زهرا و معصومه هم در میدان ورزش از تعداد زیادی دعوت میکنند. وقتی رأس ساعت 9 صبح تمرین را شروع میکنیم، تعدادمان به 12 نفر رسیده است.
انجام تمرینات نیم ساعت طول میکشد. بعد از پایان تمرینات، نوبت صرف صبحانه است. با چای و شیرینی و خرما از همراهانمان پذیرایی میکنیم و با هرکدام گپ میزنیم و پاکتهای حاوی بروشور تمرینات را تقدیم میکنیم. فارغ از سن و سال، هرکدام از این افراد سالهاست اهل ورزشاند و در رشتههای مختلف ورزشی هم سابقه فعالیت دارند. ساعت که از 10 صبح میگذرد، بخش دوم برنامه ما نیز شروع میشود: "ارائه بروشورها و اطلاعرسانی در مورد تمرینات پیشنهادیمان". در این فاصله جمعیت حاضر در پارک هم بیشتر شدهاست. عدهای باز هم برای ورزش آمدهاند و عدهای هم برای هواخوری و تفریح. برای هر دو گروه بساط چای و شیرینی و خرما جذاب است.
در این بین، همسر زهرا هم به خوبی از افراد برای صرف صبحانه در کنار ما دعوت میکنند. همانطور که همراهان جدیدمان صبحانه میل میکنند و خستگی پیادهروی را از تن به در میکنند، به توضیحات ما در مورد برنامه و تمریناتمان با اشتیاق گوش میدهند و بسیار استقبال میکنند. دیدن چهرههای مشتاق و استقبال دیگران و شنیدن تشویقهایشان برای ما یک نشانه خوب است؛ این که به هدفمان برای اطلاعرسانی و تشویق دیگران برای نرمشهای هرچند ساده و در منزل بسیار نزدیک شدهایم.
تا حدود ساعت11، تمام 20 بروشور را بین افراد پخش و توضیحاتمان را ارائه کردهایم و بازخوردهای بسیار خوبی گرفتهایم. با روحیه عالی و انرژی بالا تا ورودی پارک با هم همراه هستیم. از همدیگر برای همراهی و حمایت و انجام این برنامه و ایجاد خاطره یک صبح جمعه دوستداشتنی تشکر میکنیم. با انرژی مضاعف، از یکدیگر جدا میشویم و برای یک آخر هفته پرانرژی و شروع یک هفته عالی آماده میشویم.
این تمرین و کارگروهی، جدا از خود برنامه و اجرای خاطره انگیرش، برای من یک تجربه خوب و آموزنده بود. تا به حال عبارت "روحیه همکاری" را بسیار شنیده یودم، اما درست آن را درک نکرده بودم. اینکه وقتی برای انجام موفقیت آمیز یک پروژه دست همکاری به هم میدهیم، نیاز است تنها به موفقیت گروه در رسیدن به آن هدف اهمیت بدهیم، نه به شرایط و سلایق و صلاحدید صرفاً خودمان. در این راه به چند مهارت مهم نیز داریم؛ مهارت درخواست کردن، مهارت شنیدن و پذیرفتن نظر مخالف اما درستتر، مهارت ریسک کردن برای انجام بهتر کار و تحقق هدف و... و برای همه اینها، نیاز بسیار است به داشتن "انعطاف پذیری".
یاد گرفتم نمیشود تصمیم داشته باشیم در یک کار گروهی سهیم و مؤثر باشیم، اما انتظار داشته باشیم همه چیز طبق نظر و سلیقه ما انجام شود. نیاز است هر عضو از گروه برای رسیدن به آن هدف مشترک، از بخشی از نظرات خود صرف نظر کند، و بسیاری از نظرات متفاوت دیگران را به خوبی "بشنود" و "بپذیرد". در این بین مدیریت و هماهنگ نگاه داشتن یک گروه با سلایق و دیدگاه و آراء مختلف برای مدیر آن گروه هم وظیفه مهم و سختی است.
پی نوشت: شما میتوانید راهنمای نرمشهای مناسب گردن و شانه را از اینجا رایگان دانلود کنید. من (گیس گلابتون) یک کپی از این نرمشها را به دیوار دفترم نصب کردهام. من و خانم منشی هر یکی دو ساعت یکبار مطابق این دستورات، نرمش میکنیم و به جان این دوستان دعا مینماییم.