همانطور که می دانید در سایت گیس گلابتون بخشی برای پاسخ دادن به سؤالات شما وجود دارد. این بخش کاملاً رایگان است. یکی از سوالاتی که مرتب از طرف نوجوانان و حتی جوانان از من پرسیده میشود این است:
شما می گویید قدر زندگیات را بدان و آن را هدر نده، لطفاً بنویسید چگونه از لحظه به لحظه زندگی خود استفاده کنیم؟
ممنونم. چه سؤال خوبی و چه نوجوانان و جوانان هوشیاری
من یک جوان بیست ساله در خانه دارم، با دوستان او تا حدی آشنا هستم. تعدادی از شاگردان مستقیم من، کم سن و سال هستند. بنابراین با جو سرشار از نومیدی شما آشنا هستم و بسیار متأسف و غمگینم.
جوانی، سن شور و حرارت است. بخواهی و نخواهی جوان، پرشور است. هورمونهای بدنش او را به شور و نشاط درمی آورد. وقتی میبینم جوانان ما چه اندازه پژمرده هستند، غصهام میشود.
در سالهای پایانی دبیرستان، نوجوانان ما با هول و هراس برای کنکور آماده میشوند. هیچ نشاطی در کار نیست، فقط وحشت و هراس. نوجوانان ما باید غرورهای خانوادگی را راضی کنند و یکتنه خانواده را سربلند نمایند. باری که برای شانههای یک نوجوان هجده نوزده ساله زیادی سنگین است.
این مرحله به خوبی یا ناخوبی میگذرد و جوانان وارد دانشگاه میشوند. خب ... که چی؟... این همه دویدهاند که به کجا برسند؟ من در بهترین رشته و یکی از بهترین دانشگاههای ایران درس خواندهام و بخوبی می دانم که جو دانشگاهها چقدر سنگین و بی انگیزه است. استادها بی انگیزه، دانشجوها بی انگیزه، بی آینده.
شما بهتر از من می دانید هدف از رفتن به دانشگاه دو چیز است:
1- تولید کارمند
2- ایجاد فاصله ای بین دبیرستان و زندگی مستقل
در دانشگاه افراد برای کارمند شدن پرورش پیدا میکنند. هرگز به آنها درسهای کارآفرینی آموخته نمیشود. متاسفانه حتی به دانشجویان یاد نمیدهند چطور کارمند خوبی باشند و بسرعت ترقی کنند.
ولی دنیا دیگر به کارمند اضافی نیاز ندارد! عصر، عصر کارآفرینی است. اگر شرکتی کارمند بخواهد، کارمندی عالی و درجه یک میخواهد. کارمندی که چیزهایی بیش از درسهای دانشگاه بداند.
در غرب، بچهها از هجده سالگی خانه را ترک میکنند تا در خوابگاههای دانشگاه ساکن شوند. در حقیقت آنها به این ترتیب، زندگی نیمه مستقل را تجربه میکنند. اگر دانش آموزی عالی باشند، از دانشگاه بورس دریافت میکنند. اگر دانش آموزی معمولی باشند، از دانشگاه وام تحصیلی میگیرند، یعنی در واقع خودشان هزینه دانشگاه را میپردازند، منتها در سالها بعد که از دانشگاه فارغ تحصیل شدند و سر کار رفتند، کم کم هزینه درس خواندن خود را پرداخت می کنند. در طول دانشگاه هم، با انجام کارهای نیمه وقت پول جیبی خود را تأمین میکنند.
در غرب اگر جوانی بالای 25 سال در خانه والدین زندگی کند و یا از آنها پول جیبی بگیرد، مایه آبروریزی است.
ولی در ایران هیچکدام از این مسائل وجود ندارد. بچهها موقع تحصیل از خانه والدین خارج نمیشوند. والدین به هر جان کندنی شده، هزینه تحصیل فرزندان خود را تأمین میکنند. جوانان هرگز طعم نیمچه استقلال را نمیچشند، چون زیر چتر حمایت مالی والدین قرار دارند. از طرفی جوانان ما، آینده شغلی مبهم و تاریکی دارند، زیرا هرگز مهارتهای کارمند خوب بودن و یا کارآفرین شدن را نیاموختهاند.
میخواهید از زندگیتان حسابی استفاده کنید؟
راستی راستی میخواهید؟ این پنج مهارت را در خود تقویت کنید:
1- آشنایی با کامپیوتر، در حد آفیس و یک کوچولو فتوشاپ
2- آشنایی با اینترنت، در حد امکانات جی میل (خداییش جی میل آنقدر امکانات دارد که من هنوز در آن گیج میزنم)
3- آشنایی با یک زبان خارجی در حد مکالمه معمولی
4- تأثیر خوب روی آدمها گذاشتن- با انجام تمرینات جذابیت فوری
5- تایپ ده انگشتی
برای آموختن پنج مهارت بالا لازم نیست در کلاسهای گران شرکت کنید. به کمک کتاب و سی دیهای آموزشی میتوانید به اندازه قابل قبولی در مورد آنها اطلاعات کسب کنید. الان تابستان است، وقت تلف نکنید. وقت طلاست.
و نصیحت بعدی من این است:
کار کردن و پول درآوردن را از سن بسیار کم آغاز کنید.
از چه سنی کار کردن را آغاز کنید؟
هرچه زودتر بهتر!
با دو خانم فروشنده موفق بیمه صحبت میکردم. آنها اعتراف کردند از هفت هشت سالگی، فرفره میساختند و به بچههای همبازی خود می فروختند.
یک آقای کارآفرین موفق هم میگفت: شش ساله که بودم. از مغازه پفک میخریدم و به بچههای همسایه می فروختم و یا دوچرخهام را به همبازیهایم کرایه میدادم.
این سه نفر از نظر مالی به این کارها نیاز نداشتند، ولی یک چیزی ته وجودشان فریاد میزده: یک کاری بکن! یک چیزی بشو!
هرچه زودتر به فکر کار کردن باشید، اگر دانش آموز یا دانشجو هستید از تعطیلات تابستان برای کار کردن استفاده کنید. اصلاً به فکر مقدار حقوق نباشید، بلکه دنبال یاد گرفتن رمز و رموز کار کردن باشید.
میخواهید هوش اجتماعیتان بالا برود و خدا نکرده هالو و پپه نباشید؟
دنبال یک کلاس خوب برای بالا بردن هوش اجتماعی میگردید؟
هر چه زودتر و در سن پایین، کار کردن را آغاز کنید.
هوش اجتماعی یعنی بدانید چگونه با مردم رابطه خوبی برقرار کنید. یعنی بدانید چگونه خواستههای خود را بیان کنید و خواستههای دیگران را برآورده نمایید. مدرسه هوش اجتماعی، خود جامعه است. برای یاد گرفتن شنا، نباید کتاب خواند، بلکه باید به آب زد. برای بالا بردن هوش اجتماعی هم کتاب خواندن کافی نیست، باید داخل جامعه بروید.
این شش نصیحت هر کدام یک میلیون دلار میارزند. من الان شش میلیون دلار در اختیار شما قرار دادم. از آنها استفاده کنید و خبر موفقیت خود را برایم بنویسید. خوشحال و دلگرم میشوم.