نمیدانم از عید تا به حال، چند تا منشی به دفترم آمدند و رفتند. اگر بخواهم داستانشان را بنویسم، یک کتاب قطور میشود!
وقتی سال گذشته داشتم به رودهن نقل مکان میکردم، با حدود بیست نفر مصاحبه کردم. از میان آنها سه نفر را انتخاب کردم و سپس سه بار دیگر با آنها مصاحبه کردم. با دقت منشی استخدام کردم و از او راضی بودم. انشاالله هرجا هست، تنش سالم و لبش پرخنده باشد.
از وقتی آن منشی که با آن همه سختگیری انتخاب کرده بودم، به خاطر شرایط خانوادگی مجبور شد استعفا بدهد، من به روشی هردمبیل، منشی استخدام کردم. یعنی هرکسی فرم استخدام را تکمیل میکند، یک بار میبینم. اگر نکته ناخوشایندی در او نباشد، ازش خواهش میکنم چند روزی در مطب کار کند. این روش، روش خوبی نیست. مرا هم حسابی اذیت کرده.
بعضی افراد میتوانند بار اول تأثیر نسبتاً خوبی روی آدمها بگذارند، ولی اگر درون خوب و با کیفتی نداشته باشند، جلسات دوم، سوم و چهارم نمیتوانند نقش بازی کنند. وقتی فرصت بگذارم و سرفرصت با آدمها مصاحبه کنم، شناخت بهتری پیدا میکنم. ولی وقتی آدمی را یک بار ببینم و سپس بخواهم او را در یکی از مهمترین و خصوصیترین موقعیتهای زندگیام، یعنی سایت گیس گلابتون قرار بدهم، احتمال اشتباه زیاد است.
بهرحال من دارم مطالب زیادی در مورد خودم یاد میگیرم. آه! بله! من همیشه همه چیز را درسی برای یاد گرفتن می دانم. فلسفه و جهان بینی اصلی مرا که می دانید؟ دنیا کلاس درس است. ما اینجا هستیم تا مطالبی را بیاموزیم و رشد کنیم. آنگاه اجازه داریم به مراحل بالاتر هستی منتقل شویم. اسم آن مراحل بالاتر هرچه هست: بهشت و فردوس یا هرچیز دیگر.
من متوجه شدم از روی دلسوزی و به خاطر شرایط دشوار آدمها، حاضرم خودم را تحت فشار قرار بدهم. دو سه هفته یک نفر که هیچیک از شرایط دلخواهم را نداشت، تحمل کردم، چون میخواستم زندگی خوشایندتری برایش بسازم. یک مرتبه به خودم آمدم و گفتم: ببین عزیز دل! تو کارمند استخدام کرده ای، پول میدهی که کارت راحت تر شود. چه کسی گفته قرار است پول بدهی تا کارت دشوارتر و اعصابت خرد شود؟ وقتی متوجه این موضوع شدم، توانستم بسادگی عذر او را بخواهم.
یا متوجه شدم هرچه آدمی افسرده تر باشد، من بیشتر تمایل دارم او را دور و برم نگه دارم تا شادش کنم. وقتی این را متوجه شدم، ساده تر آدمهای افسرده را تشخیص میدهم و از دفترم بیرون میکنم. خدا را شکر چند ماه اخیر، همکار جدیدی پیدا کردهام و ایشان خانم محترمی هستند.
در جریان آمدن و رفتن منشیهای رنگ و وارنگ، مطلبی جالب را در مورد مردم ایران کشف کردم. من متوجه شدم بیان کلمات:
· خواهش میکنم
· متشکرم
· معذرت میخواهم
چقدر برای کارمندانم سخت است!!!
چند وقت پیش ارسال بستههای پستی دچار تأخیر شد. یکی از سفارش دهندگان تماس گرفت و سراغ بستهاش را گرفت. من به خانم منشی سابق گفتم: لطفاً به ایشان بگو، معذرت میخواهم بسته دیر پست شده است. فردا یا پس فردا به دست شما خواهد رسید. او تلفن کرد و گفت:
- بسته فردا یا پس فردا به دست شما خواهد رسید.
- شما عذرخواهی نکردید.
- خیلی سخته!
- چی سخته؟!
من از آن خانم خواهش کردم دیگر به دفتر من نیاید.
نوجوانان عزیز، باور کنید این جزئیات مهم هستند. تفاوت آدمهای موفق و ناموفق خیلی زیاد نیست. آدمهای موفق به جزئیات اهمیت میدهند. آدمهای ناموفق به جزئیات اهمیتی نمیدهند. آدمهای موفق همین جزئیات کوچک را هر روز و بدون وقفه انجام میدهند. آدمهای ناموفق خیر.
یکی از جزئیاتی که برای موفق بودن و متفاوت بودن لازم است، مورد توجه قرار بدهید، رعایت ادب است.
تصور کنید غریبه ای وارد اتاق بشود و شما به او بگویید:
- لطفاً بفرمایید بنیشینید.
غریبه با خوشحالی و با روی باز درخواست شما را انجام میدهد.
اگر بگویید:
- بنشین!
غریبه جا میخورد و با اکراه مینشیند.
و اگر بگویید:
- بتمرگ!
خب... من نمیدانم چه بلایی سر شما خواهد آمد.
· خواهش میکنم
· متشکرم
· معذرت میخواهم
جای این سه عبارت جادویی در مکالمه ایرانیها خیلی خالی است. قبل از ماه محرم، برنامه ای به نام خندوانه مطرح شده است. من تلویزیون نمیبینم و کل برنامه را ندیدهام.، ولی بخشهایی از آن در آپارات قرار داده میشود. آقای شوشو به آن علاقه مند است. من صدای برنامه را میشنوم. من برنامه خندوانه را دوست ندارم، چون آقای خان، نام، نام خانوادگی، لهجه و آرم برنامه و کلاً چیزهایی را که رامبد جوان آنها را دوست دارد، مسخره میکند. ما رفتار ناشایست مسخره کردن را در فرهنگ مان داریم. شاید رامبد جوان قصد دارد زشتی این کار را خاطر نشان کند، نمیدانم. همانطور که نوشتم، من برنامه را کامل ندیدهام. قصدم نقد یک برنامه تلویزیونی نیست. بلکه قصد دارم روی مؤدب بودن خیلی تاکید کنم.
پیشنهاد میکنم سه هفته آینده مؤدب بودن را تمرین کنید:
هفته اول: هر درخواستی را با عبارت خواهش میکنم شروع کنید.
بابا! خواهش میکنم آن نمکدان را به من بده!
مامان! خواهش میکنم امروز برای ناهار قورمه سبزی بپز!
فلانی! خواهش میکنم ...
هفته دوم: از آدمها تشکر کنید.
متشکرم!
ممنونم!
سپاسگزارم!
هفته سوم: اگر اشتباهی مرتکب شدید، عذرخواهی کنید.
البته معذرتخواهی آداب مفصلی دارد که در پستهای آینده خواهم نوشت.
اگر از حالا که سن کمی دارید یاد بگیرید این سه عبارت جادویی را بسادگی و هر روز بیان کنید، به شما قول میدهم در سالهای آینده، کیلومترها از همسالان خود جلوتر خواهید بود.
قول میدهم!
اصلاً میخواهد ضمانت نامه امضا کنم؟